جنگاوری مدرن یا همان modern warfare با آن که اسم یک سری از بازی های ندای وظیفه است(بهترین سری در میان بازی های فرانچایز ندای وظیفه!) اما به طور کلی یک ژانر در صنعت بازی های رایانه ای محسوب میشود. منظور از جنگاوری مدرن، نبرد هایی است که در زمان آینده، زمین آینده و در مورد موضوعات آینده رخ میدهند. نبرد هایی که سلاح کار آمدشان تکنولوژی است، شاید حتی بتوان نام دیگر جنگاوری مدرن را نبرد تکنولوژیک گذاشت، به طوری که همیشه در این سری بازی ها شاهد سلاح ها، خودرو ها و تعداد بسیار زیادی گجت های ریز و درشت هستیم که ظاهری فرا زمینی دارند و قابلیت هایی را به نوع بشر و سربازان هدیه میدهند که رویای ارتش هر کشور در زمان حال است. تا همین چند وقت پیش، نبرد های پیشرفته ای که در سده های آینده رخ میداد، طرفدار های بیشماری را به خود اختصاص داده بود، با این حال گویا طبق یک قانون نانوشته که میگوید: ((اکتیویژن میتواند هر چیزی را که شما دوست دارید، خراب کند!)) این کمپانی دوست داشتنی توانست یک تنه تمام این علاقه مندی ها را با پیشروی بیش از اندازه در آینده و بیش از حد تخیلی کردن این ژانر با خاک یکسان کند! بازی های black ops 3, infinite warfare, advanced warfare هم نمونه ی بارز تلاش بیش از حد این کمپانی هستند. البته نه این که این ژانر کشش لازم را نداشته باشد، خیر بلکه، این اکتیویژن بود که با سطحی کار کردنش بر روی این بازی ها از جذابیت این موضوع به شدت کاست. به گونه ای که حالا گیمر ها به زمان قدیم و جنگ های جهانی بیشتر علاقه مندند تا سفر در کهکشان شیری، بی وزنی و تیر اندازی در جاذبه صفر!
در زمانی که تقریبا تمام کمپانی ها از جمله خود اکتیویژن! به دنبال ادامه دادن راه call of duty modern warfare 1 بودند، کمپانی کرایتک راه جدیدی احداث کرد، کرایتک به خوبی متوجه بود که جنگاوری مدرن به چه معناست و درون مایه های این ژانر را به خوبی شناخته بود، کرایتک سعی داشت خود آینده را به تصویر بکشد و نه توهمی از آن، به عبارتی دیگر به جای آن که بازی بر پایه MW1 بسازد و پک لباس و اسلحه! به آن اضافه کند، ایده ی یک بازی با المان های مدرن را در سر داشت، داستان، گیم پلی، مکانیک، برخورد ها و حتی موسیقی بازی همه و همه نشانی از عصری جدید و تکنولوژی بودند. بازی که از آن حرف میزنیم Crysis 2 است. شاهکاری از کمپانی کرایتک که جزء معدود بازی هایی است که توانست به وعده های سازنده اش عمل کند و هایپ هایش را جامه ی عمل بپوشاند چرا که قبل از عرضه رسمی بازی کرایتک گفته بود کرایسس ۲ بهترین گرافیک را در میان بازی های آن سال خواهد داشت و گیم پلی آن تحولی در میان بازی های اکشن- شوتر اول شخص ایجاد خواهد کرد و همان طور که دیدیم، کسب نمره ۹ و ۸٫۵ به ترتیب از سایت های IGN و Gamespot و متای ۸۶ بر این ادعا ها صحه گذاشت. با نقد و بررسی این عنوان همراه باشید.
