نقد و بررسی Gravity Rush 2
“به قلم علیرضا رزمجویی”
Gravity Rush حالا وسیعتر، زیباتر، پرجزئیاتتر و بر روی کنسولی بسیار قدرتمندتر بازگشته است تا تمام پتانسیل خود را نشان داده و به بهترین شکل ممکن ما را در دنیای پرجاذبهی خود غرق کند. این عنوان از معدود بازیهایی است که با وجود ماهیتی خاص و مخاطبان محدود موفق به فرار از باتلاق PS Vita شده است. با اینکه سال گذشته شاهد عرضهی ریمستر نسخهی اول بر روی PS4 بودیم اما این بارِ اول است که Gravity Rush فرصتی تمام و کمال برای درخشش در مقابل مخاطبان بسیار وسیعتری دارد؛ مخاطبانی که ممکن است برای این سفر پر فراز و نشیب آمادگی نداشته باشند. این سفری رویایی با محوریت یک ابرقهرمان است که برخلاف دیگر عناوین ابرقهرمانی فقط قدرت را در اختیارتان نمیگذارد بلکه چالش کنترل این قدرتها را نیز جلوی رویتان قرار میدهد. اگر بتوانید این قدرتها را مهار کنید به جاذبهای دست پیدا میکنید که اجازه نخواهد داد لحظهای از بازی جدا بمانید.
همه چیز با بیاعتنایی به نسخهی اول شروع میشود. بازی بلافاصله بعد از نسخهی اول اتفاق نمیافتد. در واقع میتوان گفت که این ادامهای بر اتفاقات نسخهی قبل نیست بلکه تکهی دومی از زندگی Kat را به تصویر میکشد. Kat توسط یک ناهنجاری جاذبهای و بدون گربهی همراهش “Dusty” که منشا قدرتهایش است، سر از منطقهای دیگر به نام Banga درآورده و با کار در معادن و جمعآوری منابع موردنیاز، در تلاش است که بتواند برای خود غذا و محلی برای استراحت تامین کند. اما طولی نمیکشد که دوباره با کنترل جاذبه و تجدید دیدارهای گاه و بیگاه با شخصیتهای آشنا، با یک “گرَویتی راش” روبهرو میشویم.
تیم نویسنده در بازی بطور آشکاری عملکرد تحسین برانگیزی داشتهاند. روایت و دیالوگهای بازی همیشه به هدف خود میرسند و پیام خود را به بهترین شکلِ ممکن به مخاطب میرسانند. به شخصیتهای بازی به اندازهی کافی پرداخته شده است ولی نکتهی جالب توجه این است که همیشه تکهای از هویت یک شخصیت پنهان میماند که بازی بوسیلهی آن به راحتی میتواند مخاطب را برای ادامه دادن بازی هیجانزده کند یا با سوپرایزهایی او را غافلگیر کند. همهی این پستی بلندیهای داستانی در یک قاب بسیار زیبا به نمایش درمیآید و آن هم سبک کمیکبوکیِ کمنظیر بازی در روایت داستان و نمایش دیالوگهای شخصیتها است که هیچگاه خسته کننده نمیشود.
از آنجایی که در نسخهی قبل نیز با سوالهای بی پاسخ زیادی روبهرو شدیم، انتظار میرفت جواب آنها را در این نسخه دریافت کنیم اما متاسفانه شاهد چنین چیزی نیستیم. زمانی که شروع به پرسیدن سوالهایی اساسی دربارهی دنیای بازی، دشمنان و شخصیتهای بازی میکنید، پاسخ قانعکنندهای از طرف بازی دریافت نمیکنید. در واقع روایت بازی مخاطب را به خوبی با خود همراه میکند و راضی نگه میدارد اما زمانی که به اطلاعات بیشتری نیاز دارید، چیزی را به شما ارائه نمیدهد و به طور زیرکانهای سعی میکند توجهتان را به موضوع دیگری جلب کند.
