نشست پرسش و پاسخ «آباجان» با حضور عوامل فیلم و اهالی رسانه در سالن سعدی برج میلاد برگزار شد.
نشست پرسش و پاسخ فيلم «آباجان» با حضور هاتف عليمرداني فيلمنامهنويس، كارگردان و تهيهكننده فاطمه معتمد آريا، شبنم مقدمى، سعيد آقاخانى، حميدرضا آذرنگ، محمدرضا غفاري، مليسا ذاكرى، بازيگران فيلم، كامياب امين عشايرى، طراح صحنه و لباس، محمود خرسند، صدابردار با اجراي محمود گبرلو امروز (چهارشنبه سيزدهم بهمن ماه) در سالن سعدى برج ميلاد برگزار شد.
معتمدآريا در مقدمه صحبتهايش از اطلاع رساني اهالي رسانه در روزهاي جشنواره تشكر كرد و افزود: ما با آقاي گبرلو در سالهاي دور در كن پيمان دوستي بستهايم. ساليانى كه اهالي سينما شمشير را براي هم از پشت میبستند، تمام شده است. آنهايي كه بايد ميرفتند، رفتهاند و الان زمان دوستي و رفاقت رسيده است.
وي به سه حادثه دلخراش پلاسكو، از دست رفتن كولبرها و سيل بلوچستان اشاره كرد و افزود: اين روزها و در كنار اين اتفاقهاي تلخ جشن سينما برگزار ميشود و نشانگر اين موضوع است كه هميشه شاديها و غمهاي ما در كنار هم بوده است. اميدوارم از اين به بعد شاديهايمان بيشتر شود و از غمهايمان كاسته شود.
معتمدآريا درباره لهجهاش در «آباجان»، گفت: من زبان آذري را بلد بودم و تنها لهجه زنجاني را تمرين ميكردم. در فيلم شاهد تركيب زبان فارسي و آذري هستيم، اين موضوع به اين دليل است كه افراد در زنجان با تركيب تركي و فارسي حرف ميزنند.
وي درباره اينكه چگونه نقش مادرهاي متفاوت را بازي ميكند، گفت: من ميدانم به وسعت جهان زنان، مادر وجود دارد و من يك مادرم. من هيچ ويژگي ندارم جز اينكه تسليم كارگردان هستم و تنها تجربیاتم را به نقش اضافه مىكنم.
وي موفقيت بازيگر را در سپردن خودش به كارگردان عنوان كرد و ادامه داد: بازيگر بايد كارگردانش را بپذيرد و او را خداي مطلق كار بداند.
حميدرضا آذرنگ در این نشست با بيان اينكه من در ذهنم با واژهها بسيار درگيرم، افزود: بعد از پلاسكو فكر كردم واژگان از معني افتادهاند و احساس كردم قهرمانهاى ما كاذب شدهاند و از اين به بعد بايد به جاى واژه قهرمان، از آتشنشان استفاده كنيم زيرا اين اشخاص داراي روح بلندي هستند.
وي خطاب به مَسئولان و متوليان فرهنگي، گفت: خواهش من اين است كه واژه هنر را به لوگوي این وزارتخانه برگردانند.
بازيگر «آباجان» درباره حضور پررنگ تئاتريها در سينما، گفت: تئاتر در حال حقنه كردن خودش به سينما است. اگرچه در ايران دير اتفاق افتاد، اما هر چه قدر جلوي تئاتر را بگيرند، تئاتر كار خودش را ميكند.
هاتف عليمرداني با تشكر از عواملي كه در شكلگيري «آباجان» نقش داشتند، ادامه داد: اين فيلم را با تمام وجود و در شهر زنجان توليد كرديم. زمان طولانى براي انتخاب لوكيشنها گذاشتيم كه بتوانيم دهه شصت را كم راكورد فيلمبرداري كنيم.
وي درباره انتخاب بازيگران و ديگر عوامل حرفهاي اين فيلم گفت: كار كردن با اين گروه براي من افتخار بزرگي بود. جنس فيلمهاي من به بازيگر خوب متكى است و سعيام اين است كه بازيگران حرفهاي را انتخاب كنم.
عليمرداني بخشهايي از فيلم را برشي از زندگي واقعياش عنوان كرد و افزود: به نوعي اين فيلم براي من اداي دين است. من در زنجان زندگي كردهام و مدرسهاي كه در فيلم منفجر ميشود، مدرسه بچگي من است كه بسياري از همكلاسيهايم در آن اتفاق شهيد شدند.
وي در پاسخ به انتقادي مبني بر اضافه بودن برخي خرده پيرنگهاي قصه، گفت: قصههاى كوچك، قصههاي بزرگ را ميسازنند و اينها به هم متصلاند. زماني كه از دهه شصت حرف ميزنيم، نميتوان عشقهاي ممنوع را ناديده بگيريم.
كارگردان «آباجان» با تأكيد بر اينكه اثرش، فيلمي جناحی نيست، افزود: فيلمي است از دهه شسصت كه در نگارشش ذرهاي قلمم به سمتي نچرخيده است. اين فيلم هيچگونه حذفي نداشت و همه تلاشم ساخت واقعيتها بود.
وي با تشكر از دبير و برگزاركنندگان جشنواره سي و پنجم، افزود: در گذشته فيلم «به خاطر پونه» در جشنواره پذيرفته نشد و به دليل شرايط حاكم آن زمان بر وزارتخانه امكان تعامل وجود نداشت. اما امروز، عقلانيتي در وزارتخانه حاكم شده كه ميتوان تعامل كرد و من براي اين عقلانيت احترام قائلم.
وي درباره حضور فاطمه معتمدآريا در این فیلم گفت: اين فيلم لحظههايي داشت كه برای باورپذیری این لحظهها تنها به خانم معتمدآريا فكر كرده بودم و اگر ايشان قبول نميكرد، فيلم را فعلا نميساختم.
وي درباره نقش محسن در فيلم گفت: درباره شخصيت محسنها، ميتوان بسيار نوشت. ما در نوشتن شخصيتهايي مثل محسن محدوديتهايي داريم. البته در فيلمنامه اوليه بيشتر نوشته بوديم كه بنا به محدوديتها آنها را كم كرديم.
در ادامه اين نشست مقدمي ايفاي اين نقش را بسيار مشكل و متفاوت از «نفس» عنوان كرد و افزود: اين دو نقش بسيار متفاوت از هم بودند و براي من ايفاي آن بسيار متفاوت بود.
كامياب امینعشایری درباره طراحي صحنه «آباجان» گفت: سعي كردم آنچه از فضاي كودكي تجربه كردهام، به شكل سينمايي بازسازي كنم و روياهايم را بسازم.
سینماتیکت