بازی Death Stranding مثل تابلوی مونالیزای داوینچی مملو از رمز و راز است و در این مطلب سعی می‌کند تا اسرار آن را رمزگشایی کند.

Death Stranding

«اولین بار موجودی گفت: «می‌خواهم بخورم.» در این نقطه، این موجود هنوز انسان نبود. ولی بعدها گفت: «می‌خواهم بدانم»؛‌ بنابراین یک انسان خلق شد.»

بوریس و آرکادی استروگاتسکی، اثر «نقطه نهایی: قرن بیست و دوم»

وقتی میخائیل بولگاکف یک فصل از کتاب «مرشد و مارگاریتا» را «نمایشی از جادو» می‌نامد و آن را به شعبده‌ی جادوی سیاهِ ولند یا همان ابلیس اختصاص می‌دهد، حتماً منظوری از این کار دارد. موسیو ولند که با دستیارهایش صندلی را از آسمان نازل می‌کند یا ذهن مردم را می‌خواند و با شلیک هفت‌تیر بر آسمان تئاتر موج اسکانس‌های سبز را فرو می‌فرستد و سر مجری را از تن جدا می‌کند و از این دست کارهای حیرت‌آور اما گنگ انجام می‌دهد، طبعاً همه را بهت‌زده می‌کند. این سلسله وقایع سورئالی که در دنیای مدرنیته‌ی قشر روشن‌فکر و عام موسکوی آن زمان رخ می‌دهد، آن‌قدری تعجب‌برانگیز بوده که زمزمه‌هایش را در فصل‌های بعدی این کتاب ببینیم.

گرچه مرشد و مارگاریتای بولگاکف تعارضاتش ربطی به اثر تازه‌ی هیدئو کوجیما ندارد، اما فصل نمایشی از جادو که با نقاط حیرت Death Stranding هارمونی دارد، اشاره‌ای است بر این ذات آدمی که ناخودآگاه هر چیز عجیب و غریبی را ببیند لذت می‌برد، حتی اگر متوجه نشود که معنی‌اش چیست. موسیو ولند و دستیارهایش کارهایشان مبهم است و در ظاهر بی‌معنی. این‌که صندلی از هوا نازل شود نه سبک داستان مرشد و مارگاریتا را مشخص می‌کند و نه تعارضاتش را، اما همین اعجاب با ساخت تعلیق قوی خواننده را میخکوب می‌کند و حتی تماشاچیان با تردستی‌های موسیو ولند به تکاپو می‌افتند؛ مانند اشخاصی که حالا بعد از دیدن نمایش‌های گنگ Death Stranding، وارد همین حس قوی تعلیق شده و در انجمن‌های اینترنتی و کانال‌های یوتیوبی برای آسمان و ریسمان بافتن بهم و گمانه‌زنی‌های دیوانه‌وار دور یکدیگر جمع شده‌اند و این همان هدفی هست که کوجیما همیشه خواستار آن بود. همان‌طور که خودش درباره‌ی تریلرهای این بازی گفت:

هنر به‌‌خاطر تفاسیر زنده است. وقتی من روبه‌روی یک تابلوی نقاشی می‌ایستم، امکان دارد چیزهایی ببینم که نسبت به برداشت شخص دیگر متفاوت باشد. این همان چیزی است که برای‌ام جذابیت دارد و من برای ساخت تریلرهایم از تکنیک نقاش‌ها استفاده می‌کنم.

این‌که [تریلر] کمی گیج‌کننده باشد مورد خوبی است. به توییتر و ردیت نگاه کنید، می‌بینید مردم علاقه‌مند به نوشتن برداشت‌ها و تفسیرهایشان هستند. همه‌ی این تئوری‌ها صحیح نیست، اما بخش سرگرم‌کننده‌ی ماجراست. شخصاً طرفدار فیلم‌ها و بازی‌هایی نیستم که در عرض چند دقیقه همه‌ی رازهایشان را فاش کنند.

بدیهی است که مانند بسیاری از آثار کوجیما، شاهد شکل گرفتن تئوری‌های فراوان باشیم. این تئوری‌ها برگرفته از ردیت و کانال‌های یوتیوبی هستند و صحت و سقم‌شان نامشخص است.

Death Stranding

شخصیت اصلی ما هستیم

نورمن ریداس در جریان یکی از پنل‌های کامیک‌کان پارسال، در پاسخ به سؤال مجری پیرامون Death Stranding جواب عجیبی می‌دهد. او می‌گوید وقتی به کوجیما گفته «مردم قرار است با من بازی کنند؟»، کوجیما در جواب به وی گفته بود: «نه، آن‌ها تبدیل به تو می‌شوند». این صحبت باعث می‌شود تا فکر کنیم شخصیت اصلی Death Stranding خودمان هستیم؛ درست مانند «متال گیر سالید ۵» که نقش اصلی آن ونوم اسنیک (خود ما) بود؛ بنابراین نورمن ریداس مانند ونوم اسنیک خود ماست و اسم او را خودمان انتخاب می‌کنیم.

صحبت‌های کوجیما درباره‌ی لودنس صحت این تئوری را بالاتر می‌برد. وی ساعاتی قبل از شروع کنفرانس سونی در E3 سال پیش، خطاب به سؤال جف کیلی درباره‌ی این‌که پشت چهره و نقاب لودنس چه کسی پنهان شده است، جواب می‌دهد که همه‌ی گیمرها و «من». این جواب برای طرفداران آشناست. در مراسم GDC 2013 زمانی‌که کوجیما تریلر متال گیر سالید ۵ را نشان داد، در مصاحبه‌ای با جف کیلی، توضیح داد که مرد سوم واقع در بیمارستان که به بیگ باس نگاه می‌کرد خود او بوده است، اما در بازی نهایی معلوم شد مرد سوم خودمان بوده‌ایم. کوجیما دارد همان دروغی که پیش‌تر گفته بود را تکرار می‌کند و وقتی می‌گوید لودنس خود «من» هستم، یعنی ما هستیم و ازاین‌سو می‌توان گفت پشت نقاب لودنس چهره‌ی نورمن قرار دارد.

Kobo Abe

چوب و طناب

«در Death Stranding، کلمه‌ی Strand به معنای رشته، اتصالات و ارتباطات است.»

کوجیما در مصاحبه با گلیکسل

کوجیما قبلاً ایده‌ی استفاده از جعبه در متال گیر سالید را از داستان «مرد جعبه‌ای» کوبو آبه الهام گرفته بود. اما الهام‌گیری از کوبو آبه همچنان ادامه دارد؛ زیرا او در مصاحبه با گیم‌ اینفورمر می‌گوید:

من طرفدار کوبو آبه هستم. یکی از قصه‌های او، قصه‌ی مرد جعبه‌ای بوده و رمان کوتاه دیگری به اسم طناب نوشته است. در این داستان، می‌فهمیم اولین ابزار بشر چوب بوده و استفاده می‌شده تا به‌عنوان یک سلاح، چیزهای خطرناک را از زندگی دور کند. ابزار بعدی، طناب بود که برخلاف چوب به‌جای این‌که چیزها را از هم دور کند، به یکدیگر نزدیک می‌کرد.

بازی‌ها عمدتاً متکی بر چوب هستند. شما با چوب تیراندازی می‌کنید و مشت می‌زنید و در بخش چندنفره و کوآپ با طناب به یکدیگر وصل می‌شوید. حالا در این اثر در عین استفاده از چوب، می‌خواهم کاری کنم که مردم برای اتصال از طناب هم استفاده کنند.

اکنون می‌توانیم نتیجه بگیریم که بازی قرار است از دو داستان چوب و طناب استفاده کند یا حداقل یکی از آن‌ها. البته احتمال می‌رود که ایده‌ی این دو کتاب در گیم‌پلی استفاده شود و ارتباطش با خود قصه ناچیز باشد.