موسیقی در بازی به قدری ماهرانه تعبیه شده است که به راحتی میتواند هر نوع اتمسفری که بازی به آن نیاز دارد را شکل دهد و مخاطب را به سرعت در خود غرق کند. این زمانی تحسینبرانگیزتر میشود که با بازگشت به مناطقی که در نسخهی قبل وجود داشتند، به محض شنیدن موسیقی آن، هویتِ منطقه برایمان آشکار شده و همه چیز آشنا به نظر میرسد. این در حالی است که بیشتر مناطق از زمان نسخهی اول تغییر و تحول زیادی پیدا کردهاند و به سادگی نمیتوان از ظاهرشان آنها را تشخیص داد. گوش سپردن به موزیکهای فوقالعادهی بازی هنگام کلنجار رفتن با جاذبه، یکی از برترین لذتهای “گرَویتی راش 2” است.
جهانِ بازی بسیار بزرگتر از نسخهی قبل است و مناطق متنوعی را شامل میشود که هر کدام جاذبهها و حس و حالی متفاوت دارند. بازی از نظر بصری و رنگ بندی به خوبی و با دقت طراحی شده است و تنوع بالایی را داراست. قدم زدن یا بهتر است بگویم شناور شدن در جهان بازی همیشه شادابکننده است و اجزای مختلف آن از جمله نحوهی قرارگیری ساختمانها، خلق و خوی ساکنین آن و موسیقی مربوط به یک منطقه، به طرز استادانهای در کنار هم قرار گرفتهاند. طراحی محیط و شخصیتها سهم بزرگی را در پیادهسازی دنیایی یکپارچه و هماهنگ ایفا میکنند و به خوبی با هم سازگار هستند. در یک کلام بگویم که وقتی با دشمنان سر و کار ندارید، بازی در بهترین حالت خود قرار دارد. هر چه بیشتر در دنیای “گرَویتی راش 2” غرق شوید، بیشتر ویژگیهای منحصربفرد آنرا احساس میکنید. حتی خودتان راهحلهای موقتی برای مشکلات بازی کشف میکنید و کمکم آنها را به فراموشی میسپارید. این قدرتی است که یک دنیای قابل باور و هدفمند با خود به همراه دارد؛ زمانی که خود را در آن رها کنید حتی ممکن است مشکلات آن را جزئی از دنیایش تصور کنید. با این حال تا زمانی که بازی به این مرحله برسد، کشمکشهای ناخوشایندی در بخش گیمپلی را شاهد هستیم که اجازه نمیدهد بازی از ابتدا پتانسیل کامل خود را نشان بدهد و بدرخشد.
چندین بار به مشکلات گیمپلی اشاره کردیم؛ حالا وقتش رسیده است که موشکافهتر آنها را بررسی کنیم. دو نوع مشکل در بازی دیده میشود. اولین نوع به کمکاریها و تصمیمهای اشتباه مربوط میشود. به زبان ساده بگویم که وقتی بازی از فرمول ناب خود دور میشود و سعی دارد از عناوین دیگر نیز تقلید کند، بزرگترین ضربه را به خود میزند.
مراحل فرعی زیادی در بازی گنجانده شده است که در بازی به مرور قابل دسترس خواهند بود. بیشتر این ماموریتها جذاب و انجام دادن آنها بین مراحل اصلی که با مبارزات سنگینی همراه است، عنصر آرامش بخشی را به تجربهتان از بازی تزریق میکند. از ماموریتهای سادهای مثل کمک کردن به یک زن کهنسال برای پیدا کردن مغازهی پسرش در بازار گرفته تا اعتراض به فاصلهی طبقاتی در جامعه. اما متاسفانه همهی ماموریتها راضیکننده نیستند و تعدادی از آنها که به مخفیکاری اختصاص دارند، به شدت خسته کننده و بد فرم طراحی شدهاند. در واقع بازی بدون داشتن هیچ قابلیتی برای مخفیکاری و هیچ دانش صحیحی از اینکه دشمنان چگونه باید در مسیر قرار بگیرند یا چه منطقهای برای این کار مناسب است، مراحلی را جلو رویتان میگذارد که تحمل کردنشان دشوار است.