بحرانی همه جانبه، نیویورک را در بر میگیرد
بحران( ترجمه ی کلمه ی crysis) همین یک کلمه، به خوبی اوضاع شهر نیویورک را وصف میکند، شاید هم بتوان گفت کرایسس دو به خوبی واژه ی بحران را تعریف میکند به هر حال جدا از تعاریف! این بازی یک روایت خطی از حوادث را در سال ۲۰۲۳ را به شما نشان میدهد، حوادث این بازی سه سال بعد از نسخه ی اول به وقوع میپیوندند و شما این بار در نقش سربازی با نام Alcatraz بازی میکنید، فردی بینهایت فداکار و شجاع که تصویر بینقصی از یک سرباز آمریکایی را به شما نشان خواهد داد. مطابق تعریف واژه ی بحران، مشکل که یکی دو تا نیست! داستان بازی سه مشکل بزرگ را از سه جهت به نیویورک وارد میکند: مشکل اول ویروس منهتن است که نوعی بیماری جسمی- روانی را در افراد ایجاد میکند که به تبع آن افراد کنترل رفتار خود را از دست میدهند و در ادامه اش بدنشان شروع به تحلیل رفتن و تجزیه شدن پیش میرود و بافت های بدنشان با سرعتی زیاد شروع به متلاشی شدن میکند. پزشکان علی رغم تلاش های فراوانشان تا به حال نتوانسته اند واکسنی برای این بیماری تهیه کنند یا روند پیشرفت بیماری را متوقف و یا حتی کند کنند. این ویروس به شدت واگیر دار است و به سرعت پخش میشود، به همین سبب مشکل دوم در شهر پدیدار شده این که مردم عنان از کف داده اند! و برای بقا به هر کاری دست میزنند، از ضربه زدن به دیگران گرفته تا دزدی و حتی قتل و تمامی این موارد در سراسر شهر قابل مشاهده است اما دولت هم بیکار ننشسته و نیروی های نظامی را وارد کار کرده است، ارتش با مذاکراتی که با پیمانکار نظامی crynet داشته، کنترل شهر را به دست این کمپانی خصوصی نظامی سپرده است و به کمک آن ها حکومت نظامی را در شهر بر پا کرده است که این کار هم از طرفی به شهر نظم بیشتری بخشیده و از طرفی هم روند کار ها را سخت و خشن کرده است. این ها به کنار به دنبال وقایع پیش آمده در نسخه های قبلی هر لحظه بیم آن میرود که نژاد بیگانه Ceph ها به شهر نیویورک یا هر شهر دیگری حمله کنند و این همان مشکل سوم است. داستان بازی در هفت پرده دنبال میشود، پارت اول داستان نوعی بستر سازی برای شخصیت اصلی بازی محسوب میشود که در آن آلکاتراز لباس ویژه ای با نام Nanosuit را از سرباز دیگری به اسم Prophet میگیرد و بر تن میکند( در بخش گیم پلی مفصل در مورد این لباس توضیح خواهم داد). پرده ی دوم حمله ی Ceph ها به نیویورک را به تصویر میکشد که بعد از حمله ی آن ها به خط داستانی بعد تازه ی “همیشه مواظب باش چون که یک بیگانه در کمین توست اضافه میشود!” در پرده های سوم تا هفتم هم قهرمان بازی بایستی به طور موازی با این مشکلات پیش آمده بجنگد و برای هر یک از آن ها راه حلی بیایبد و مشکلات را خاتمه دهد. داستان بازی خودش بسیار جذاب و با وجود رخ دادنش در آینده به شدت باور پذیر و معقول است اما مشکلی که ممکن است گیمر ها آن را در این بخش احساس کنند ، شیوه ی روایت آن به شکل نسبتا پیچیده و گسترده است که گیمر هایی که به زبان های اصلی بازی مسلط نیستند را عذاب میدهد چرا که برای درک تمام پیچیدگی ها و گره های داستانی بایستی به خوبی دیالوگ ها و بعضا نوار های ضبط شده ی بازی را گوش دهید، در غیر این صورت دلیل بسیاری از اتفاقاتی که در بازی رخ میدهند را نمیفهمید و منطق بازی برایتان زیر سوال میرود اما خب این مورد را نمیتوان یک مشکل تلقی کرد و از این جهت ایرادی به داستان بازی وارد نیست. خوبی دیگر روایت بازی، پرداختن به رفتار ها و نحوه ی برخورد انسان با مشکلاتی که در زمان یک بحران پیش میآید هر چند در ابعاد کوچک است، این که ببینید انتظارات افراد چقدر از یک دیگر بالا و پایین میرود و یا این که یک فرد در مقابله با مشکلات دیگر هم نوعانش چگونه واکنش نشان میدهد و چقدر طمع قدرت و یا فداکاری احساسی در نوع بشر جریان دارد، داستان بازی را بیش از پیش به واقعیت نزدیک میکند. نکته ی آخر در بخش داستانی هم آن است که داستان بازی تقریبا در تمامی موارد خوب عمل میکند به جز توجیه رفتار هر شخصیت، وجود عقب گرد های داستانی و یا نوار های ویدیویی را پیام های ضبط شده در گشودن این گره از کاراکتر های بازی میتوانست بسیار کارساز واقع شود اما جای خالی اش در بازی امکان برقراری ارتباط کامل با پروتوگونیست یا انتگونیست بازی را از گیمر میگیرد.