Kobo Abeاین دو داستان به انگلیسی برگردانده نشده تا دقیقاً مضمون و محتوایشان را متوجه شویم، اما خلاصه‌شان وجود دارد. داستان طناب راجع‌به پیرمردی است که از طریق یک سوراخ در دیوار، کارهای چند بچه را نگاه می‌کند. قصه در جایی به نام «گورستان ابزار مرده» اتفاق می‌افتد و طناب توسط بچه‌ها به‌عنوان ابزاری کشنده استفاده می‌شود که با آن سگ و پدرهایشان را دار می‌زنند. قصه با این نتیجه‌گیری تمام می‌شود: طناب، در کنار چوب یکی از قدیمی‌ترین ابزاری است که بشر آن را ابداع کرده است. این دو، مثل دوست‌هایی هستند که توسط انسان‌ها خلق شدند. چوب خلق شد تا چیزهای بد را از انسان دور کند و طناب به دلیل جذب چیزهای مثبت کنار یکدیگر ساخته شد. هر جا انسان هست این دو ابزار هم وجود دارد. امروزه در خانه‌هایمان کنارمان هستند؛ مانند اعضای خانواده.

چوب، روایت مردی است که با بچه‌هایش به منظره نگاه می‌کند، ولی از صخره می‌افتد و در حین سقوط تبدیل به چوب می‌شود. همه می‌ترسند، اما یک پروفسور با دو محصل در مورد چوب بحث می‌کنند.

محصل اول: فکر می‌کنم این چوب بدرد نخور بوده است. خیلی ساده به‌نظر می‌رسد، این‌طور نیست؟ این‌که انسان از چوب به‌عنوان یک ابزار استفاده کند، تحقیرآمیز است.

محصل دوم: نمی‌توانیم بگوییم که چوب مبدأ تمام ابزارهاست؟ من معتقدم که یک نابینا با چوب می‌تواند خود را هدایت کند. حتی بدون هیچ تغییری استفاده از آن زیاد است و می‌شود یک سگ را با آن آموزش داد. می‌توانیم به‌عنوان اهرم برای جابه‌جایی اجسام از آن استفاده کنیم یا برای مبارزه با دشمن.

در پایان داستان، آن‌ها چوب/مرد را جا گذاشته و می‌روند.

بازی Death Stranding

افشای اسامی بازیگرها، داستان و سبک گیم‌پلی بازی در 4chan

این متن بخشی از پایان احتمالی بازی را فاش می‌کند

خیلی وقت پیش در انجمن 4chan، شخصی ناشناس که خود را از تیم گیلرمو دل‌تورو می‌دانست، اطلاعات فراوانی را درباره‌ی داستان و گیم‌‌پلی بازی افشا کرد. تعدادی از اطلاعات این فرد با اطلاعات رسمی تناقض دارد؛ مثلاً در این اطلاعات آمده است که کوجیما از سریالWestworld الهام گرفته و این در حالی است که این سریال آن زمان پخش نشده بود. حتی رسماً تأیید شده که اسم نورمن ریداس در بازی آدام نخواهد بود. می‌توانید اطلاعات این فرد را در زیر بخوانید.

  • داستان کاملاً نوشته شده و بازی برای عرضه در سه ماهه‌ی آخر ۲۰۱۸ برنامه‌ریزی شده است.
  • بازیگرهایی مانند کوین دوراند، ادریس اِلبا و لیندزی واگنر در بازی حضور دارند.
  • کوجیما می‌خواست از رایان گاسلینگ استفاده کند، اما گاسلینگ به‌خاطر مشغله‌هایش پیشنهاد را رد کرد.
  • شاید بندیکت کامبربچ جایگزین گاسلینگ شود.
  • صداپیشه‌های معروفی مانند تروی بیکر حضور خواهند داشت.
  • آدام (نورمن) و زنش ایوا برگرفته از آدم و حوا هستند.
  • بازی با فلش‌بکی از یک حادثه شروع می‌شود و دید کلی از حادثه می‌دهد.
  • این‌که زنده‌اید یا در کما یا در دنیایی بیگانه را نخواهید فهمید و باید مخاطبان برداشت خود را از آن داشته باشند.
  • منابع الهام: Shutter Island، Pacific Rim، سریال Westworld و رمان «آواره‌های زمان».
  • بخش چندنفره مانند .P.T است که در آن طرفدارها برای درک بهتر داستان تئوری می‌دادند و منظور از طناب همین است.
  • بازی اول برای پلی‌استیشن 4 منتشر می‌شود و مدتی بعد برای پی‌سی.
  • دلیل تأخیر نسخه‌ی پی‌سی این است که کوجیما نمی‌خواهد فایل‌ها دیتاماین شوند.
  • اکشن ماجراجویی، سوم شخص همراه با عناصر محدودی از مخفی‌کاری و شبیه به سری Uncharted و بازی The Division.
  • کار اصلی بازیکن، در ارتباط با کشف کردن و همکاری با یکدیگر است.
  • سلاح‌ها ترکیبی از وسایل قدیمی مانند چوب و هفت‌تیر و وسایل تخیلی و پیشرفته‌تر هستند.
  • کوجیما می‌خواهد مرز بین سینما و بازی‌های ویدئویی را با بازیگرها کم‌رنگ کند.
  • موجودات معلق در هوا لودنس هستند و مدس میکلسن یکی از آن‌هاست. شما همه‌ی آن را می‌کشید تا دنیا را نجات بدهید.
  • اگر کتاب «مسافرهای زمان» را خوانده باشید، می‌توانید پایان را حدس بزنید و به ریشه‌ی لودنس پی ببرید.
  • نوزاد روی شن، فرزند نورمن است، ولی کارفرماهایش این بچه را از او می‌گیرند.
  • مادر نوزاد و زن نورمن، ایوا، رقیب نورمن است.
  • نورمن بعد از کشتن لودنس‌، خودش تبدیل به یکی از آن‌ها می‌شود.
  • پیچش اصلی پس از تیتراژ است که همه را متعجب می‌کند و بازیکن درباره‌ی نیت نورمن از خود سؤال می‌پرسد.

Death Stranding

گورستان نهنگ‌ها و واشنگتن در گور رفته

در تریلر اول، می‌توانستیم ساحلی را ببینیم که دارای شن‌هایی سیاه بود که مشخصه‌ی سواحل ایسلند است. همچنین آهنگی که در این تیزر شنیده می‌شود از گروه ایسلندی Low Roar است که خود کوجیما نیز در ایسلند هنگام شنیدن آهنگشان در یک مغازه با آن‌ها آشنا شد. همچنین می‌توان گدازه‌های آتش‌فشانی را روی ساحل مشاهده کرد. این گدازه‌های آتش‌فشانی می‌توانند شن‌ها را سیاه کنند و ما به‌وضوح می‌توانیم ترکش‌های باقی مانده روی این شن‌ها را ببینیم. دلیل مرگ موجودات دریایی نیز شاید به دلیل گدازه‌های آتش‌فشانی بوده که به آب رسیده‌اند.

تکه‌های یخی روی سطح آب دیده می‌شود که شبیه به دریاچه‌ی Jökulsárlón است؛ دریاچه‌ای در نزدیکی پارک ملی Vatnajökull. در جنوبی‌ترین بخش ایسلند نیز مزرعه‌ای هست به نام Vík í Mýrdal که صخره‌های غول‌پیکر و شن‌های تیره‌رنگش بسیار شبیه محیط تریلر است. نکته‌ی قابل توجه اینجاست که این مزرعه در نزدیکی کوه آتش‌فشان Katla واقع شده و تیره بودن شن‌ها شاید به همین دلیل باشد.

بازی Death Stranding

کوجیما قبلاً هم علاقه‌ی خود را نسبت به طبیعت ایسلند ابراز کرده بود؛ مثلاً در یکی از توییت‌هایش می‌بینیم که فیلم ایسلندی و دانمارکی Rams را تحسین کرده و از مناظر آن تعریف می‌کند. در توییت دیگری هم می‌توانیم شاهد تمجیدهای او از سه‌گانه رمان ایسلندی Roddin باشیم. همچنین باید در نظر گرفت که ایسلند صلح‌آمیزترین کشور دنیاست و شاید علاقه‌ی کوجیما به این کشور به همین دلیل باشد. همچنین او زمانی که مشغول ساخت Silent Hills بود، برای پیدا کردن محل مناسب، عکسی از ایسلند توییت کرده بود.

