تا به حال هیچ کارمندی نگفته است که رئیسم با ترس و کنترل به من انگیزه میدهد. با هوشترین رهبران و مدیران معمولاً با بیان عبارتهای محرک و تاثیرگذار سعی میکنند به کارمندان خود انگیزه دهند. اگر نقش یک رهبر را دارید، شکی نیست که کلید در دستان شما است تا قفل انگیزه را در جهت رها کردن تلاش بصیرتی در هر فرد، بگشایید. و همه اینها با حرفهایی انجام میگیرد که به زبان میآورید.
رهبران باهوش با بیان گفتههایی مانند این به افراد خود انگیزه میدهند:
1- ” طرح شما را بررسی میکنم و تا سهشنبه به شما باز میگردانم”
بخش اعظم موفقیت یک تیم، در گروی جهت و انتظارات درستی است که رهبر تنظیم میکند. بنابراین وقتی همه چیز مبهم و نامعلوم باشد، پیگیریهای شما با پرسشها و نگرانیهایی همراه خواهد بود و این وضعیت را دشوار خواهد کرد. عدم تعهد به قولی که میدهید، موجب میشود تا تیم به درستی و بیعیب بودن شما شک کند و دیگر به شما اعتماد نداشته باشد. اگر قادر به انجام کار نیستید، این جمله را نگویید. رهبران باهوش با تنظیم یک برنامه روشن و شفاف از کارهایشان، بر سر عهد و پیمان خود باقی میمانند و کاری میکنند تا وعدهشان عملی گردد.
2- “هم خبر خوب دارم وهم بد”
حتماً میپرسید کجای این جمله میتواند انگیزه دهنده باشد؟ آیا تا به حال برای یک تیم رهبری کار کردهاید که همه اتفاقات پشت درهای بسته باقی میمانند؟ رهبران باهوش برعکس عمل میکنند. آنها حقیقت را میگویند و تمام جزییات مربوط به تصمیمهایی که میگیرند را توضیح میدهند. این حقیقت که یک رهبر میتواند صادقانه و آزادانه خبرهای خوب و بد را با تیمش در میان بگذارد، در انگیزه دادن به افراد بسیار موثر است. این رهبران میتوانند قلب و ذهن کارمندان خود را تسخیر کنند، چون میتوانند مورد اطمینان باشند.
3- ” ما با این شرایط سر و کار داریم، و این شرایط برای شما این معنا را دارند”
آدمها میخواهند بدانند که در چه موقعیتی قرار دارند. میخواهند مطمئن باشند که رهبران به منافع آنان میاندیشند. وقتی اتفاقاتی میافتد و کارها مختل میشود، در واقع یک تغییر ناگهانی در مسیر ایجاد میگردد، رهبران باهوش به جای این که در افراد ترس و تردید ایجاد کنند، سعی میکنند با نشان دادن تصویر مثبت و واقعی از زندگی تجاری، انگیزه را در آنان بالا ببرند. آنها با رویدادهای فعلی ارتباط برقرار میکنند و برای آن که تمرکز افراد را روی هدفشان حفظ کنند، انتظارات را دوباره تنظیم میکنند.
4- ” میخواهم بدانید کاری که انجام میدهید به چه نحو با اهداف شرکت ما هم راستاست”
مطالعات نشان میدهند که کارمندان بازخوردهای مثبت کافی از مدیران خود دریافت نمیکنند. رهبران باهوش به کارمندان اجازه میدهند تا بدانند که نقششان در برآورده ساختن اهداف اجرایی چگونه است و عملکرد آنها چگونه از اهداف بزرگتر سازمان حمایت میکند. این موضوع موجب میشود که آنها به فکر ارتقاء کار خود بیفتند.
5- ” من واقعاً مطمئن نیستم با این وضعیت چه کنم. اگر به جای من بودید چهکار میکردید؟”
رهبران باهوش با ابراز احساسات خود مثل ” من واقعاً مطمئن نیستم با این وضعیت چه کنم. اگر شما به جای من بودید چکار میکردید؟” یا ” من به کمک نیاز دارم” شناخته میشوند. این گفتهها بیانگر ضعف مدیر و یا رهبر مجموعه نیست. در حقیقت، برعکس: فضایی را برای اعتبار و حقیقت ایجاد میکند. ما به عنوان رهبر، باید این رفتار را در داخل سازمانها تکرار کنیم. اگر نقش مدیریتی دارید، صداقت شما موجب میشود تا اعضای تیم هم این گونه باشند. و شما در نهایت ارتباط صمیمانهتری را تجربه خواهید کرد.
6- ” هر وقت میخواهید به دفتر من سر بزنید”
مطمئن باشید که کارمندان زیرک و دانا اگر در عمل از آنها پشتیبانی نکنید، متوجه این موضوع خواهند شد. کنث لین موسس و مدیرعامل Credit Karma برای داشتن یک ارتباط شرکتی خوب، سیاست درهای باز را به عنوان یک اصل اجرا میکند. لین میگوید
“هر وقت در دفترم هستم، همه را تشویق میکنم که به من سر بزنند و نظر و احساس خود را در مورد نحوه عملکرد Credit Karma، با من به اشتراک بگذارند”. این استراتژی نتیجه مطلوبی در پی دارد، چرا که او را وارد حلقه بحثها و حرف و حدیثهای کارمندان این شرکت میکند و همین باعث دلگرمی کارمندان شده و آنها احساس میکنند که او هم جزوی از تیم است.
