نقد مستند Sir Alex Ferguson: Never Give In
سر الکس فرگوسن بدون شک یکی از مشهورترین چهرههای تاریخ فوتبال است و همچنین بسیاری او را یکی از بزرگترین و برجستهترین مربیهای تاریخ میدانند. بدیهی است که هواران باشگاه منچستر یونایتد بیش از هر کس دیگری نظرات عنوان شده را محترم میشمارند، چراکه سر الکسن فرگوسن ۲۶ سال از زندگی خود را صرف سرمربیگری در منچستر یونایتد کرده است. اخیرا مستندی راجع به سر الکسن فرگوسن باعنوان سر الکس فرگوسن: هرگز تسلیم نشو به کارگردانی جیسون فرگوسن پخش شده است. در مطلب پیش رو به مرور و معرفی این مستند میپردازیم.
هر مستندی تلاش میکند تا روایتی را برای بیننده برسازد، روایتی که صبغهای واقعی دارد و در بسیاری اوقات توسط بیننده نیز بهعنوان واقعیت موجود و آنچه رخ داده است، پذیرفته میشود. به بیان سادهتر بسیاری از بینندگان آنچه را که در یک مستند میبینند، بهعنوان حقیقتی تاریخی میپذیرند، آنها میپذیرند که اتفاقات دقیقا آنطور که در فلان مستند «روایت» میشوند، رخ دادهاند. البته طبعا این مورد امری قطعی نیست، مثل بسیاری از امور دیگر. ذکر یک مثال برای درک این موضوع که بسیاری از افراد روایات نقل شده در یک مستند را مترادف با حقیقت میپندارند، میتواند راهگشا باشد.
مستند The Last Dance «آخرین رقص» را به یاد بیاورید. مستندی درباره دوران درخشان تیم بسکتبال شیکاگو بولز به رهبری مایکل جردن. ادعای مستند مذکور این است که باشگاه شیکاگو بولز رقم خوردن آن دوران درخشان را تا حد بسیار بسیار زیادی به تواناییهای فردی مایکل جردن مدیون است. جدای از اینکه چنین موضوعی واقعا حقیقت دارد یا خیر، بسیاری از بینندگان پس از تماشای مستند آخرین رقص، از نقش کلیدی، تعیینکننده و سرنوشتساز مایکل جردن در رقم خوردن آن دوران درخشان بهعنوان حقیقتی تاریخی و کتمانناپذیر یاد میکنند. به بیان دیگر ایشان روایت برساخته شده توسط مستند را میپذیرند و آن را «حقیقتی تاریخی و کتمانناپذیر» میپندارند.
مستند سر الکس فرگوسن: هرگز تسلیم نشو نیز سعی در بهدست دادن روایتی دارد. محور اصلی این روایت اما نه جزئیات دوران کاری پر فراز و نشیب وی بلکه خونریزی مغزی او در سال ۲۰۱۸ است. یکی از سوالات کلیدیای که در اوایل مستند از سر الکس پرسیده میشود نیز مربوطبه همین خونریزی مغزی است. پس از این سؤال است که روایتی از آن روز و واکنش فرزندان وی که یکیشان کارگردان مستند حاضر است، بهدستمان میرسد. به همین واسطه (کارگردانی یکی از اعضاء خانواده سر الکس) در مستند مذکور با ساحت خصوصی سر الکس مواجه میشویم، مثلا میبینیم که خود وی اقرار میکند بهدلیل درگیری بیش از حد با مربیگری، خیلی در جریان رتق و فتق امور تربیتی سه فرزند خود قرار نگرفته و این وظیفه خطیر برعهده کتی، همسر وی بوده است. همانطور که پیشتر گفتیم بخشی قابلتوجه از مستند سر الکس بر خونریزی مغزی سر الکس فرگوسن اختصاص دارد، حال اضافه میکنیم که علاوهبر این، مستند مذکور به دوران پساعمل سر الکس نیز اختصاص دارد. همانطور که پیشتر هم اشاره شد، روایت کلی نیز تا حدود زیادی در پرتو این اتفاق مهم زندگی سر الکس فرگوسن برساخته میشود و بهدست میرسد.
در مستند سر الکس فرگوسن: هرگز تسلیم نشو با جزئیات ویژه، منحصربهفرد و محسور کننده دوران کاری این مربی فوتبال روبهرو نمیشویم، مثلا خبری از ویدیوهای آرشیوییی نظیرِ صحبتهای احساسی یا حماسی او با بازیکنانش در بین دو نیمهی این یا آن مسابقه مشهور نخواهد بود. اساسا در این مستند نمیتوان خیلی بهدنبال دیدن حقایق جنجالی و دست اول از دوران مربیگری سر الکس بود. مستند حاضر اما مسائلی از زندگی شخصی وی و خونریزیِ مغزی او بهدست میدهد که احتمالا تاکنون جایی ندیدهاید و نشنیدهاید.