البته محیط می‌تواند در نواحی قطبی آنتارکتیکا باشد؛ چون آنتارکتیکا تمامی خصوصیات ایسلند را که ذکر شد داراست. در آنتارکتیکا دو کوه آتش‌فشان فعال وجود دارد که یکی‌شان کوه Erebus است که به دلیل دور بودنش از مناطق ساحلی نمی‌تواند کوه مورد نظر باشد؛ بنابراین به جزیره‌ی حلالی‌ مانند Deception می‌رسیم. سازمان سید نهنگ «هکتور» در سال ۱۹۱۲ نهنگ‌های زیادی را بخاطر روغن‌شان شکار کرد و اکنون در این جزیره منطقه‌ای وجود دارد به نام گورستان نهنگ‌ها. اما مهم‌تر از همه، تصویر پس‌زمینه‌ی این عکس توییت شده توسط کوجیما است که با جست‌وجو در گوگل به تصویری از مزرعه‌ی Vík í Mýrdal می‌رسیم.

بازی Death Stranding

اما ایسلند تنها محل داستان نخواهد بود و به پایتخت آمریکا هم می‌رویم. روی لباس دل‌تورو در تریلر دوم بازی که نقشه‌ی آمریکا حک شده، اسم «شهرهای متحده‌ی آمریکا» به چشم می‌خورد و می‌توانیم بندهایی را ببینیم که بیشتر از همه شبیه تار عنکبوت هستند و منشأ این تارها از واشنگتن شروع می‌شوند و واشنگتن تنها جای شهرهای متحده‌ی آمریکاست که با نقطه‌ای تیره مشخص شده است. آیا واشنگتن تنها نقطه‌ی جنگ‌زده یا شاید سالم آمریکاست؟ نمی‌دانیم. اما این را می‌دانیم که سازمان، جنبش یا هر چیزی دیگری وجود دارد به اسم «پل‌ها».

با توجه به این‌که می‌دانیم «ایالات متحده» (US) به «شهرهای متحده» (UC) تغییر پیدا کرده است، اما روی کوله‌پشتی سربازهای نظامی بازی، عبارت US به معنای ایالات متحده حک شده است؛ یعنی آن‌ها از گذشته و احتمالاً از زمان جنگ جهانی دوم وارد آمریکا شده‌اند یا شاید برعکس، دل‌تورو و میکلسن کسانی‌اند که از آینده می‌آیند.

Hideo Kojima

اسماعیل صدایم کن

شما اغلب، نقش اصلی ماجرا را می‌بینید که با چالش بزرگ یا دشمن یا حریفی روبه‌رو می‌شود و نهنگ استعاره‌ای از این دشمن بزرگ است

کوجیما علاقه‌‌مند به نهنگ‌ عنبر است و این ماجرا به سال ۲۰۱۲ برمی‌گردد؛ زمانی که در مراسم جوایز بازی‌های ویدئویی، اثری به اسم The Phantom Pain معرفی و گفته می‌شد توسط استودیوی سوئدی موبی دیک در دست ساخت است که البته بعدها مشخص شد حقه‌ای از سوی کوجیما بوده است و همان متال گیر سالید ۵ است. در اثر نهایی هم این بازی الهامات زیادی از موبی دیک گرفته بود.

اما کار کوجیما با نهنگ‌ها هنوز تمام نشده است. نهنگ سفید مرده در میان نهنگ‌های سیاه به موبی دیک اشاره می‌کند. آیا دوباره داستانی شبیه سرگذشت ونوم اسنیک در بازی مشاهده خواهیم کرد؟ یا داستانی درباره‌ی پدیده‌ی خودکشی دسته‌جمعی نهنگ‌ها؟ بعید است؛ زیرا کوجیما دلیل علاقه‌اش به نهنگ‌ها را طور دیگری توصیف می‌کند:

نهنگ‌ها بزرگ‌ترین پستان‌دارهای روی زمین هستند. همیشه احساس خاصی نسبت به آن‌ها داشتم. این موضوع رمان موبی دیک است، اما در خیلی از مانگاها و انیمه‌های ژاپنی دیگر نیز از نهنگ‌ها استفاده می‌شود. شما اغلب، نقش اصلی ماجرا را می‌بینید که با چالش بزرگ یا دشمن یا حریفی روبه‌رو می‌شود و نهنگ استعاره‌ای از این دشمن بزرگ است. وقتی با چیز بزرگی روبه‌رو می‌شوید، بیشتر مردم آن را به یک نهنگ نسبت می‌دهند.

داستان دن کیشوت هم همین‌طور است. وقتی شوالیه با آسیاب‌های بادی روبه‌رو می‌شود، همان دشمن بزرگی است که شخصیت داستان باید علیه او بایستد. چنین چیزی در قصه‌ی پینوکیو که توسط نهنگی بزرگ خورده می‌شود هم وجود دارد. به‌طورکلی، [نهنگ‌ها] چیزی بودند که از بچگی ذهنم با آن‌ها درگیر بوده است.

Death Stranding

تکامل

رد پای لودنس در آخرین تریلر بازی وجود دارد؛ مانند نوزاد موجود در رحم مصنوعی که از همان تکنولوژی‌های لودنس استفاده می‌کند. در تیزر مربوط به لودنس، می‌توانستیم ببینیم که کلاه لودنس با افکتی مخصوص از حالت شفاف بودن خارج می‌شود. در تریلر دوم نیز چنین افکتی وجود دارد؛ یعنی رحم مصنوعی ابتدا سیاه و به‌مرور شفاف می‌شود و حتی افکت صدایی که می‌شنویم همان افکت صدای لودنس است.

لودنس و رحم مصنوعی جفتشان از یک فناوری پیروی می‌کنند

با زوم روی رحم مصنوعی، می‌توانیم عبارت «از محکم بودن قفل مطمئن شوید» را ببینیم. چنین عبارتی روی پوسترهای لودنس نیست، اما در مراسم کامیک‌کان توکیو، روی مجسمه‌ی لودنس عبارت مذکور در دو قسمت وجود دارد؛ یعنی لودنس و رحم مصنوعی جفتشان از یک فناوری پیروی می‌کنند و لودنس در بازی نهایی نیز وجود دارد.

اگر لودنس را همان نورمن بدانیم، پس نوزاد داخل رحم مصنوعی نیز نورمن است؛ یعنی ما شاهد تکامل نورمن از جوانی تا پیری در دوره‌های مختلف خواهیم بود که با معادلات فضایی امکان‌پذیر است (رجوع به بخش «معادله‌ی سوم). در واقع، تریلرها اشاره‌ای شبیه به معمای ابوالهول هستند. وقتی ابوالهول وارد شهر می‌شود با این معمای پراستعاره روبه‌رو می‌شود: «صبح روی چهار پا، عصر روی دو پا و شب روی سه پا یعنی چه؟» پاسخ می‌شود «تکامل بشر». صبح روی چهار پا، استعاره‌ای از تولد انسان است که فقط می‌تواند روی چهار دست و پا راه برود. سپس در عصر روی دو پا می‌ایستد و در شب به پیری می‌رسد و عصا حکم پای سوم را پیدا می‌کند. در تریلر اول، نورمن را در عصر می‌بینیم که روی دو پاه راه می‌رود، سپس وی را در تیزر لودنس می‌بینیم که از نیزه‌ای شبیه به عصا استفاده می‌کند و در تریلر آخر شاهد طفولیتش هستیم.

