معرفی 10 فیلم و سریال الهام گرفته از Blade Runner

فیلم «بلید رانر» (Blade Runner) آقای «ریدلی اسکات» دنیای سینما را در سال 1982 برای همیشه تغییر داد. اقتباس سینمایی اسکات از رمان «فیلیپ کِی. دیک» نه تنها جایگاه «هریسون فورد» را به عنوان ستاره‌ی بی‌بدیل سینمای اکشنتثبیت کرد که یک زیرژانر بدیع در سینمای علمی-تخیلی به وجود آورد که به «نوآر تکنولوژی» شهرت یافت.

حالا با اکران دنباله‌ی ساخته شده برای این فیلم و آماده شدن تماشاگران برای ورودی دوباره به دنیایی که ریدلی اسکات خلق کرد، به نظر می‌رسد بهترین زمان برای نگاهی به فیلم‌ها و سریال‌هایی که از این اثر کلاسیک الهام گرفته‌اند فرارسیده است. در ادامه 10 فیلم و سریالی که به نظر می‌رسد دنیای اسکات و فیلم بلید رانر در ساخت آن‌ها بیشترین تاثیر را داشته‌اند، معرفی می‌شوند. اگر از طرفداران بلید رانر هستید (لطفا باشید!) تا عرضه‌ی نسخه‌ی با کیفیت Blade Runner 2049 می‌توانید به سراغ این فیلم‌ها و سریال‌ها بروید.

The Terminator

معرفی 10 فیلم و سریال الهام گرفته از Blade Runner

«ترمیناتور» فقط دو سال بعد از بلید رانر به سینماها آمد. فیلم اکشن «جیمز کامرون» نه تنها از بلید رانرِ اسکات الهام گرفته بود که توانست تاثیر زیادی بر این ژانر هم بگذارد. به علاوه همین فیلم بود که آینده‌ی شغلی «آرنولد شوارتزینگر» را تضمین کرد.

فیلم کامرون قهرمان زن بی‌گناه و بی‌دفاعی را درست وسط معرکه‌ی آخرالزمانیِ انسان‌ها و ربات‌ها قرار می‌دهد. «سارا کانر» با بازی «لیندا همیلتون» به وسیله‌ای برای نشان دادن خطرات احتمالی ارتباط جامعه و تکنولوژی تبدیل می‌شود. فیلم به مخاطب می‌فهماند که نگران این ارتباط است و زوال تمدن بشری را انذار می‌دهد. بدین ترتیب، ترمیناتور خود را به عنوان چیزی بیشتر از یک فیلمِ اکشن آینده‌نگر معرفی می‌کند. ابعاد زیبایی شناسی سایبرپانک این فیلم دوشادوش آن‌چه بلید رانر پیش‌تر خلق کرده است جلو می‌رود و داستان را تا حد ممکن با مضمون هوش مصنوعی: تهدیدی اشتباه در می‌آمیزد. تصاویر لس آنجلس باران زده‌ی دهه‌ی هشتاد و تابلوهای نئون در تاریکی شب، بیش از همه یادآور اتمسفر بی‌بدیلی است که اسکات خلق کرده است.

Gattaca

اولین فیلم «اندرو نیکول» جامعه را به دو دسته‌ی اصلی تقسیم می‌کند: «معتبرها» و «نا معتبرها» (Valid-Invalid). «وینسنت فریمن» با بازی «ایتن هاک» نامعتبری است که برای داشتن زندگی بهتر در تلاش است و حاضر است به هر قیمتی آن‌چه را می‌خواهد به دست آورد. او هویت یک معتبر با نام «جروم» با بازی «جود لا» را جعل می‌کند و روند کتمان حقیقت وجودی خود و فرار از فاش شدن هویت واقعی‌اش را آغاز می‌کند. کشمکش‌های زندگی جدید وینسنت زمانی برای او دردسر ساز می‌شوند که زندگی حرفه‌ای و خصوصی او تحت شعاع رسیدگی‌های موشکافانه‌ای برای حل یک پرونده‌ی قتل قرار می‌گیرد.

در فیلم ساخته‌ی 1997 اندرو نیکول، ایده‌ی چالش‌های جعل ژنتیکی و خطرات از دست رفتن بشریت در میان پیشرفت‌های تکنولوژی به چشم می‌خورد. فیلم با استایل نوآر بلید رانر و یک بازی فوق‌العاده از «اوما تورمن» شما را به ژانر علمی تخیلی بیش از پیش علاقه‌مند می‌کند.

The Fifth Element

«عنصر پنجم» سعی می‌کند با ایجاد تحول در ژانر نوآر علمی تخیلی و اضافه کردن نبردهای بین کهکشانی شبه استاروارز خود را از دیگر فیلم‌ها متمایز کند. ستاره‌ی این فیلم «بروس ویلیس» در نقش یک راننده تاکسی نیویورکی به نام «کوربن دالاس» است که به طرزی غیر منتظره وارد ماموریتی برای نجات بشریت می‌شود. جایی که پای شخصیت پیچیده‌ی «لی‌لو» با بازی «میلا یووویچ» به زندگی او باز می‌شود.