معجزه ای فرا زمانی به نام کرای انجین، خشونت را زیبا میسازد!
میگویند هیچ کسی نظیر پدر و مادر، فرزند را نمیشناسد، الحق که جمله ی درستی است چرا که هیچ کسی هم نظیر کرایتک، فرزندش کرای انجین را نمیشناسد. خودتان حساب کنید وقتی تیم سازنده ی موتور حتی تعداد اندکی از آن ها در جریان ساخت بازی همراه باشند معلوم است که گرافیک هنری- فنی بازی چگونه خواهد بود. کاری که اعضای استودیو ی کرایتک در مورد گرافیک کرایسس ۲ انجام دادند، دست کمی از معجزه ندارد! وقتی افرادی آشنا با کرای انجین ۳ روی این بازی کار کرده باشند، نتیجه اش بازی میشود که تا قبل از عرضه نسخه ی بعدیش، تبدیل به معیاری برای سنجش توان گرافیکی سخت افزار های مختلف خواهد بود. از همان لحظات آغازین سکانس اول بازی، زمانی که زیر دریایی دچار نقص فنی میشود و شما شاهد انفجار آن هستید، این گرافیک خیره کننده ذهن شما را شیفته ی خود میکند، موج هایی که روی سطح آب پدید میآیند و نمای بسیار زیبای مجسمه آزادی که توسط تکنیک” تصویر سازی فاصله” ی کرای انجین ساخته شده اولین صحنه هایی هستند که شما از دنیای روی آب میبینید و پیش خود میگویید واقعا قرار است گرافیک بازی همینقدر خوب باشد؟ جواب از آن چه شما فکر میکنید خوشآیند تر است، گرافیک بازی حتی از این صحنه های اولیه هم جذاب تر خواهد بود، برخورد پرتو های خورشید با سطح دیوار، آب و بازتابی که از سطح این اشیا به جا میگذارد، صحنه هایی که نور خورشید در صفحه تجزیه میشود، عبور اشعه های های خورشید از میان شاخه های درختان غول آسا و روشن کردن نقاط کوچک در قسمت هایی که زیر هیبت عظیم درختان پنهان شده اند، فقط جلوه هایی هستند که به کمک خورشید ساخته شده اند. طراحی بینظیر لوکیشن های مختلف بازی گاهی باعث میشود در میان نبرد، چند لحظه ای را توفق کنید و این صحنه ها را ببلعید! همین طور در قسمت هایی که مشغول نبرد نیستید هم کافی است، نگاهی به دور دست ها بیندازید، تا موتور بازی به بهترین نحو ممکن فاصله ها را برای شما بازسازی کند. نور پردازی بازی همان طور که پیش تر هم اشاره کردم نه تنها در آن زمان، بلکه در میان عناوین زمان حال هم کم نظیر است و هر مکان در بازی دقیقا مشابه وضعیتی که در واقعیت ممکن بود پیدا کند، نور پردازی شده. رفلکت نور در اشیاء مختلف نظیر دیوار ها، آب و حتی آتش، بازی را به شدت واقعی جلوه میدهد. افکت های به کار رفته در بازی برای مثال افکت انفجار یا سقوط یک شیئ به زمین، زمانی که ارتفاع زیادی را میپرید و زمانی که نانوسوت به تعامل با یک عامل میپردازد، افکت ناک اوت کردن دشمنان، صحنه هایی که در آن ها شیشه ها شکسته میشوند و حالت طبیعی آن ها باعث میشود بخواهید بار ها آن صحنه ها را تماشا کنید. کیفیت تکسچر های بازی بسیار عالی است و در فاصله ی نزدیک همچنان حالت طبیعی خودش را حفظ میکند به طور کلی حجم از کاری که موتور بازی در یک صحنه انجام میدهد به راستی قابل ستایش است و جایی نیست که شما را نا امید کند. میتوان با اطمینان گفت نقطه ی اوج بازی، گرافیک آن است که به تمامی سازندگان در آن زمان نشان داد که چقدر تکنولوژی کرایتک از سایر کمپانی ها جلو تر است. نکته ی قابل توجه دیگر بازی ان است که نه تنها بهترین تجربه ی این عنوان روی پلتفرم pc بدست می آمد، بلکه بازی برای این پلتفرم بسیار بهینه شده بود و روی گستره ی بزرگی از سخت افزار ها اجرا میشد، شاید به همین دلیل هم بود که بالاترین امتیاز این بازی در میان پلتفرم ها برای pc بدست آمد.
هر روشی که میخواهی برای کشتن انتخاب کن، فقط سریع!