بازی Death Stranding

حال می‌توان گفت بازی در برهه‌های زمانی زیادی روایت می‌شود؛ مثل جنگ جهانی دوم، انسان اولیه، دوره‌ی لودنس و دوره‌ی نامشخص دیگری که میکلسن از آن آمده است. همچنین با توجه به آرت‌ورک کشیده شده توسط شینکاوا، کلاهی می‌بینیم به نام Pickelhaube که ارتش آلمان در قرن نوزدهم و بیستم استفاده می‌کرد. حتی در تریلر دوم صدای یک رادیو شنیده می‌شد که طبق بررسی کاربرها به زبان آلمانی بوده است. حال اگر سربازهایی که ما دیدیم آمریکایی بودند و در واشنگتن، پس چرا باید صدای آلمانی‌ها را بشنویم؟ آیا آمریکا توسط آلمان تصرف شده است یا برعکس؟ به‌هرحال، معنای رادیو این است:

“…Du darfst nicht rum stehen und rum trödeln und so. So etwas will ich nicht haben”

نمی‌توانید بایستید و هیچ‌کاری نکنید. باید آن‌چه به‌نظر درست می‌رسد را انجام دهید؛ یعنی…

همچنین کوبو آبه که احتمالاً منبع الهام‌گیری کوجیما برای بازی‌اش است، حدود بیست سال از عمر خود را یعنی از سال ۱۹۵۷ تا ۱۹۶۹، صرف سه‌گانه‌ای کرد که به‌طور نمادین تکامل انسان را نشان می‌داد. «چمدان»، قسمت اول، درباره‌ی تولد است. «صخره زمان»، قسمت دوم، درباره‌ی داستان طناب است. قسمت آخر هم با اسم «مردی که تبدیل به چوب شد» شناخته می‌شود و از چوب صحبت می‌کند.

باران سیاه

همچنین کوجیما در بیانیه‌اش با نام «از هومو ساپینس تا هومو لودنس» به مضمون احتمالی بازی اشاره می‌کند:

حتی اگر زندگی در زمین از بین برود و تبدیل به زمین‌های بایر و بی‌ثمر شود، تمایلمان برای خلق کردن همچنان زنده می‌ماند و حتی فراتر. به ما امید می‌دهد که شاید یک روزی دوباره گل‌ها شکوفه بزنند. با اختراع بازی، تکامل جدیدمان در انتظار است.

می‌توان نتیجه گرفت که دنیای Death Stranding در زمین جریان دارد و شاید به دلیل برخورد بمب‌های اتمی از بین رفته است. کوجیما ساخت متال گیر و درون‌مایه‌ی ضدجنگش را از خاطره‌های پدرش هنگام بمباران اتمی هیروشیما و ناگاساکی ژاپن تأثیر گرفته و همواره در متال گیر بیشتر هدف داستان جلوگیری از یک جنگ اتمی بود. به‌نظر می‌رسد که بازی جدید این سازنده دوباره به بمب اتم ارتباط داشته باشد؛ به دلیل این‌که بعد از بمباران اتمی هیروشیما و ناگاساکی، مدتی باران سیاه رنگ از آسمان می‌بارید و موجودات دریایی را از بین می‌برد. باران سیاه شباهت زیادی به آب‌ها و ماده‌ی سیاه موجود در Death Stranding دارد.

هنگام ورود به سایت کوجیما پروداکشنز، در صفحه‌ی بارگذاری عبارت «از هومو ساپینس تا هومو لودنس» دیده می‌شود. هومو ساپینس جزو انسان‌های اولیه بوده‌اند و هومو لودنس هم که می‌دانیم موجودی فوق‌العاده تکامل‌یافته‌تر است. این پیام قوی‌ترین دلیلی است که ثابت می‌کند مضمون بازی درباره‌ی تکامل خواهد بود.

Death Stranding

معادله‌ی سوم

با اثری طرفیم که خالقش تأکید می‌کند از بچگی می‌خواسته فضانورد شود و بارها ارادت خود را نسبت به سری جنگ ستارگان ابراز کرده بود. حتی دوستانی نظیر جی‌جی آبرامز دارد. البته نباید فراموش کرد که کوجیما علاقه‌ی زیادی هم به «۲۰۰۱: ادیسه‌ی فضایی» دارد و از آن در سری متال گیر الهام گرفته است؛ مانند استفاده از اسم هال و دیوید. جالب این‌که این فیلم، درباره‌ی تکامل انسان است و فصل افتتاحیه‌‌‌اش اختصاص دارد به چوب و این‌که چگونه اولین ابزار بشر بود.

کوجیما در واکنش به سه‌تا از معروف‌ترین تئوری‌های بازی، همه را تکذیب می‌کند جز معادلات فضایی و درباره‌ی آن می‌گوید «می‌خواهم آن‌ها را پیدا کنید» و ما هم همین کار را انجام می‌دهیم.

با زوم روی گردن‌بند نورمن در اولین پوستر منتشر شده، دو معادله‌ی فضایی می‌بینیم. معادله‌ی اول، فرمول «شعاع شوارتزشیلد» است که به لحاظ تاریخی با نام شعاع گرانشی هم شناخته می‌شود. شوارتزشیلد از شعاع جسمی کروی مانند صحبت می‌کند که اگر همه‌ی جرم یک شی در این جسم کروی مانند فشرده شود، سرعت خارج شدن از سطح جسم کروی، برابر با سرعت نور می‌شود. یک مثال از این جسم کروی مانند که جرم یک شی را درون خود قرار می‌دهد، سیاه‌چاله‌ها هستند. زمانی که عمر ستاره‌ای به پایان رسیده و بقایایش در زیر این شعاع قرار بگیرد، دیگر نور نمی‌تواند از آن بیرون بیاید و شی به‌طور مستقیم قابل دیدن نیست و در نتیجه سیاه‌چاله تشکیل می‌شود. شوارتزشیلد که توسط کارل شوارتزشیلد، ستاره‌شناس آلمانی، مطرح شد، پاسخی به فرضیه‌ی «نسبیت عام» آلبرت اینشتین بود. فرمول شعاع شوارتزشیلد به شکل زیر است:

{\displaystyle r_{s}={\frac {2GM}{c^{2}}}}

G می‌شود ثابت گرانش، M جرم جسم و C سرعت نور.

بازی Death Stranding

معادله‌ی دوم، «معادله‌ی دیراک» است. در فیزیک ذرات، معادله دیراک یک معادله‌ی موج نسبیتی است که توسط فیزیک‌دان انگلیسی پل دیراک در سال ۱۹۲۸ مطرح شد. در مکانیک‌ کوانتومی، اشیا و سیستم‌های کوانتومی توسط چیزی به نام «تابع موج» توصیف می‌شوند. این تابع موج، احتمال پیدا کردن یک سیستم را در یک حالت خاص رمزگذاری می‌کند؛ مانند مکان یک ذره یا میزان انرژی یک سیستم. تابع موج توسط «معادله‌ی شرودینگر» توصیف شده و این‌گونه موجب تشکیل یک وضعیت فیزیکی می‌شود. معادله‌ی S. بخشی از معادله‌ی دیفرانسیل است که برای پیدا کردن فرم تابع موج باید حل شود. معادله‌ی دیراک نیز با هدف انجام چنین کاری ساخته شده است، اما این بار با درنظرگرفتن نسبیت خاص؛ زیرا در معادله‌ی شرودینگر، نسبیت خاص در نظر گرفته نمی‌شود. نسبیت خاص نظریه‌ای است که توسط اینشتین مطرح شد و در آن فرض می‌شود که سرعت نور بدون در نظر گرفتن سرعت نسبی‌شان یا حرکت تولیدکننده‌ی منبع نور، ثابت است.

i\hbar \gamma ^{\mu }\partial _{\mu }\psi -mc\psi =0

یکی از کاربرهای ردیت توانسته معادله‌ی سوم گردن‌بند را هم پیدا کند که معادله‌ی نسبیت عام اینشتین است؛ با این تفاوت که عدد هشت در این معادله وجود ندارد که البته در فرمول تداخلی ایجاد نکرده و واحدها می‌توانند چیزهای دیگری جز هشت باشند.

G_{{\mu \nu }}+\Lambda g_{{\mu \nu }}={8\pi G \over c^{4}}T_{{\mu \nu }}

وارد شدن به این مقوله، بحث جداگانه‌ای را می‌طلبد و طولانی بودنش از حوصله‌ی مطلب خارج است. اما بدانید که با اثری روبه‌رو خواهیم شد که سفر در زمان و سیاه‌چاله‌ها نقش پررنگی در آن دارند. اما علاوه‌بر پوسترها، تریلر دوم هم سرنخی دارد که نشان می‌دهد میکلسن از سیاه‌چاله وارد شده است. زوم روی اسلحه‌ی وی، نتیجه‌ی زیر را می‌دهد.