«لوک بسون» کارگردان این فیلم اکشن ساخته‌ی 1997 به اندازه‌ی کافی از بلید رانر الهام گرفته است. از سبک عجیب و درهم شهرسازی گرفته تا رخنه‌ی فرهنگ شرقی در نیویورک قرن 23، چشم پوشی از تاثیرات بلید رانر در این فیلم کار دشواری است. و اگر دقیق‌تر نگاه کنید، حضور «برایون جیمز» که در فیلم بلید رانر نقش «لئون کوالسکی» را بازی کرده بود، با این تاثیرات هماهنگی بیشتری پیدا می‌کند!

The Matrix

بازی با این احتمال که واقعیتی که مردم می‌بینند حقیقت وجودی آن‌ها نیست حقه‌ای است که «واچوفسکی‌ها» در این فیلم از آن استفاده می‌کنند و بدین وسیله، سرگرمی از طریق داستانی علمی تخیلی را به سطح جدیدی ارتقا می‌دهند. بدون شک داستانِ انسان برگزیده («نئو» با بازی «کیانو ریوز») به داستان مسیح طعنه‌ای جدی می‌زند، اما بدون بلید رانر، ماتریکس هرگز نمی‌توانست رنگ پرده‌ی نقره‌ای را ببیند.

نبرد نئو با ارتش بی‌پایان «آقای اسمیت»ها و سفر او به دنیای پنهان، مضمون پادآرمان‌شهری را تداعی می‌کند که در اختیار هوش مصنوعی قرار دارد. هوش مصنوعی قدرتمند و با نفوذی که نسبت به انسان‌ها برتری دارد و به زودی بر آن‌ها فائق خواهد آمد.

اگرچه ماتریکس از سبک نوآر پیشینیان خود بهره‌ی چندانی نمی‌گیرد، اما آثار بلید رانر را می‌توان در تمام ابعاد آن، مخصوصا دو قسمتِ دنباله‌ی این فیلم مشاهده کرد.

Dark City

«شهر تاریک» ساخته‌ی «الکس پرویاس» دقیقا از مدل شهرسازی بلید رانر استفاده می‌کند و آن را به یک سطح تاریک‌تر می‌رساند. داستان «جان مورداک» با بازی «روفوس سول» را دنبال می‌کند که با وجود از دست دادن حافظه‌ی خود به دنبال اثبات بی‌گناهی در یک پرونده‌ی قتل است. در سیر همین تحقیقات، مورداک دنیای پنهانی را پیدا می‌کند که در آن بیگانگان با قدرت تغییر ذهن زندگی می‌کنند و در حال «کنترل دنیا» هستند!

سبکِ نوآر و فرم اکسپرسیونیستی آلمانی که بلید رانر را سر و شکل داده است، در این فیلم به وضوح مشاهده می‌شود. شهر تاریک یک قدم به القای این تصور که مردمان این دنیا در یک آن همه جا هستند و هیچ‌جا نیستند، نزدیک می‌شود. فیلم چنان در مفاهیم پادآرمان‌شهر اگزیستانسیالیستی خود غرق است که به سختی می‌شود آن را در دسته‌ای به جز فیلم‌های الهام گرفته از اثر کلاسیک ریدلی اسکات جای داد.

Strange Days

«روزهای غریب» یکی دیگر از محصولات دهه‌ی نود سینمای آمریکا است که به راحتی کالت می‌شود و حالا در میان تماشاگران سینما جایگاه ویژه‌ای دارد. داستان یک پلیس بازنشسته با نام «لنی نِرو» را دنبال می‌کند (با بازی «رالف فاینس») که به دنبال ضبط دیسک‌های حاوی خاطرات دیگران معاش می‌کند. آدم‌های داستان این فیلم حاضرند برای تجربه‌ی فانتزی‌های خود با تماشای خاطرات دیگران (که بر روی دیسک‌هایی ضبط شده و توسط دستگاهی شبیه هدست‌های واقعیت مجازی امروزی پخش می‌شوند) بهای گزافی بپردازند. نِرو به طور اتفاقی با نوار خاطرات یک قاتل خطرناک روبرو می‌شود و ناگهان خود را در اعماق دنیای پنهانی می‌یابد که تصویری از لس آنجلس در آینده‌ای نزدیک است.

این فیلم را «جیمز کامرون» نوشته و همسرش «کاترین بیگلو» کارگردانی کرده است. روزهای غریب به منزله‌ی یک هشدار از وضعیت جامعه در آینده‌ای نه چندان دور عمل می‌کند. داستانِ کاراگاهی آشنای این فیلم، به وضوح نوآر است و شخصیت نِرو بیش از هر چیز به «فرنک دِکارد» (هریسون فورد) دهه‌ی 90 می‌ماند.