7- ” هر چه میخواهید بپرسید”
HubSpot، شرکت اتوماسیون بازاریابی دیجیتالی جهانی، یکبار دیگر شفافیت در کسب و کار را تعریف کرد. Dharmesh Shah یکی از بنیانگذاران و مدیر فناوری شرکت HubSpot زمانی مقالهای را در صفحه خود به نام “Ask Dharmesh Anything” (از Dharmesh هرچه میخواهی بپرس) منتشر کرد. و این دقیقاً همان کاری بود که HubSpot انجام داد. حتی با وجود انتقادات، شفافیت در کار به عنوان یک ارزش در کسب و کار محسوب میشود. HubSpot به خاطر فرهنگ شرکتش چندین جایزه دریافت کرده است.
8- ” میخواهم بدانید که چقدر برای شما ارزش قائلم”
آیا میدانید که تعریف و تمجید مهمترین انگیزه و محرک اجرایی محسوب میشود؟ مطمئناً، حقوق، پاداش و مشوقهای مالی خوب هستند، ولی این پولها روزی خرج خواهند شد. اما این که در مقابل همگان به خاطر سخت کوشی از شما قدردانی شود، چه حسی دارد؟ این عالی است، چرا که هر کسی میتواند به ارزشمندی شما پی ببرد. طبق مطالعات وسیع صورت گرفته، شرکتهایی که بیشترین سطح تعامل را نشان میدهند، از تعریف و تمجید و قدرشناسی به عنوان محرکهای قدرتمند استفاده میکنند تا تعهد و وفاداری کارمندان را بدست بیاورند. این قدردانی باید هفتهای یکبار انجام بگیرد.
9- ” من میخواهم شما پیشرفت کنید. راهکارهای کاربردی اینها هستند”
وقتی موضوع حساسی همچون عملکرد اعضای تیم مطرح میگردد، یک راست به سراغ قسمت دشوار بحث نروید، چون این کار باعث میشود که دیگران به سرعت حالت دفاعی به خود بگیرند. بحث را با جنبههای مثبت آن آغاز کنید. اعتراف کنید که چه روشهایی کاربردی هستند و کدام نقاط قوت اعضای تیم تحسین شما را برمیانگیزند. کارایی وعملکرد، بخصوص در زمینههایی رشد و توسعه پیدا میکند که در مورد آنها نگرانی وجود دارد. این که بحث را چگونه به پایان برسانید هم مهم است. اگر نمیتوانید در مورد یک مسئله به راه حل برسید، حداقل بحث را با یک عبارت مثبت پایان دهید مثل ” فکر میکنم بهتر است هر دو ما به این نقطه برسیم. میدانم که به یکدیگر نزدیکتر میشویم. دوباره صحبت میکنیم تا ببینیم میتوانیم راه حلی برای این مشکل پیدا کنیم.”
10- ” میتوانم توصیه شما را در این مورد داشته باشم؟”
اطمینان یک جاده دو طرفه است. با گسترش اطمینان به عنوان یک هدیه در میان کارمندان، آنها بیشتر تمایل پیدا می کنند که این اطمینان را به شما برگردانند. رهبران باهوش راههایی را برای اطمینان کردن به دیگران مییابند، آنها این فرصت را به افراد خود میدهند تا اطمینان کسب کنند. در این صورت یک فضای رقابتی آشکار در فضای کار ایجاد میشود و موجب میگردد اعضای تیم برای ارائه کاری بهتر و منسجمتر به یکدیگر نزدیک شوند.
12- ” من نمیتوانم این کار را بدون شما انجام دهم”
این بالاترین حالت تشکر از یک شخص میتواند باشد. اعتراف کردن به این موضوع که تلاش دیگران چقدر در پیشبرد و توسعه شرکت نقش داشته است، فرهنگ تیم را تقویت میکند. این راه ساده تشویق کردن در واقع نوعی تقویت کننده ذهنی است که امواج اطمینان را در سراسر سازمان منتشر میکند.
13- “حق با شما است”
رهبران باهوش فی ذاته فروتن هستند. وقتی به دنبال نظر و دیدگاه دیگران در جهت رسیدن به اهداف کسب و کار هستند، مشکلی با گفتن جمله “حق با شما است” ندارند. فروتنی، بیانگر قدرت رهبر است که اغلب به درستی درک نمیشود و اغلب به اشتباه به عنوان عدم اعتماد به نفس یا ترسو بودن تلقی میشود (رفتارهایی که برای یک گرداندن یک کسب و کار رفتارهایی ضعیف و زودآسیب محسوب میشوند). در حقیقت، رهبران فروتن متعادل و میانه رو هستند، اما عزم و اراده راسخی از خود نشان میدهند که در نهایت با دور کردن نفس خود میتوانند شرکت را در جهت رسیدن به اهداف بزرگتر هدایت کنند. آنها درخواست کمک میکنند، از دیگران میآموزند و اعتراف میکنند که دیگران ممکن است راهکار بهتر و متفاوتی برای حل یک مشکل داشته باشند. “بله، حق با شما است.”
شبکه