بازی Death Stranding

شهر‌های متحده‌ی آمریکا اشاره به برنامه‌ای است که رفت‌وآمد سریع را بین شهرهای آمریکا در کسری از ثانیه فراهم می‌کند. برای این سفر سریع، نیاز به استفاده از مکانیک‌های کوانتومی هستیم. همچنین در متال گیر سالید ۵، افکت ظاهر شدن و غیب شدن سلاح‌های در دستِ اسکال‌ها با غیب شدن دوربین میکلسن و سوختن بند ناف‌ها یکی است. ولی مهم‌تر این بود که در این بازی می‌توانستیم با استفاده از کرم‌چاله سربازها را به مادر بیس تلپورت کنیم. افکت ظاهر شدن کرم‌چاله‌ نیز بی‌شباهت به غیب شدن دوربین میکلسن نیست. آیا کوجیما ایده‌ی استفاده از کرم‌چاله را در بازی جدیدش گسترش خواهد داد؟

بازی Metal Gear Solid V

ابر انسان و رگه‌هایی از مذهب

Metal Gear Solid V

کوجیما بارها از آثار دیوید بویی الهام گرفته است و اوج این الهام‌ها را در متال گیر سالید ۵ می‌توانستیم ببینیم؛ مثل استفاده از آهنگ «مردی که دنیا را فروخت» و جالب آن است که قسمتی از متن آهنگ از «من» به «ما» در بازی عوض شد تا با سرگذشت بیگ باس و ونوم اسنیک شباهت پیدا کند. در آلبوم مردی که دنیا را فروخت، شاهد ترک‌هایی هستیم مثل «سگ‌های الماسی» (Diamond Dogs) که اسم ارتش ونوم اسنیک است. حتی در کتاب راهنمای نسخه‌ی سوم متال گیر سالید نوشته شده بود که نه‌تنها این نسخه، بلکه سری متال گیر سالید بر اساس نظریه‌ی «بازگشت جاودانه‌ی همان» نیچه بنا شده است.

حال با توجه به کشفیات کاربر Johnny_Monsanto در ردیت، به‌نظر می‌رسد کار کوجیما با این آلبوم تمام نشده و قرار است شاهد الهام بازی از آهنگ «سوپرمن» دیوید بویی باشیم. آهنگ سوپرمن، درباره نظریه‌ی «ابر انسان» فردریش نیچه است که در کتاب «چنین گفت زرتشت: کتابی برای همه و هیچ‌کس» از آن صحبت می‌شود. دیوید بویی درباره‌ی آن گفته بود: «من می‌خواستم نیچه را از دیدگاه خودم بررسی کنم و این‌گونه بود که آهنگ سوپرمن متولد شد.» حتی فیلم موردعلاقه‌ی کوجیما، ۲۰۰۱: ادیسه‌ی فضایی، از ایده‌ی ابر انسان نیچه الهام گرفته بود و آهنگی در آن وجود دارد به نام «چنین گفت زرتشت». تعدادی از دیالوگ‌های این کتاب که به طناب، رنگین کمان، ابر انسان، پل و یارهای مرده اشاره می‌کند را در زیر می‌توانید بخوانید.

انسان طنابی هست بین حیوان و ابر انسان؛ طنابی بر فراز گودال. آن‌چه در انسان بزرگ است این است که او پل است نه غایت و آن‌چه در انسان خوش است این است که او فراشدی و فروشدی است.

دوست دارم آن را که از جان بهر خویش بازنمی‌گذارد، خواه می‌خواهد سراپا جان فضیلت خویش باشد. بدین جهت، در مقام جان بر پل قدم می‌گذارد.

دوست دارم آن را که روانش در زخم‌پذیری نیز عمیق است و پیشامدی کوچک او را می‌تواند نابود کند. پس خوشحال روی پل قدم می‌گذارد.

نوری بر من تابیده است. مرا به یارها نیاز است؛ یارهایی زنده، نه یارهایی مرده و نعش‌ها که هر جا خواهم با خود ببرم. من به یارهای زنده‌ای نیازمندم که هر جا بروم با من بیایند.

نگاه کنید برادرهای من، آیا رنگین کمان و پل‌های ابر انسان را نمی‌بینید؟

کتاب نیچه از آیین زرتشت صحبت می‌کند و با توجه به علامت J روی پل تریلر دوم که عکس آن را آخر مطلب می‌بینید، احتمال می‌رود که این حرف مخفف کلمه‌ی قضاوت/عدالت باشد. در آیین زرتشت، هر شخص بعد از مرگ برای قضاوت باید از پل چینود عبور کند و با عدالت معنوی روبه‌رو شود. کورنلیس پتروس تیله در کتاب «تاریخ ادیان» می‌آورد که پل چینود اغلب با کهکشان راه شیری یا «رنگین کمان» تشخیص هویت داده می‌شود. همچنین قطعه‌ی Auguries of Innocence از ویلیام بلیک که در تریلر نخست بازی نشان داده شد، مضامین مذهبی زیادی داشت.

همین‌طور در انجیل، گفته شده است که در قیامت چهار اسب‌سوار وارد دنیا می‌شوند تا به جهان خاتمه دهند؛ یکی از اسب‌سوارها، قحطی است که جهان را وارد نوعی «طاعون سیاه» می‌کند و دنیا در پایان وارد انبوهی از آب‌های سیاه می‌شود که هر چه در آن است (موجودات دریایی) می‌میرد.

Decima

اساطیر و افسانه‌ها

معمولاً‌ قسمتی از افراد مُرده در این دنیا، دوباره در قالب یک شخصیت دیگر متولد می‌شود

در اساطیر نورس، Aesir (خدایان) از طریق پلی رنگین کمانی به اسم Bifröst میان دنیاهای گوناگون سفر می‌کنند. نُه دنیای مختلف در اساطیر نورس وجود دارد و سه تایشان مربوط به دنیای پس از مرگ‌اند. هِل، به معنای پنهان، یکی از همین دنیاهاست و الهام گرفته از جهنم توصیف شده در مسیحیت است. گمان می‌رود که دنیای Death Stranding از هِل برگرفته شده باشد، اما جهنمِ اساطیر نورس با جهنم ادیان الهی تفاوت دارد و مخصوص گناه‌کارها نیست. معمولاً‌ قسمتی از افراد مُرده در این دنیا، دوباره در قالب یک شخصیت دیگر متولد می‌شود؛ یعنی نوزادهایی که در دست نورمن و دل‌تورو دیدیم، نسخه‌ی دوباره متولد شده‌ی خودشان است و مدس میکلسن هم با استفاده از رنگین کمان و پلی که دیدیم وارد دنیاهای مختلف می‌شود تا به دلیل نامعلومی این نوزادها را بدزدد.

اینهریار یا همان سربازهای شجاع که کشته می‌شوند، به دنیای والهالا و به نزد خدای اودین می‌آیند؛ بنابراین، از جهتی دیگر می‌شود گفت دنیای بازی شبیه والهالاست و سربازهای مرده‌ای که زنده شده‌اند، سربازهای اودین (مدس میکلسن) هستند.

Decima

دِسیما در افسانه‌ی رومی، یکی از Parcaهاست. Parcaها زن‌هایی هستند که زندگی هر موجود فانی و حتی جاودانه را از تولد تا مرگ کنترل می‌کنند و حتی خدایان نیز از این موجودات می‌ترسند. دسیما با عصا (چوب) خود زندگی بقیه را اندازه‌گیری کرده و از همه مهم‌تر این است که با عنوان الهه‌ی زایمان و تولد نوزاد شناخته می‌شود. آیا شخصیت مونثی که در طرح‌های شینکاوا دیدیم و وعده داده یک شخصیت مونث در بازی حضور دارد، همان دسیما است؟ کوجیما در مصاحبه با ساگوی ژاپن توضیح می‌دهد:

در حقیقت این اسم از کلمه‌ی «دجیما»، جزیره‌ای مصنوعی در ناگاساکی، برگرفته شده است. ولی تلفظ «ج» برای ژاپنی‌ها سخت است و برای همین ما اسم را به دسیما تغییر دادیم. دلیل دیگر استفاده از این نام، اشاره به الهه‌ی سرنوشت بوده است که چرخه‌ی عمر انسان‌ها را می‌تواند افزایش دهد و فکر کردیم که این اسم می‌تواند برای ما سازندگان مناسب باشد.

