نقد و بررسی The Legend of Zelda: Breath of the Wild
“به قلم Tom Hoggins از وبسایت Telegraph با اندکی دخل و تصرف”
من قبل از شروع باید اعتراف کنم. هنوز Breath of the Wild را به پایان نرساندهام و درحالی مشغول تایپ هستم که بازی کماکان روی کنسول سوییچ کنارِ کامپیوترم باز است و مرا وسوسه میکند تا به سزمین خارقالعاده شمشیر و جادو بازگردم. لینکِ قهرمان، سوار بر اسبی وحشی شده و در زرهای که از ماموریتِ نجاتِ دنیا بدست آورده میدرخشد و تا دندان به جنگافزارهای منتخبی مسلح است که در سفرهایش بدست آورده بود.
علفهای سبز بلند در باد به آرامی میرقصند، قلهِ آتشفشانی کوهستانِ مرگ در زمینه آسمان نیلگون سربه فلک کشیده است. من باید مشعلی را با آتش جادویی آبی رنگ روشن کرده و آن را از کوهستان و دره بگذرانم تا کوره باستانیِ مرکز تحقیقات “آکالا” را بیافروزم، آکالا فقط یکی از استانهایی میباشد که در دنیای پهناور “هیرول” وجود دارد. پاداش من یک دست زره تازه ساخته شده است.
در هنگام تجربه Breath of the Wild حیرت و پرت شدن حواس از محیط اطراف به سادگی صورت میپذیرد و در حقیقت حتی زمانی که بیرون از بازی هستید هم شما نمیتوانید روی کارهای روزمره تمرکز کنید و هر لحظه جاذبه جهان زلدا شما را وسوسه به روشن کردن سوئیچ میکند. بازی دائما شما را به سمت گنجهای مخفی و سختیهایش جذب میکند. ماجراجویی شگفتآورِ مملو از تناقضهای دلپذیر پیشروی شماست.
قصه زلدا در سرزمینی است پر از جزئیات؛ نقشه آن پر از نقاطی میباشد که باعث حواسپرتی میشود ولی حتی یک اینچ آن هم هدر نرفته است. کلاسیک و با اینحال مدرن است؛ برپایه میراث درخشان این سری شکل گرفته و با این حال گرایشهای بازیهای نوین را هم با آغوشی باز پذیرفته است. در عین سخت بودن خوشآیند است، به شما اجازه میدهد که به خود آسان بگیرید و یا در نقطه با بعضی از موجودات ترسناک بازی روبرو شوید. Breath of the Wild مانند شرابی ناب است که قطعه به قطعه و ثانیه به ثانیه آنرا شما میتوانید سر و شکل دهید.
اینها فقط چند دلیل بودند تا بگویم که چرا پس از چندین ساعت بازی کردن و قبل از به اتمام رساندن ماموریتهای اصلی به این نتیجه رسیدهام که این بازی یکی از بهترین بازیهای ساخته شده در تاریخ است.
بزرگترین نقطه قوت Breath of the Wild در این است که The Legend of Zelda را همانند شرابی ناب به ثمر رسانده است. من یکی از طرفداران و پیروان زلدا هستم، آن داستانِ حماسیِ بازگشت قهرمان زمان، برتری جستن بر هیولاها و فتح سیاهچالهای تو در تو همیشه مرا جذب خود میکرد اما با Breath of the Wild شاهد پدیدهای حیرت آور در این جهان هستیم.
همانند قمار بزرگ نینتندو بر سر سوییچ، ظاهر Breath of the Wild هم به مانند باطنش خوب است. عظمت دنیای جادویی و بدون محدودیت آن شانه به شانه “ویچر 3” میزند، کارهای حاشیهای شکار و پخت و پز هم “مانستر هانتر” را بخاطر میآورد و در همین حال لیست سلاحهای تخریبپذیر که هرکدام خصیصه خود را دارند و باسهای سرگردان و سرسختش تفاوت آنچنانی با “دارک سولز” ندارد و همچنین اگر دوست داشته باشید میتوانید تمام مدت آزادانه در محیط بازی بچرخید و این ماجراجویی در محیط، ثانیه به ثانیهاش برای شما دارای نکته و جزئیات است.
Breath of the Wild با تمام ابتکاراتی که در بطن خود دارد، هنوز هم یک زلدا باقی مانده است. بزرگترین الهامگر Breath of the Wild خودش است، به نداهای اولین بازی زلدا گوش داده و لینک به ماجرایی تقریبا آزادانه فرستاده میشود. در ابتدای بازی شما در معبدی از خواب برمیخیزید و پس از اینکه به بیرون و سرزمین سرسبز “هیرول” راهنمایی شدید، با ژنده لباسها و ابزاری به حال خود رها میشوید.