بعد از پرده ی اول بازی که شما nanosuit را بدست میآورید، تمام بازی بر اساس این لباس تکنولوژیک میچرخد. نانوسوت را مهندسان کمپانی crynet به تعداد اندک ساخته اند تا سربازان را به قدرتی فرا انسانی مجهز کرده و به آن ها قابلیت هایی بدهند که در مواجه با خطرات و عوامل گوناگون بتوانند جان خود و دیگران را حفظ کنند. nanosuit سه قابلیت کلیدی دارد: ۱- حالت ناپدید شدن: در این حالت این لباس شما را نامرئی میکند ویا به عبارتی بهتر دقیقا شما را همرنگ محیط نشان میدهد البته این قابلیت و دو قابلیت دیگر تماما به صورت زمانی- حرکتی کار میکنند بدین معنا که هر چقدر دامنه حرکات شما یا زمان استفاده شما از این قابلیت ها بیشتر باشد، شارژ نانوسوت هم زودتر تمام میشود. حالت ناپدیدی بهترین قابلیت یا میتوان گقت قابلیتی کلیدی برای مخفی کاری در بازی به شمار میآید، زمانی که تعداد دشمنان در بازی بسیار زیاد میشود مثلا زمانی که میخواهید به پایگاه آن ها نفوذ کنید، این قابلیت بسیار کاربردی خواهد بود و میتواند از شناسایی شدن و یا به صدا در آمدن آلارم جلو گیری کند. کاربرد دیگری که این قابلیت دارد دقیقا در زمانی است که دشمنان متوجه حضور شما شده اند و به سوی شما تیر اندازی میکنند، در این زمان با فعال کردن این قابلیت، شما میتوانید کم کم و با کنترل، یکی یکی دشمنانتان را از پشت، از پای در آورید! ۲- حالت قدرت: در این حالت نانوسوت به شما کمک میکند قدرتی چند برابر مواقع عادیتان داشته باشید مثلا وقتی این قابلیت را فعال کنید، در نبرد های رو در رو با یک ضربه ی دست یا پا دشمن میمیرد و یا وقتی به یک وسیله ضربه وارد میکنید تا مسافت بسیار دورتری پرتاب خواهد شد، هم چنین به کمک این قابلیت میتوانید ارتفاعات بسیار بیشتری را بپرید و سالم باقی بمانید، هم چنین در مواقع خطر با سرعت بیشتری بدوید و در مقابل گلوله ها جا خالی دهید. برای من به شخصه بیشترین کاربرد این قابلیت در پریدن های متوالی و در باس فایت ها بود که برای تاثیر گذاری بیشتر در ضرباتم این قابلیت را فعال میکردم. ۳- حالت زره: در این حالت نانوسوت با یک افکت تصویری که گوشه های دید شما تیره میکند، پوششی مضاعف را بر تن شما پدید میآورد که به کمک آن در مقابل گلوله ها و ضربات دشمنان برای مدتی کوتاه مصون خواهید ماند، بیشترین کاربرد این قابلیت زمان ریلود کردن اسلحه ها و یا تغییر جای کاور بود به زنده ماندن گیمر کمک بسزایی میکند. نکته ی بسیار خوبی که در بخش گیم پلی بازی وجود دارد، آزادی عمل فروان در نحوه ی بازی کردن است، بازی شما را در صحنه ای قرار میدهد و این شما هستید که باید انتخاب کنید کدام روش دلخواه شماست، مخفی کاری؟ پس بهتر است ناپدید شوید و یکایک دشمنان را از پشت خلاص کنید، طرفدار shoot ’em up هستید؟ زرهتان را فعال کنید و تمام اردوگاه را به نبرد تن به تن دعوت کنید و یا حتی ترکیبی از این قابلیت ها که میتوان گفت بیشترین لذت را دارد، بازی شما را وادار نمیکند که فلان عمل به خصوص را به شیوه ای مخصوص انجام دهید، بلکه دستتان را باز میگذارد و این شما هستید که در هر مرحله با توجه به نوع محل و نوع دشمنانتان باید تصمیم بگیرید. نکته ی مثبت دیگر بازی قابلیت شخصی سازی بازی است که شاید خیلی قوی نباشد، اما قطعا به کارتان میآید هر دوی اسلحه ها و نانوسوت قابل پیشرفت و شخصی سازی هستند، شما میتوانید برای اسلحهتان صدا خفه کن بگذارید، آن را به لیزر مجهز کنید، یا خشاب اضافه روی آن سوار کنید. nanosuit هم به خوبی شخصی سازی میشود، شما میتوانید هر یک از وجوه این سه قابلیت را ارتقاء دهید مثلا صدای راه رفتنان را کاهش دهید، جای پای دشمنان را ببنید، زره محکم تری تهیه کنید، جهش های مرتفع تری انجام دهید، زمان پریدن در هوا کنترل بیشتری پیدا کنید و از این راه در هوا دشمنان را هدشات کنید، مصرف باتری نانوسوت را بهینه کنید و بسیاری دیگر که به مرور از طریق امتیاز هایی که بدست میآورید قابل انجام هستند. با این که تمامی این عوامل در بخش تک نفره و کمپین تاثیر گذارند اما نقش واقعیشان در بخش چند نفره بازی و زمانی که میخواهید با دیگران به نبرد بپردازدید آشکار میشوند. به عنوان نکته ی آخر میتوانم به هوش مصنوعی بازی اشاره کنم که کمی نامتعادل است، این گونه که گاهی دشنان به طرز عجیبی شما را نادیده میگیرند و شما بعضی مراحل را که از قضا بسیار هم سخت هستند را مانند آب خوردن طی میکنید و بعضا در مراحل آسان که شاید جمعا ده نفر هم در صحنه حضور نداشته باشند آنقدر دشمنان با دقت شما را دنبال میکنند و نارنجک پرتاب میکنند که طی کردنشان تا یک ساعت هم به طول میانجامد و شما را خسته میکنند. اما این مشکل چندان به چشم نمیآید، اما وقتی میآید به تجربه ی بازی آسیب بدی وارد میکند.
آوای دلنواز ویرانی!
درست از زمانی که به منوی اصلی بازی وارد میشوید، موسیقی متن جذاب بازی به گوش میرسد و شما پیش خود میگویید: خوشمان آمد! عجب تم حماسی دارد! خبر خوب این که از این بیشتر در راه است، کرایسس دو در این بخش شاهکار از خود به جای گذاشته! شاید باور نکنید اما چیزی بیش از ۳ ساعت موسیقی در بازی وجود دارد! این رقم هوش از سر هر کسی میپراند. تک تک این قطعات بسیار زیبا و ساخته ی دست آهنگ سازان شهیری چون بوریس اسلاوو، هانس زیمر و یا لورن بالف هستند. جدای از کیفیت بسیار بالای ساندترک ها، هماهنگی بسیار مناسب و بینظیری هم میان گیم پلی و موسیقی بازی برقرار است، به گونه ای که کنترل آدرنالین خون شما در صحنه های اکشن به دست قطعات موسیقی خواهد افتاد و تجربه ی شما از این صحنه ها را به مقادیر زیادی بهبود میدهد، نه تنها در صحنه های اکشن بلگه در مکان هایی که مخفی کاری صورت میگیرد هم بازی به خوبی متوجه است و قطعات دلهره آوری را پخش میکند که به خوبی روی اعصابتان راه میروند! میتوان گفت به راستی این حجم از موسیقی ی غنی در یک بازی بیسابقه است! به طوری که بازی در هر قسمت و در هر صحنه جو و اتمسفر کاملا سنگین آن محیط را از طریق موسیقی یر شما غالب میکند. برای این بازی ۳ آلبوم موسقی ساخته شده که شنیدن آن ها را به شدت به شما توصیه میکنم چرا که تقریبا هر سلیقه ای را به نحوی با قطعاتش راضی خواهد کرد.
تیر خلاص
به عنوان جمع بندی میتوانم بگویم در سال ۲۰۱۱ بازی کرایسس دو به عنوان یک شوتر اول شخص اکشن- ادونچر یکی از انقلابی ترین بازی های ممکن بود که تعریفی جدید از جنگاوری مدرن ارائه داد، گرافیک چشم نواز و قطعات موسیقی فوق العاده تاثیر گذار این بازی از جمله مهم ترین عواملی بودند که این بازی را به یاد ماندنی کردند و چنانچه تا به حال این عنوان را تجربه نکرده اید، حتما آن را امتحان کنید( از آن خوشتان میآید!) با وجود این که بازی بینقص نیست و نیمه ی اول ممکن است به لحاظ داستانی خسته کننده باشد اما آنقدر در بخش های مختلف عالی عمل کرده و گیم پلی نسبتا طولانی (به عنوان یک بازی شوتر) چیزی در حدود ده ساعت(خالص) دارد که ایراداتش قابل چشم پوشی است. (عمیقا از این که این استودیو در وضعیت سرازیری و شکست قرار گرفته متاسفم)