Total Recall

در «یادآوری کامل» کارگر ساختمانی «داگلاس کوید» با بازی «آرنولد شوارتزینگر» در رویای مریخ کلونیزه شده غرق است. برای تحقق این رویا او دست به دامان موسسه‌ی «ریکال» می‌شود که برای برآورده کردن فانتزی‌های مردم، خاطرات تقلبی می‌فروشد. طی یک اتفاق غیرمنتظره، کوید متوجه می‌شود که نه تنها این رویا با خاطرات تقلبی تحقق نخواهد یافت، بلکه کل زندگی او یک خاطره‌ی تقلبی بوده است.

موضوع هویت و شناخت انسانیت در ژرفای یک فضای پادآرمان‌شهری آغشته به تکنولوژی در این فیلم مبرهن است. واضح‌ترین ارتباط بین بلید رانر و توتال ریکال «فلیپ کِی.دیک» به عنوان نویسنده است. فیلم توتال ریکال هم در سال 1990 با بازی آرنولد درخشان است و هم در سال 2012 که یک بازسازی از آن انجام گرفته است.

نویسنده‌ی رمان‌های علمی تخیلی دو رمان Do Androids Dream of Electric Sheep? و We Can Remember It for You Wholesale را نوشته که منبع الهام این فیلم‌ها شده است.

Ghost in the Shell

انیمه‌ی سال 1995 یک دست‌آورد بزرگ برای ژانر و مجموع فیلم‌های الهام گرفته از فیلم جریان ساز ریدلی اسکات محسوب می‌شود. داستان، (هم در انیمه‌ی سال 1995 و هم در فیلم جدید ساخته شده از این مجموعه با بازی اسکارلت یوهانسون) بر اساس یک مانگای طراحی شده توسط «ماسامونه شیرو» ساخته شده است که یک پلیس سایبورگ و همکارش را در حالی که به دنبال گیر انداختن خلاف‌کاری به نام «پاپت مستر» هستند دنبال می‌کند.

هم مانگا و هم انیمه‌ی ساخته شده از آن، ریشه در جریانی مشترک دارند که معایب و مزایای زندگی در دنیایی که به تسلط تقریبی تکنولوژی پیشرفته در آمده است را بازگو می‌کنند.

Ex Machina

در این فیلم «اسمیت» با بازی «دامنهال گلیسون» یک هفته فراغت از کار و ملاقات با برنامه‌نویس میلیاردر «نیتن بِیتمن» با بازی «اسکار آیزاک» برنده می‌شود و بعد از مواجهه با او و ورود به قلمرو زیرزمینی‌اش متوجه می‌شود که جهت آزمایش سطح ناخودآگاه یک هوش مصنوعی پیشرفته به اسم «ایوا» به این‌جا کشانده شده است.

اولین فیلمِ «الکس گارلند» یک ماجرای پیچیده در مورد پیشرفت‌های ربات‌ها و تعامل آن‌ها با انسان‌ها است و از خطرات احتمالی این واقعه خبر می‌دهد. این فیلم آن‌جا به بلید رانر شبیه می‌شود که رابطه‌ی اسمیت و ایوا به مرزهای ناپیدای رابطه‌ی انسان‌ها و رپلیکا‌ها در دنیای فیلم اسکات طعنه می‌زند. اولین چیزی که به ذهن می‌رسد رابطه‌ی رمانتیک دکارد با «ریچل» با بازی «شان یانگ» در فیلم بلید رانر است.

Westworld

«وست‌ورلد» که در واقع بازسازی فیلم ساخته‌شده توسط «مایکل کریشتون» در سال 1973 است، به جای تمرکز بر دنیای صنعتی‌شده‌ی بیرونی، توجه را بر اتفاقات دنیای داخلی وست‌ورلد قرار داده است؛ بر روی پیشرفت‌های تکنولوژیک پارکی تفریحی که محتوای آن بر اساس غرب وحشی ساخته شده است و ساکنین آن را ربات‌های انسان‌نما تشکیل می‌دهند. این سریال با این که از فیلم کریشتون الهام گرفته است، نمی‌توان تاثیرات بلید‌ رانر بر روی آن را منکر شد.

این سریال بیشتر به تاثیرات اجتماعی و روانی پارکی می‌پردازد که به مشتریان ثروتمندش اجازه می‌دهد تاریک‌ترین بخش‌های وجودی خود را تجربه کنند. از خودآگاه برانگیخته‌شده‌ی «دلورس» و یا «میو» میزبان گرفته تا شخصیت‌ آزاردیده و وفادار مرد سیاه‌پوش، مفاهیم تفاوت‌های طبقاتی، حقوق بشر و سیاست‌های هویتی در میان هرج‌و‌مرج در حال وقوع برجسته می‌شوند.

تانی کال

گیم نیوز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *