روزگاری در فرانسه، یک شاهزاده ی مغرور و خودخواه (دن استیونز) به خاطر یک طلسم تبدیل به یک دیو زشت و ترسناک می شود و باید عمر خود را به همراه خدمتکارانش و در قلعه ی خود سپری کند. شاهزاده به یک پیرزن گدای محتاج به پناهگاه برخورد می کند، اما از او روی بر می گرداند در حالی که نمی داند آن پیرزن جادوگری قدرتمند می باشد. سال ها می گذرد و زندگی در روستای کوچکی نزدیک قلمرو شاهزاده در جریان است، جایی که یک یک جعبه ی موسیقی ساز به نام موریس (کوین کلاین) با دختر خود بل (اما واتسون) زندگی می کند، دختر زیبا و جوانی که نسبت به بقیه ساکنان سنتی روستا زندگی شاد، شاعرانه و مدرنی دارد.
وقتی پدر بل، موریس اشتباهی پا در قلعه ی دیو می گذارد توسط او زندانی می شود و فقط بل می تواند به قلعه برود و دیو را مجبور به آزاد کردن پدرش کند. با وجود اینکه دیو در ابتدا رفتار خشنی با بل دارد، اما در ادامه تغییراتی در او بوجود می آید و سعی می کند تا با مهربانی با بل رفتار کند و حتی از او مراقبت نماید. بل نیز متوجه می شود که وجود دیو فراتر چهره ی زشت و ترسناک او است. در همین حال نیز موریس (پدر بل) برای نجات دختر خود از یکی از قهرمانان روستا به نام گاستون (لوک اوانز) درخواست کمک می کند و او نیز برای نجات بل بسیار علاقه مند می باشد.
فیلم Beauty and the Beast (دیو و دلبر) محصول دیزنی با تمام دقت و ذوق هنری از فضاهای بسیار عالی استفاده کرده است و جذابیت و زمینه ی کلاسیک گونه خود نه تنها باعث جذب مخاطبان می شود بلکه می تواند فیلم را برای تصاحب جوایز مختلف در آینده آماده کند. فیلم دیو و دلبر اساس خود را از انیمیشنی به همین نام محصول سال ۱۹۹۲ الهام گرفته است و حتی از انیمشین نیز پایدارتر و موثرتر به نظر می رسد و توانسته است آن انیمیشن نوستالژیک را در قالب یک فیلم سینمایی خیره کننده به نمایش بگذارد.
نویسنده ی انیمیشن اصلی لیندا وولورتن بوده است، فیلم نامه نویسان دیو و دلبر یعنی استیون شباسکی (فیلمنامه نویس The Perks of Being a Wallflower) و اوان اسپیلیاتوپلوس (The Huntsman: Winter’s War) نیز در تلاش بوده اند تا پایه اصلی فیلم نامه ی وولورتن را حفظ کنند، اما علاوه بر آن جزئیات و کاراکترهای زیادی نیز به آن افزوده اند. اکثر عناصر اضافه شده در فیلم کمک زیادی به یکپارجه بودن و بهتر شدن فیلم دیو و دلبر داشته است و حتی باعث می شود طرفداران قدیمی این عنوان بجای انیمیشن احساس نزدیکتری به فیلم داشته باشند.
اگر از نگاه کارگردانی به فیلم دیو و دلبر نگاه کنیم، بیل کاندون از پس مسئولیت خود برآمده است، اما اگر قرار به مقایسه ی با فیلم های قبلی او Dreamgirls و Chicago باشد، دیو و دلبر مقداری ضعیف تر به نظر می رسد. کاندون به همراه همکاران خود در تولید فیلم سعی داشته اند تا فضای بسیار عالی از محیط فیلم و به خصوص قلعه ی دیو و خدمتکاران او داشته باشند و به نحو احسن نیز از پس این کار برآمده اند. بطور مشابه او و تیمش در طراحی و نشان دادن دیگر شخصیت های تاثیرگذار فیلم به ویژه گاستون با بازی لوک اوانز موفق بوده اند که مجموع این شخصیت ها و فضاهای بی نظیر به خودی خود بر جذابیت و رضایت بخش بودن فیلم افزوده است.
اگرچه آهنگ های فیلم نسبت به انیمیشن اصلی زیاد چنگی به دل نمی زنند، اما فضای فیلم فرصت کافی را برای بازیگران فراهم کرده است تا استعداد خود را به خوبی نشان دهند. اِما واتسون و دن استیونز که بازیگران اصلی فیلم نیز محسوب می شوند از لحاظ آواز و اجراهای موسیقایی به اندازه بازیگران مکمل خوب نبوده اند، اما در حد رضایت بخشی ظاهر شده اند و مطمئنا فیلم دیو و دلبر از خیلی از فیلم های اخیر این دو بازیگر بهتر بوده است و می توان عملکرد عاطفی و تاثیرگذار آنها را در فیلم بی نظیر خواند.
فیلم دیو و دلبر فرصت خوبی بوده است تا شاهد اجراهای موزیکال عالی از لی فو (جاش گاد) و گاستون (لوک اوانز) باشیم و آنها توانستد به خوبی مهارت خود را در این زمینه نشان دهند. از طرفی نیز تمایلات همجنس گرایانه ی فو تاثیر منفی در فیلم دارد که نمی توان از آن چشم پوشی کرد. بازیگران مکمل دیگری نیز در فیلم بوده اند که در به یادماندنی بودن دیو و دلبر کمک داشته اند و از جمله ی آنها می توان به کوین کلاین (در نقش موریس)، ایوان مک گرگور (لومیر)، اما تامپسون (خانم پاتس)، آدرا مک دونالد (مادام دگاردِرُب)، یان مک کلین (کاگسورث)، استنلی توچی (کادنزا) و گوگو ام.باتا- راو (پلامت) اشاره کرد.
در آخر می توان گفت که فیلم Beauty and the Beast (دیو و دلبر) به کمک اجرای بازیگران خوب خود مثل واتسون، استیونز و اوانز، فضاهای عالی و زمینه های موزیکال خود که بخش عمده ی آن را مدیون هنر بیل کاندون می باشد به یک عنوان بسیار جذاب تبدیل شده است و هر سنی می تواند مخاطب این فیلم باشد و از آن لذت ببرد و مطمئنا دیو و دلبر پروژه ی موفقی از کمپانی دیزنی و براساس انیمیشن اصلی خود می باشد.
بیاتومگ