همین‌طور لوگوی دسیما، شبیه یک دکمه‌ی پاور برعکس بوده و خطی از آن آویزان است که آن را شبیه نقشه‌ی جزیره‌ی دجیما کرده است؛ جزیره‌ای که یک «پل» دو بخش جزیره را به یکدیگر وصل کرده و ازاین‌رو می‌توان خط آویزان از لوگو را همان پل در نظر گرفت. در تاریخچه‌ی این جزیره آمده است که محل تبادل کالا بین دجیما و ژاپن است؛ مانند تبادل موتور گرافیکی بین کوجیما پروداکشنز و گوریلا گیمز. البته این لوگو را حتی به دست‌بندهای گیلرمو و نورمن نیز می‌شود شبیه دانست.

Metal Gear Solid

شبیه‌ساز نظامی

در طرحی که شینکاوا از لودنس کشیده است، می‌شود عبارت «مأموریت پل‌ها» را روی شانه‌ی لودنس دید که ارتباط لودنس با ارگان «پل‌ها» را بیشتر می‌کند. کلمه‌ی DSTS نیز به چشم می‌خورد که احتمال می‌رود مخفف کلمات Dismounted Soldier Training System باشد؛ شبیه‌سازی که سربازها با گذاشتن یک دوربین مانند دوربین مدس میکلسن روی سر خود، وارد شبیه‌سازی از جنگ می‌شوند. حالا می‌توان احتمال داد که تریلر دوم بازی صرفاً در یک فضای شبیه‌سازی شده به‌وقوع پیوست.

در اولین نسخه‌ی متال گیر سالید شاهد مراحلی بودیم که در واقعیت مجازی رخ می‌داد و متال گیر سالید ۲ درباره‌ی نقشه‌ی شبیه‌سازی شده‌ی S3 بود تا صرفاً با شبیه‌سازی وقایع شَدو موزِس، رایدن را مانند سالید اسنیک تبدیل به سربازی حرفه‌ای کند. همچنین دل‌تورو معتقد است که واقعیت مجازی سازگاری فوق‌العاده‌ای با بازی‌ها دارد و کوجیما نیز واقعیت مجازی را آینده‌ی صنعت بازی‌سازی می‌دانست. او اذعان داشت که می‌خواهد «احساسات منحصربه‌فردی که تنها از طریق واقعیت مجازی امکان‌پذیرند» را برای کاربرها فراهم کند.

بیست سال پیش من مأموریت‌های واقعیت مجازی را در بازی‌ام قرار دادم و امروز می‌بینم که واقعیت مجازی تبدیل به واقعیت می‌شود.

اولین باری که سوار دوچرخه شدید را به یاد بیاورید. شما دنیای کاملاً‌ متفاوتی از آنچه قبلاً تجربه کرده بودید را دیدید. واقعیت مجازی هم چنین لحظه‌ای را تداعی خواهد کرد و رویاهای مختلفی را می‌توان در آن گسترش داد. کجا باید بروم؟ سمت یک ساحل یا درخت‌هایی با شکوفه‌ی گیلاس؟ این‌ها سؤالاتی‌اند که هنگام وارد شدن به واقعیت مجازی از خودتان می‌پرسید و این فانتزی لذت دیگری را برایمان فراهم می‌کند.

ایده‌پردازی از ۲۰۰۸

کاراکتر اسنیک‌من (Snake-Man) در پروسه‌ی ساخت متال گیر سالید ۴ در سال ۲۰۰۸ لغو و از بازی حذف شد. ولی لباس آن بی‌شباهت به لودنس نیست. حتی کابل‌هایی مثل بند ناف از لباس او آویزان است که علی‌رغم این‌که طراح آن، یوجی شینکاوا، از آن‌ها به‌عنوان «دست‌های مار» یاد می‌کند، اما بیشتر از همه به بند ناف‌هایی که به لباس مدس میکلسن وصل بودند شبیه است؛ بنابراین امکان دارد که ایده‌ی بازی‌ای شبیه به Death Stranding قبلاً در ذهن کوجیما شکل گرفته باشد.

بازی Death Stranding

بازیگرهای احتمالی

روایت نانوشته‌ای می‌گوید هر وقت کوجیما با بازیگر یا کارگردانی عکس می‌گیرد با او در ادامه همکاری می‌کند؛ مانند نورمن ریداس، دل‌تورو و میکلسن. اکنون طبق شایعاتی به‌نظر می‌رسد که بازیگرهای بعدی Death Stranding کوین دوراند، ادریس آلبا و اِما استون باشند؛ زیرا در کامیک‌کان ۲۰۱۶، کوجیما با کوین دوراند و ادریس آلبا عکس گرفته است و حتی در دست کوین دوراند بادبزن لودنس وجود دارد. حتی او در عکس دیگری با کوجیما در یک رستوران نشسته‌اند و کوجیما می‌گوید که با او مشغول بحث است. همچنین کوین دوراند و ادریس آلبا جفتشان توییتر کوجیما را به‌تازگی دنبال می‌کنند. اما این‌که از حضور اما استون حرف می‌زنیم، به دلیل توییت‌های دنباله‌دار کوجیما بوده است که در آن از ملاقات با بازیگر مونثی صحبت کرده و سپس در بخش سوم همین توییت اشاره به فیلم لالاند می‌کند که در آن اما استون به ایفای نقش پرداخته بود.

همچنین مصادف با روزی که گوریلا گیمز عکسی از استودیوی خود که در آن کوجیما حضور دارد منتشر می‌کند، استفانی جوستن (بازیگر کوآیت) نیز تصویری از خود در توییتر به اشتراک گذاشته که نشان می‌دهد او نیز با این استودیو ملاقات کرده است. از‌این‌رو، شایعاتی مبنی بر حضور دوباره‌ی استفانی جوستن در Death Stranding وجود دارد.

Death Stranding

آواره‌های زمان

بازی در آینده‌ی نزدیکی است که مردم رشته‌هایشان [بند ناف‌ها؟] را از دست می‌دهند.

کوجیما در توییتر

هومو لودنس

لودنس که مفرد آن می‌شود لودِن، نژادی انسان‌نما در دنیای علمی تخیلی «یونیورس نقطه‌ی نهایی» (Noon Universe) است (Noon در اینجا معنی ظهر یا روز نمی‌دهد و در واقع اشاره به «نقطه نهایی» تمدن بشریت دارد). این یونیورس توسط برادرهای بوریس و آرکادی استروگاتسکی در سلسله کتاب‌هایشان ساخته و نوشته شد. لودنس عمدتاً در رمان «آواره‌های زمان» (The Time Wanderers) که توسط همین دو برادر روسی نوشته شده حضور پیدا کرده است. لودنس می‌تواند اشاره‌ای به کتاب «هومو لودنس» نوشته‌ی یوهان هیزینگا باشد و از قضا کوجیما نیز در وب‌سایت خود در نامه‌‌اش به طرفدارها، نوشته‌ی خود را با عبارت هومو لودنس (کسانی که بازی می‌کنند) شروع می‌کند.

کتاب هیزینگا در چندین فصل به اهمیت بازی کردن و ارتباط آن با جامعه می‌پردازد و به‌ظاهر ارتباطی با بازی ندارد؛ هرچند کوجیما تأیید می‌کند عبارت «کسانی که بازی می‌کنند» از کتاب هیزینگا گرفته شده است.

با توجه به داستان‌های برادرهای استروگاتسکی، لودن‌ها موجوداتی‌اند انسان‌نما و دارای قدرت‌های نهفته‌ی ذهنی و قابل‌رشد که برتر از انسان‌های معمولی است. آن‌ها خودشان را نژادی متمایز از انسان‌ها و اخلاق سنتی‌شان می‌دیدند. لودن‌ها اغلب، با آزمایش‌های مختلف روی مغز انسان‌ها از آن‌ها در راه اهداف خودشان استفاده می‌کنند و دنیل لُوُوِنکو که یک لودن است، می‌گوید بیش از نود درصد لودن‌ها از انسان‌ها متنفرند. حال نمی‌توان گفت که دلیل زخم روی پیشانی دل‌تورو به‌خاطر همین است که توسط لودنس جراحی شده است تا او را کنترل کنند؟ مخصوصاً این‌که بخیه در لوب پیشانی ایجاد شده است؛ بخشی از مغز که محتوای شخصیتی و حرکات ارادی انسان را شامل می‌شود.