Breath of the Wild یکی از عمیقترین بازیهای ساخته شده تا به امروز است. این شما هستید که تصمیم میگیرید ماجراجویی لینک چگونه رقم بخورد. اگر به شما توصیه شود که به غرب رفته ولی تصمیم بگیرید که به شرق بروید، چه میشود؟ خب، به عهده خودتان است! ماجراجویی خوبی داشته باشید. در طول تجربه بازی به راحتی ممکن است بدون اینکه حتی یک قدم در مسیر ماموریت اصلی بردارید، در طی گشت و گذار و لولآپ شدن، کشف کردن دهکدهها، مسافران، بدست آوردن مهارتها، کشف جواهرات و دهها مورد دیگر حساب زمان را از دست بدهید.
بخاطر پایه و اساس خوبِ بازی، سیاحت و اکتشاف درون آن لذتی بیپایان دارد. لینک چالاک و ورزشکار است و تا وقتی که نوار استقامت اجازه دهد میتواند حتی از سطوح عمودی هم صعود کند. وجود پاراگلایدر به این معنی است که میتوانید از بزرگترین کوهها بالا رفته و با آسودگی پایین آمده و نزول کنید. سرزمین بازی بالا و پایین داشته و در صورت نداشتن تجهیزات مناسب عناصر محیطی به شما صدمه میزنند ولی به ندرت بازدارنده میشوند. شما میدانید در مورد چه چیزی صحبت میکنم؛ وقتی در بازی جهان باز مسیری را دنبال میکنید و در نهایت متوجه میشوید که صخرهای سنگی راه شما را سد کرده است اما در Breath of the Wild فکر اینجا هم شده است.
اغلب اوقات در Breath of the Wild این اجازه را دارید تا در صورت داشتن استقامت کافی (که قابل آپگرید و یا تقویت از طریق اکسیر هم میباشد) بتوانید به سادگی از آن بالا بروید. ممکن است مجبور به ترک کردن اسب خود شوید ولی همیشه میتوانید در اسطبل بعدی دوباره آنها را اختیار کنید. اسبها! بله! شما میتوانید اسبهای وحشی را رام کرده،آنها را مقید نموده و به اسطبل برده و پس از ثبت کردن، افسار بزنید. میتوانید یال یکی از آنها را گیس هم ببافید. من این کار را کردم و چه لذتی داشت!
تاخت و تاز در این سرزمین هم لذت بخش است و موضوع هم همین است، دویدن، بالا رفتن، شنا کردن و سواری نمودن، تمامی این اقدامات ساده برای این طرف و آن طرف رفتن به خودی خود لذت بخش هستند. همه چیزهای دیگر هم با همین مهارت و کیفیت در جای خود قرار گرفتهاند. به عنوان مثال جنگیدن. تقابل با هیولاها در Breath of the Wild همانقدر که به داشتن دست و پاهای سریع وابسته است، به مدیریت سلاحها هم مرتبط میباشد. در زلداهای گذشته، لینک به شکل مستمری از شمشیرهای یکسانی برای ضربه زدن بهره میبرد. در اینجا باید دائما با توجه به مهارتها و حریف سلاحهای خود را تغییر دهید. از ترکههای چوبی و نیزه و گرز در دسترس و قابل انتخاب میباشد تا شمشیر و کمان و اصلا گول ظاهر ساده بازی را نخورید، Breath of the Wild مبارزات بسیار عمیق و دشواری میتواند داشته باشد.
سلاحهای سنگین کند بوده و برای استفاده کردن از آنها باید از 2 دست بهره ببرید که در نتیجه سپر فدای قدرت میشود. نیزهها کمی سست و بیدوام هستند ولی اجازه میدهند تا با ضربه زدنهای مستقیم دشمنان چماق بدست را دور نگه دارید، همچنین میتوانید آنها را پرتاب کنید. در واقع میتوانید همه سلاحهای خود را پرتاب کنید، مثل بومرنگهای تیغه دار که وقتی با حرکت مارپیچی برمیگردند باید آنها را بگیرید. اگر بخواهید از دور بجنگید، تیردانی از پیکان در اختیار دارید. همه سلاحها مدت زمان کارکرد محدودی دارند، مثلا اگر بوکوبلینزهای زیادی را با بیلِ مورد اعتماد خود از بین ببرید، آن سلاح خواهد شکست. سلاحهای سنتی هم چنین وضعیتی دارند.