نوع دوم مشکلات را میتوان در مبارزاتِ بازی جستجو کرد. چیزی که در نسخهی اول هم کمابیش با آن سروکار داشتیم ولی این بار با پیشرفت سبکهای مبارزات و پیچیدهتر شدن آن و همینطور به لطف دشمنان غولآسایی که با دوربین کاملا رهای بازی سازگار نیستند، کمی بیشتر خود را نشان میدهد. نمیتوان انکار کرد که بازی از نظر تنوع روشهای مبارزه و امکانات مربوط به آن، بسیار پیشرفت کرده است و در موارد بسیاری حتی به یکی از لذت بخشترین قسمتهای آن تبدیل میشود اما این زمانی اتفاق میافتد که دوربین بازی یاریتان کند و به کنترل بازی به حد کافی مسلط باشید. کنترل کردن دوربین هنگام معلق بودن، گاهی میتواند گیجکننده باشد و این زمانی شدت میگیرد که مبارزهای هم در کار باشد. حتی اگر نسخهی قبلی را تجربه کرده باشید و با کنترل بازی آشنایی کافی داشته باشید ممکن است همین دوربینِ بازی به دشمن اصلی شما تبدیل شود و در یک نبرد حساس، شانس تمام کردن کار حریف را از شما بگیرد.
واضح است که این مشکل کوچکی نیست و تجربهی بازی را تحت تاثیر قرار میدهد اما نمیتوان راهحلی برای آن متصور شد که حس معلق بودن در هوا و آزاد بودن دوربین را تحت تاثیر قرار ندهد. این نکتهای است که آنرا از بقیه مشکلات مجزا میسازد. از طرفی نمیتوان با محدود کردن دوربین بازی یا اعمال هدفگیریِ هوشمند، به بزرگترین عنصرِ منحصربفرد بازی صدمه زد و از طرفی دیگر هیچ عنوان دیگری را پیدا نمیکنید که این نوع از گیمپلی استفاده کند تا بتوان از آن چیزی را فرا گرفت. شاید این بهایی است که “گرَویتی راش 2” باید برای منحصربفرد ماندن بپردازد و شاید راه بهتری برای آن وجود ندارد. این همان حقیقتی است که بعد از غرق شدن در بازی دوباره در این نسخه نیز به سراغتان میآید. بیهمتاییِ بازی کاملا ارزش تحمل کردن مشکلاتِ گذرای آن را دارد.
“بازبینی تصویری”
نکات مثبت
دنیایی یکپارچه و با هویت
نویسندگی و روایت هوشمندانه
شاهکاری در بخش موسیقی
محیطهای متنوع و بزرگ
طراحی هنری شگفتانگیز
نکات منفی
مراحل مخفیکاری به شدت خستهکننده و مبتدیانه طراحی شدهاند
دوربین و نحوهی کنترل بازی به اندازهی کافی قابل اعتماد نیستند
سوالات بیجواب زیادی در بخش داستانی وجود دارد
سخن آخر
“گرَویتی راش 2” از جادوی جاذبهاش برای همراه کردن مخاطب با خود استفاده میکند و حتی در آزاردهندهترین لحظات گیمپلی نیز اجازه نمیدهد که از آن دست بکشید. دنبالهای موفق برای نسخهی اول که باری دیگر ویژگیهای منحصر بفرد خود را به رخ بقیهی عناوینِ جهانباز میکشد. اگر از طرفداران نسخهی اول هستید یا میخواهید به دنیایی جدید و پر رمز و راز قدم بگذارید، شناور شدن در دنیای “گرَویتی راش 2” را از دست ندهید.
پردیس گیم