لودن‌ها مخفیانه در کمتر از صد سال روی زمین بودند و آن را اداره می‌کردند تا بلکه از بین انسان‌ها افراد شایسته را استخدام کرده و آموزش دهند. میانگین از هر صدهزار نفر، تنها یک نفر می‌تواند این شانس را پیدا کند. پس از این‌که دو شخصیت نخست داستان لودن‌ها را پیدا کردند، این ماجرا تبدیل به تغییری در ذهنیت و درک بشریت شد که در داستان با نام «افشای بزرگ» شناخته می‌شود.

کتاب «رنگین کمان دوردست» که نویسنده‌هایش برادرهای استروگاتسکی بوده‌اند، قصه‌ای نوشته‌اند که در سال ۲۱۵۶ روایت می‌شود و از فاجعه‌ای محیطی ناشی از رنگین کمان صحبت می‌کنند. حتی روی جلد کتاب، عکس مردم اسکلت شده را می‌بینیم؛ بنابراین می‌توان گفت محیط‌های جنگ‌زده و سربازهای اسکلت شده‌ی تریلر دوم، ناشی از رنگین کمان برعکسی بودند که دیدیم. هرچند رنگین کمان وارونه می‌تواند به پدیده‌ی نوری نادری اشاره می‌‌کند که شبیه رنگین کمان است، اما در حقیقت از خانواده‌ی هاله‌هاست و ناشی از شکست نور و گذر از کریستال‌های یخ تشکیل می‌شود.

ِCetacean Stranding

در آواره‌های زمان، سازمان «وقایع غیرقابل‌توضیح» (پل‌ها؟) وجود دارد و یکی از این وقایع غیرقابل‌توضیح درباره‌ی مرگ مرموز موجودات دریایی است که باید متوجه شوند دلیلش چیست. موضوع بعدی، درباره‌ی سیزده جنین و نوزاد سر راهی است که در محفظه‌ای تابوت مانند رشد می‌کنند. آشنا نیست؟ آیا دلیل این‌که بچه‌ی دل‌تورو در یک محفظه (رحم مصنوعی) قرار دارد الهام از آواره‌های زمان است؟ مرگ مرموز موجودات دریایی چطور؟

حتی تئوری «تکامل» در یونیورس نقطه‌ نهایی وجود دارد. این یونیورس، ابتدا انسان‌های اولیه را نشان می‌دهد که هیچ ایده‌ای از دنیای خود ندارند و قبیله‌ای زندگی می‌کنند و به دنبال خوراک برای «خوردن» و بقا هستند. سپس به دوره‌ی میانی و سیاره‌ی سائولا می‌رسیم که برگرفته از دوران اولیه‌ی فئودالی انسان‌هاست. تکامل انسان همچنان پیدا می‌کند تا به سیاره‌ی آرکانار می‌رسیم که بر اساس دوره‌ی رنسانس انسان‌ها نوشته شده است.

بخش اعظم داستان در قرن بیستم می‌گذرد و انسان‌ها به سیاره‌ی گیگاندا می‌رسند؛ سیاره‌ای که همیشه و به‌طور جهانی در جنگ است و جنگ‌هایش برگرفته از جنگ جهانی دوم هستند. بر این اساس، نمی‌توان گفت که تریلر دوم بازی که در عین نشان دادن انسان‌های مدرن، جنگی مانند جنگ جهانی دوم نشان می‌دهد برگرفته از جنگ سیاره‌ی گیگاندا است؟ و شاید تریلر دوم در سیاره‌ای بیگانه باشد تا زمین؛ زیرا بیشتر سیاره‌های توصیف شده در یونیورس نقطه نهایی شباهت غیرقابل‌انکاری با زمین دارند. اگر هنوز فکر می‌کنید Death Stranding و داستان‌های برادران استروگاتسکی بی‌ربط هستند، تئوری بعدی را بخوانید.

Silent Hills

۲۰۴۸۶۳

تریلر اول Death Stranding را به‌نوعی می‌شد ادامه‌ی معنوی وقایع .P.T در نظر گرفت. شاید قبلاً خوانده‌اید که این بازی از «دنیای دیگر» که در داستان Silent Hill وجود داشت الهام گرفته است تا رد دست‌های نامرئی را توجیه کند. صحبت‌های رادیو در .P.T خبر از دار زدن پدر با شلنگ باغچه می‌داد، اما در ارتعاشی نازک‌تر از این صدا، عبارت «دار زدن با بند ناف» به گوش می‌رسید؛ بند نافی که در سرتاسر تریلرهای Death Stranding وجود دارد. همین‌طور، یادتان باشد که همه‌ی نسخه‌های اصلی سری سایلنت هیل پایانی پیرامون موجودات فضایی داشت؛ مانند یکی از پایان‌های سایلنت هیل 2. البته در این تئوری نمی‌خواهم بگویم که Death Stranding همان .P.T است، اما امکان این‌که از همان ایده‌های در گور رفته استفاده کند وجود دارد.

سرنخ‌های موجود در تریلر دوم بر این فرضیه دامن می‌زند. نخست، فرض می‌کنیم که میکلسن یک لودن است؛ موجوداتی که قادرند ذهن مردم را کنترل کنند. در .P.T نیز خبر از موجودات فرازمینی که مردم را کنترل کرده‌اند داده می‌شد. حتی پدر خانواده قبل از حادثه عدد ۲۰۴۸۶۳ را تکرار می‌کرد و در راهروی بازی عبارت «مرا ببخش لیزا، هیولایی در وجودم هست» مشاهده می‌شد و این‌ها اشاره به کنترل شدن توسط لودنس دارد. رادیوی .P.T به زبان سوئدی می‌گوید:

چشم‌هاتو ببند. بذار گوش‌هات به رادیو گوش کنند. صدام رو می‌شنوی؟ می‌تونی فریادهای برخاسته از روحت رو بشنوی؟ بذار انتخاب کنیم… صدام به تو آینده یا مبارزات عذاب‌آورت رو می‌گه. حالا انتخاب چیه؟ می‌تونی تصمیم بگیری. زندگی‌ و آینده‌ات. همون‌قدری که باهوشی، احتمالاً تا الآن فهمیدی. چیزی که رادیوی درام از ۷۵ سال پیش گفت حقیقت بود. اون‌ها روی زمین‌اند و دارن ما رو نظارت می‌کنن. اون‌ها اخبار و پلیس رو کنترل کردن، پس بهشون اعتماد نکن. ۷۵ سال از اون حرف گذشته و فقط ارباب ما می‌تونه دفاع کنه. تو یک انتخاب داری و می‌تونی به ما ملحق بشی. پس به دنیامون خوش اومدی. به‌زودی، درهایی به سمت «دنیای جدید» باز می‌شه. ۲۰۴۸۶۳. ۲۰۴۸۶۳.