امکان نابودی هر سلاح ترفند رندانهای از طرف سازندگان است که معمولا فکر کردن به آن باعث میشود تا سلاحهای خود را ذخیره کنم و نینتندو کاری کرده است تا تغییر سلاحها به تجربهای جذاب تبدیل شود. شما نمیتوانید بهسهولت فقط به تسلیحات مورد علاقه خود اتکا کنید و یافتن شمشیری آتشین یا چماقِ استخوان اژدهایی قدرتمند در حین گشت و گذار بسیار هیجانانگیز میباشد. شما معمولا یافتههای ارزشمند خود را برای مقابله با باسها و سیاهچالها کنار میگذارید ولی از آنجایی که Breath of the Wild بازی سختی است، همیشه اینکار راه حل مناسبی نیست.
هنگامی که آزادی عمل زیادی در اختیار قرار داده میشود، آمایش برای حضور در مناطق دشمنخیز بازی حیاتی است. شما میتوانید با شکار حیوانات و برداشت میوه و سبزیجات، عناصر مورد نیاز خود را تامین کنید. دیگی بیابید، وعدههای غذایی مقوی و اکسیرهایی را آماده کرده تا با استفاده از آنها میزان سلامتی، سرعت و قدرت حمله خود را تقویت نمایید.
حتی عمل پخت و پز هم با توجه به اینکه شما قادرید عناصر تشکیل دهنده مختلفی را آزمایش کنید، به اندازه خودش قابل تامل است. چیزهای مختلفی را خرد کرده و به داخل دیگ میریزید تا جوشی بزند و منتظر میمانید تا آهنگی با نت جذاب دا-دا-دا-داااای زلدا به صدا در آمده و ببینید که آیا ترکیباتتان خوراک لذیذ تقویت کنندهای بوده یا یک خوردنی مشکوک!
اینها تقویتهای موقتی هستند و برای اینکه میزان سلامتی و استقامت خود را به شکل دائمی افزایش دهید ولی باید بدنبال معابدی در طول نقشه بگردید و از آزمونهای آن سربلند بیرون بیایید. نینتندو ادعا میکند که 100 عدد از این معابد وجود دارند و من هنوز حتی به یکی از آنها هم برخورد نکردهام که جالب و منحصربفرد نباشد! در ابتدای بازی تعداد دستچین شدهای از لوحهای جادویی، بمبها، آهنربای جادویی و یخی و گیرا در اختیار شما قرار میگیرد تا از آنها برای حل معماهای پیچیده استفاده نمایید. آنها شگفتآورند.
ممکن است وارد معبدی شده و برای عبور از میان توپهای سنگین معلق غولپیکر، زمان را متوقف کنید و یا برای هل دادن سکوها، برجهای یخی بسازید. بعضیها ممکن است از کنترل حرکتی استفاده کنند؛ بلوکهای MC Escher را چرخانده و به پل قابل عبور تبدیل کنند. در یکی از معابد مجبور شدم با پتکی غولپیکر گلفی مسخره بازی کنم و برای فعال کردن مکانیزمی باستانی توپهای سنگی را بداخل سوراخهایی بیاندازم.
جرقههای مداوم خلاقیت، این بازیِ نینتندو و سیاهچالهای اصلی آن را در بهترین حالت حفظ میکند و این ابتکارات واقعا بزرگ هستند. شما با نژادها و گونههایی متفاوت در دنیای پهناور “هیرول” مواجه میشوید، به درون هیولاهای مکانیکی پر سر و صدایی میروید که داخلشان انباشته از معماهای استادانه و باس میباشد. معماری خلاقانه بازی گاهی شما را مجبور میکند تا با صدای بلند به جسارت خالص آن بخندید.
سخن آخر
Breath of the Wild در هر قسم اینگونه است و میتوان برای هر بخش بازی شاهبیتها گفت. من قبل از به پایان رساندن این بررسی، آن شعله را به مقصد رساندم و به هدف اصلی در بازی دست یافتم. چیزی که فکر میکردم یک شیردوشی آسان باشد تبدیل به مبارزهای علیه ارتشی از موبلینزهای کوهستانی شد، نبردی با استفاده از عناصر طبیعی که حتی شامل معمای تغییر نیافته تیر آتشینِ زلدای کلاسیک هم بود. و چقدر شایسته … چقدر باشکوه و چقدر ماندگار؛ در هر گوشه Breath of the Wild شما میتوانید ظرافت و استعداد برای انجام کاری را بیابید.
The Legend of Zelda: Breath of the Wild یکی از بهترین بازیهای تاریخ است.
مترجم: صادق بستانی