این مستند از لحاظ فوتبالی غالبا به کلیات اکتفا میکند، برای نمونه از قهرمانی دراماتیک منچستر یونایتد با پیروزی ۲-۱ دربرابر بایرن مونیخ در لیگ قهرمانان اروپا صحبت میشود اما همچنان صحبتها بهنوعی در سطح کلی باقی میمانند. البته خود سر الکس نکاتی را درباره این مسابقه یادآور میشود اما در مجموع، خیلی به جزئیات خاص و آنچنانی پرداخته نمیشود. چراکه همانطور که گفته شد، در اینجا با مستندی طرف نیستیم که بخواهد کار را با رو کردن آنچه که تاکنون سر به مهر بوده پیش ببرد. رویکردی که البته میتوانست مستند مذکور را بسیار بسیار جذابتر کند اما فیلمساز چنین رویکردی اتخاذ نکرده است. مستند مورد بحث بیشتر از زندگی خصوصی خود سر الکس حرف میزند. مثلا از اینکه او پس از آن خونریزی مغزی کذایی چه گفت و چه حالی داشت یا اینکه چه دوران کودکی و نوجوانی سختی داشته است. باتوجهبه این نکته که کارگردان مستند مذکور پسر سر الکس فرگوسن است، صبغهی شخصیِ این مستند چندان باعث تعجب نمیشود.
پیش از این گفتیم که یکی از برجستهترین و البته معمولترین کارهای هر مستندی، بهدست دادن روایت است. این مستند میتواند روایتی از خونریزی مغزی سر الکس فرگوسن را بهدست دهد و همچنین تصویری جزئی از دوران مربیگری او به تصویر بکشد. همین مستند واحد اما میتواند روایتی در باب شخصیت خود سر الکس فرگوسن نیز بهدست دهد. این روایت میتواند او را فردی مستبد و خشن نشان دهد یا خیر، از او تصویری آرمانی بهدست دهد. یکی از نقاط عطف مستند حاضر میتواند تصویری محسوب شود که با تماشای آن از سر الکس فرگوسن بهدستمان میرسد. درواقع این تصویر با رویکردی معتدل و نه افراطی به بیننده ارائه شده است.
در مستند حاضر بنا بر این نیست که سر الکس فرگوسن مربیای خشک و صرفا مقرراتی معرفی شود و همچنین او مربیای سرخوش و آسانگیر هم معرفی نمیشود. این دقیقا نتیجهی همان رویکرد معتدل مذکور است. به بیان سادهتر مستند حاضر در صدد برساختن افسانهای ایدهآل از سر الکس فرگوسن نیست. حال آنکه باتوجهبه تعداد بسیار بالای شاگردان و همکاران وی، چنین کاری چندان سخت نبود. این مستند همچنین از سر الکسن فرگوسن هیولایی خشن و بیمروت برنمیسازد بلکه با رویکردی -تا حدود بسیار زیاد- معتدل وی را به تصویر میکشد. همچنین نباید از یاد برد که کارگردان این مستند پسر سر الکس فرگوسن است و طبق آنچه که در متن میبینیم، دلیل ساخته شدن این مستند نیز ممکن است ریشهای شخصی داشته باشد. نکته حائز اهمیت در اینباره آن است که در مستند Sir Alex Ferguson: Never Give In پس از خود سر الکس، به وفور پای صحبتهای اعضاء خانواده وی مینشینیم. این موضوع بر همان صبغهی شخصی مستند مورد بحث صحه میگذارد.
درنهایت میتوان از مستند Sir Alex Ferguson: Never Give In بهعنوان تلاشی برای بهدست دادن روایتی از تجربه سر الکس فرگوسن از خونریزی مغزی و تفکرات وی در اینباره و برخی موارد دیگر یاد کرد. مستندی که بهجای پرداختن به جزئیات دقیق به ارائه کلیتی بسنده کرده است. مستندی که مخاطب را با یکی از خصوصیترین اتفاقات زندگی سر الکس فرگوسن بیشازپیش آشنا خواهد کرد. مستندی که بیننده را پای صحبت اعضاء خانواده سر الکس فرگوسن مینشاند. مستندی که به احتمال فراوان برای طرفداران این مربی نامدار فوتبال، در بدترین و حداقلیترین حالت، لذتبخش خواهد بود.