Silent Hills

نقل‌قول بالا، به گویندگی رادیویی اورسن ولز در ۷۵ سال پیش اشاره می‌کند که در آن ولز به شوخی خبر از آمدن فرازمینی‌ها به زمین می‌داد و باعث وحشت مردم شد. حتی خود رادیو نیز اشاره می‌کند که موجودات فرازمینی دارند مردم و اخبار را کنترل می‌کنند. آیا همه‌ی این‌ها اشاره‌ای به لودنس است و کنترل شدن نورمن؟ آیا نورمن به‌دلیل کنترل شدن توسط لودنس، دست به کشتن همسر و بچه‌ی خود زد و حالا وارد بُعد/دنیای جدیدی شده است؟ صدای پاکت هم قابل‌توجه است:

راه رفتم. نمی‌تونستم کاری کنم جز راه رفتن و بعد، خودم رو دیدم که دارم جلوی خودم راه می‌رم، اما اون خود واقعیم نبود. مراقب باش. شکاف در رو [ببین]. اون یک واقعیت جداگانه است. من تنها من هستم، مطمئنی که تو تنها تو هستی؟ ۲۰۴۸۶۳

نورمن در .P.T وقتی توسط لیزا گرفته می‌شد و به زمین می‌افتاد، اگر با دقت گوش کنید می‌توانید صدایی بشنوید که شبیه پاره شدن بدن و در آوردن محتوای بدن است. انگار که شکم نورمن به دست لیزا (همسر نورمن که کشته شد) محتوای آن در می‌آید. سپس نورمن بعد از بیدار شدن از این واقعه، در کنار خود پاکتی می‌بیند که احتمالاً محتوایش دل و روده‌ی نورمن است. این‌گونه می‌توان زخم روی شکم نورمن را در Death Stranding توجیه کرد. همچنین در تابلوهای .P.T، عکسی دیده می‌شود که با برعکس کردن آن به تونلی شبیه به تونل نمایش داده شده در تریلر دوم می‌رسیم.

ْSilent Hills

در کانسپت مووی .P.T اشارات به «دنیای جدید» بیشتر است. هم شخصیتی را می‌بینیم که شبیه نورمن روی زمین می‌افتد و هم رد دست‌های فراوانی را روی دیوار مشاهده می‌کنیم. وقتی در این تیزر، شخصیت داستان به سمت راهرو فرار می‌کند، دری به دیوار برخورد می‌کند و در به آرامی باز می‌شود و متوجه می‌شویم که پشت این دیوار یک بُعد جدید به‌وجود آمده که قبلاً وجود نداشته است و اینجا به‌طرز نامحسوسی صدای سوئدی رادیو را می‌شنویم که می‌گوید «به‌زودی درهایی به سمت دنیای جدید گشوده می‌شود.» و این دنیای جدید همان Death Stranding است.

بازی Death Stranding

روی پل حرف .J دیده می‌شود که دوباره اشاره‌ای به .P.T است. در این دمو، گاهی اوقات صفحه‌ی بازی کرش می‌شد و پیام‌های نامعلومی به‌ زبان‌های مختلف روی صفحه ظاهر می‌شد که در یکی از همین صحنه‌ها شاهد پیغامی هستیم که از سوی شخصی به نام .J دریافت می‌کنیم. این شخص ناشناس در پیام خود خطاب به ما می‌گوید:

می‌شناسمت. مطمئنم که متوجه‌ این بازی می‌شی و انجامش می‌دی. من هیچ‌وقت نمی‌تونم اون روز خاص در بیست سال پیش رو فراموش کنم. باید یه چیزی بهت بگم. با من تماس بگیر.

.J

یکی از راه‌‌حل‌های متداول و عام برای به پایان رساندن .P.T و شنیدن خنده‌ی دوم جنین، این بود که در هدست حرف Jack را صدا کنیم و چنین چیزی با دیتاماین فایل‌های بازی نیز ثابت شده است؛ بنابراین شاید حرف J مخفف اسم جک باشد. حتی پاکت خونین در دیالوگ‌هایش حرف جک را تکرار کرده و می‌گوید «من تا زمانی که در یک قدمی جک ایستادم، راه رفتم.» اگر نورمن خود ما هستیم و اسمش را خودمان انتخاب می‌کنیم، پس جک شخص دیگری جز نورمن خواهد بود. شاید میکلسن باشد یا فرد دیگری که هنوز از حضورش خبر نداریم.

بازی Death Stranding

پخش کردن دو تریلر نتایج جالبی می‌دهد؛ جفت تریلرها با کلوز آپی از «خرچنگ پادشاه‌»‌های مرده شروع می‌شود، وقتی رد دست‌ها در تریلر اول ظاهر می‌شود، بلافاصله رد پای دل‌تورو روی شن ظاهر می‌شود. وقتی نما به پشت نورمن می‌رود، در تریلر دوم نیز نما به پشت دل‌تورو می‌رود. وقتی نورمن می‌ایستد و زخم روی شکمش معلوم می‌شود، زخم دل‌تورو هم معلوم می‌شود. وقتی نما از نورمن دور می‌شود و ماهی‌هایی که قبلاً نبودند دورش ظاهر می‌شوند، نمای تریلر دوم به پشت دل‌تورو رفته و خرابه‌ها جایشان را به موجودات دریایی مرده می‌دهند. وقتی پنج موجود معلق در هوا ظاهر می‌شوند، میکلسن با چهار سرباز دیگرش نیز در تونل ظاهر می‌شود.

ولی کوتاکو کشف بزرگ‌تری انجام داده است. اگر دو تریلر را همزمان پخش کنیم، زمانی که بچه‌ی در دستِ نورمن غیب می‌شود، از آن‌ور در رحم مصنوعی دل‌تورو ظاهر می‌شود. چنین قضیه‌ای، می‌تواند ثابت کند که Death Stranding در دنیاهای موازی زیادی جریان دارد و این عامل در «دنیای دیگر» سری سایلنت هیل نیز وجود داشت. بر اساس این نظریه، دوباره به تئوری .P.T می‌رسیم؛ زیرا با توجه به S آخر Silent Hills به‌نظر می‌رسید که کوجیما می‌خواست دنیاهای موازی زیادی در بازی قرار دهد. جالب است بدانید که کوجیما تئوری کوتاکو را ری‌توییت کرده که نشان می‌دهد به احتمال بالا این تئوری حقیقت دارد؛ زیرا علی‌رغم تئوری‌های زیاد پیرامون Death Stranding، او فقط همین فرضیه را ری‌توییت کرده است.

Silent Hills

اصلاً شاید نورمن آدم‌خوب و پدر کنترل‌شده‌ی خانواده نباشد؛ زیرا هنگام زوم روی سوراخی در دیوار .P.T، صدای نورمن را با نویز بالا می‌شنویم که در حرف خود می‌گوید «آره، می‌دانی باید چه کنی. پس انجامش بده» و همینجا صدای کسی می‌آید که انگار زنی را با چاقو می‌کشد. انگار که نورمن می‌تواند بقیه را کنترل کند. همچنین پس از دیتاماین فایل‌های بازی، صدای صوتی جدیدی از نورمن شنیده می‌شود که می‌گوید: «هی تو، داری چیکار می‌کنی؟ کاری که کردی رو می‌ذارم داخل اخبار، روانیِ قاتل.» بنابراین نورمن کسی است که اخبار بازی را به اطلاع ما می‌رساند. ولی می‌دانیم که رادیوی سوئدی زبان می‌گوید نباید به اخبار اعتماد کرد؛ زیرا توسط فرازمینی‌ها کنترل شده‌اند. پس… نورمن یک فرازمینی (لودنس) است؟ با نظر به این‌که کسی جز نورمن پشت نقاب لودنس نیست، پس او شخصیتی منفی و ضدبشر دارد.

همچنین، اگر مختصات 20.4863 و 77.80 (اسم استودیوی تقلبی سایلنت هیلز) را روی نقشه ببینیم، به ساحل Svalbard که تحت کنترل نوروژ است می‌رسیم؛ ساحلی با شن‌های سیاه و موجودات به‌گل‌نشسته و کوه آتش‌فشانی که هیچ جمعیت عامی ندارد جز سربازهای نظامی. صدای آلمانی گوینده‌ی رادیویی تریلر دوم را یادتان هست؟ Svalbard در واقع آخرین محل تصرف شده‌ی آلمانی‌ها در جنگ جهانی دوم بود.

در پایان، قطعاً تئوری‌های بیشتری در فضای مجازی وجود دارد که ذکر نشد و سعی شد تا قابل‌اطمینان‌ترینشان نوشته شود. بااین‌حال، هیچ احتمالی نیست که این فرضیه‌ها صحیح باشند و فلسفه‌ی Death Stranding را نظرات «من» و «شما» تشکیل می‌دهد؛ بنابراین در بخش نظرات می‌توانید برداشت خودتان را بگویید، شاید شما تئوری بهتری داشته باشید.

Zoomg

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *