نقد و بررسی بازی DIVINITY: ORIGINAL SIN II
Lucian بزرگ، نمایندهی هفت خداوندگار دنیا، مرده است. موجودات دگردنیایی به سرزمینها یورش آوردهاند و فرزند او، مقصر را افرادی میداند که منبع جادویی کهن میباشند. این داستان، روایت یکی از آن افراد است، روایت پروتاگونیستی که رشد و نمویش با شماست. به دنیای Divinity: Original Sin II خوش امدید.
معمولا به پروتاگونیست در نقشآفرینیها که میرسیم دو گروه با دو عقیدهی متفاوت وجود دارد. گروهی ترجیح میدهند شخصیت آنها مانند سری The Elder Scrolls هیچگونه پیشزمینهی داستانی نداشته باشد تا بتوانند در ذهن خود برای پروتاگونیستِ بازی پیشزمینههای داستانی متفاوت متصور شوند؛ اما گروهی دیگر یک پروتاگونیست با نام و پیشزمینهی داستانی تعیین شده مانند سری The Witcher را ترجیح میدهند. استودیوی Larian در Divinity: Original Sin 2 هیچ یک از این دو گروه را فراموش نکرده است. اگر از گروه اول هستید، میتوانید به عنوان یک شخص از چهار نژاد انسان، Elf، Dwarf و Lizard (یا یک Undead از هر یک از این 4 نژاد) بازی کنید. اگر هم از گروه دوم هستید، میتوانید از 6 شخصیت با پیشزمینهی داستانی معین یکی را انتخاب کنید. در هر صورت، این شش شخصیت در دنیای بازی حضور داشته و میتوانند به گروه (Party) شما ملحق شوند. هر کدام از این 6 شخصیت یک خط داستانی مربوط به خود نیز دارند که در کنار خط داستانی اصلی روایت میشود.
داستان و شخصیتپردازی این شخصیتها نیز جالب است و مشتاق خواهید بود که در کنار داستان اصلی، داستان آنها را نیز دنبال کنید. برای مثال یکی از آنها شاهزادهای است که به دلیل “ارتباط” با شیاطین تبعید شده و حال به دنبال به دست آوردن تاجوتختش و ملاقات با دختریست که تا به حال او را ندیده ولی دیوانهوار دوستش دارد. مشاهدهی غرور و خودخواهی او در ابتدای بازی و تغییرات رفتارش با شما در اواخر بازی (البته اگر با او رفتار خوبی داشته باشید) میتواند باعث شود که بعد از اتمام بازی دلتنگ همصحبتی با او شوید. دیگر همراهان شما نیز به همین منوال شخصیتپردازی خوبی دارند. اکثر شخصیتها و به طور کلیتر گروههای بازی نیز خاکستری هستند و به نظر من از دستاوردهای استودیوی Larian این است که داستانی که در ابتدا مقابلهی خیر و شر مطلق به نظر میرسد را اینگونه نوشته و بازیکن را سوپرایز میکند. پلات توییستهای (Plot Twist) بازی و خاکستری بودن اکثر شخصیتهای مهم باعث میشود Larian را تحسین کنید که آنها را صرفا به این دلیل خلق نکرده که نقش آدم بد داستان را بازی کنند.
نحوهی ساخت پروتاگونیست بازی اهمیت زیادی دارد نه تنها بر گیمپلی، بلکه بر نحوهی برخورد دیگر شخصیتها با شما و نیز داستان بازی؛ در بخش مربوط به گیمپلی 14 کلاس پیشفرض وجود دارد و علاوه بر این 14 کلاس امکان ساخت یک کلاس شخصیسازی شده را نیز خواهید داشت. این آزادی عملِ کمسابقه باعث شده که گیمپلی و مبارزات بازی تنوع فوقالعاده زیادی پیدا کند و ارزش تکرار بازی نیز بالا رود. میتوانید یک کماندار باشید که از جادوهای آتشین استفاده کرده و دشمنان را میسوزاند یا شوالیهای که دشمنان را به مرغ تبدیل کرده و مانند یک عنکبوت تار میبافد. تعداد زیادی ترکیب مختلف وجود دارد که میتواند باعث شود در صورت تکرار بازی، مبارزات برایتان به کلی تجربهی متفاوتی با دفعهی قبل داشته باشد. نکتهی جالب اینجاست که توانایی تعیین و تغییر کلاس همراهناتان نیز وجود دارد. دیگر لازم نیست با اینکه از شخصیتی خوشتان نمیآید، صرفا به دلیل تواناهاییهایش از او استفاده کنید یا بالعکس، با اینکه از شخصیتی خوشتان میآید، صرفا به دلیل اینکه در مبارزات کاربرد آنچنانی ندارد او را کنار بگذارید.
در بخش مربوط به داستان و روابط شخصیتها نیز نژاد و دو تَگی (مانند بربر، سرباز، محقق و …) که برای پروتاگونیست خود انتخاب میکنید تاثیر خواهند گذاشت. برای مثال Elfها میتوانند اعضای بدن مردگان را بخورند تا از خاطرات آنها اطلاع پیدا کنند و اگر Elf باشید اینگونه میتوانید مهارتهای (Ability) جدیدی یاد بگیرید و حتی ماموریتهای جدیدی تجربه کنید. تگها نیز به همین منوال تاثیرگذار هستند. به عنوان نمونه در یکی از ماموریتهای چند Magister در حال آتش زدن خانهای هستند تا شخصی که در زیرزمین آن پنهان شده را بکشند. شما میتوانید در قضیه دخالت کنید و به زیرزمین بروید. اینجا اگر تگ بربر را داشته باشید میتوانید شمشیر آن شخص را بدون کشتن او گرفته و به Magisterها نشان دهید تا باور کنند که او را کشتهاید و اینگونه بدون خونریزی ماموریت به پایان میرسد. البته در این ماموریت نیز مانند اکثر ماموریتهای بازی تنها یک راهحل وجود ندارد و اگر از راههای دیپلماتیک به نتیجه نرسیدید، میتوانید از خشونت استفاده کنید و آن شخص یا Magisterها (یا اگر دلتان خواست هر دو را) بکشید. در حقیقت در Divinity: Original Sin 2 میتوانید هر که را دیدید بکشید. البته بازی نیز این کار را برای شما آسان نکرده و مبارزات بازی چالشبرانگیزند و در آنها هم باید نقشآفرینی بودن بازی را در نظر بگیرید و هم استراتژی داشته باشید..
مبارزات بازی حالت نوبتی دارند. هر شخصیت در آغازِ هر نوبت میتواند حداکثر 6 اکشن پوینت (AP) داشته باشد (البته استثنا نیز وجود دارد). اکشن پوینت برای حرکت کردن، حمله به دشمنان و به طور کلی هر کاری در هنگام مبارزه مصرف میشود. توجه به نقشآفرینی بودن بازی واقعا مهم است. از شش Attribute شما، 3تای آنها (Strength، Finesse و Intelligence) مستقیما بر میزان خسارتی که با سلاح و جادوهای خود وارد میکنید (بسته به سلاح شما) تاثیر گذارند. نمیشود Intelligence را ارتقا دهید و انتظار داشته باشید با خنجر خسارت زیادی وارد کنید. از بین سه Attribute دیگر نیز Constitution بر میزان سلامتی، Memory بر تعداد اسپلهایی که میتوانید به خاطر بسپارید و Wits بر نوبت شما در مبارزات، شانس وارد کردن ضربههای Critical و توانایی شما در پیدا کردن تلهها، دربها و آیتمهای پنهان تاثیر دارند. رعایت تعادل در ارتقای Attributeها مهم است و در صورت عدم ارتقای درست آنها، ممکن است بازی بیمورد برایتان سخت شود. همچنین لول (Level) شما نیز اهمیت زیادی دارد. در این عنوان حتی برای شکست دادن دشمنانِ هم لول نیاز به استراتژی دارید. شکست دادن دشمنانی که بیشتر از 2-3 لول با شما فاصله دارند؟ حتی فکرش را هم نکنید!
Original Sin 2 واقعا از لحاظ عمق، یک تجربهی کم نظیر را در حوزهی مبارزات به معرض نمایش میگذارد که تا ساعتها میتوان در ثنای آن سخن گفت. در کنار جزئیاتِ مبارزه و تاثیر نحوهی ارتقای مهارتهای کاراکتر که پیشتر گفته شد، توجه به محیط مبارزه و نحوهی قرارگیری شخصیتهایتان نیز فوقالعاده مهم است. یک بشکهی روغن یا مواد سمی میتواند نتیجهی مبارزه را عوض کند زیرا که در این بازی عناصر مختلف با یکدیگر واکنش میدهند. ممکن است در حال قلع و قمع دشمنان باشید ولی ناگهان کماندار دشمن تصمیم بگیرد به سمت روغنهایی که بر روی زمین زیر پایتان ریخته شده یک تیر آتیشن پرتاب کند تا کل آن منطقه آتش بگیرد. به همین منوال بقیهی عناصر نیز با یکدیگر واکنش نشان میدهند. برای مثال مقدار کمی سم در آب میتواند کل آن را سمی کند. با کمی هوشمندی میتوانید از این شرایط به نفع خود استفاده کنید.
به عنوان مثال پروتاگونیست من در بازی یک Undead Elf بود. میزان سلامتی Undeadها در بازی با سم بهبود مییابد و بالعکس با معجونها و جادوهای بهبود دهندهی سلامتی عادی کاهش پیدا میکند. من از اسپل (Spell) باران استفاده میکردم تا زمین خیس شود و سپس با کمی سم کل آن منطقه را سمی میکردم تا همزمان هم میزان سلامتی خودم و یکی دیگر از همراهانم که Undead بود بهبود پیدا کنند و هم دشمنان دمیج بخورند. البته سم در بازی محترق است و گاهی نیز این استراتژی برعکس جواب میداد. همچنین Friendly Fire نیز در بازی وجود دارد پس هنگامی که به آتش کشیدن دشمنان فکر میکنید حواستان به یاران خودی هم باشد. همهی این موارد دست به دست هم دادهاند تا مبارزات بازی چالش برانگیز، تاکتیکی و در عین حال لذتبخش باشند.
در Original Sin 2 هر کار شما نتیجهای دارد و جستجو در محیط راهحلهای جدیدی جلوی پای شما گذاشته و به شما پاداش میدهد. قایمباشک بازی کردن با یک بچه میتواند شما را به سمت یک جنگجوی باستانی هدایت کند و کمک به آن جنگجو باعث میشود که او در ماموریتی دیگر به کمکتان بیاید. یا در یکی از ماموریتها با کوزهای روبرو میشوید که روح یک Necromancer در آن زندانیست. اگر آنجا روح او را نبلعید یا کوزه را نشکنید، در ماموریتی دیگر با Necromancerـی روبرو خواهید شد که هر چقدر او را بکشید دوباره زنده میشود. این ارتباط ماموریتهای مختلف با یکدیگر و مشاهدهی نتیجهی اعمالتان، باعث میشود که بیشتر در دنیای بازی و جهانی که ساخته غرق شوید و فکر نکنید ماموریتها صرفا منبعی هستند برای دریافت XP و لول آپ.
شاید بتوان تنها ایراد بازی را یک مشکل خیلی خیلی کوچک در سیستم مسیریابی (Path-Finding) همراهان در خارج از مبارزات دانست. آن هم اینکه گاهی همراهان اگر از میان محیطی که به سلامتی آنها دمیج میزدند عبور کنید، خود به خود دنبال شما نمیآیند و باید دستی و یکی یکی آنها را عبور دهید. ولی این موضوع در مقابل دریای از نکات مثبت بازی هیچ است.
بازبینی تصویری:
با قویترین Sourcerer جهان آشنا شوید…یک…خرچنگ. قابلیت سخن گفتن با حیوانات نیز در بازی وجود دارد.
مخفیکاری نیز در بازی وجود دارد و گاهی نیز لازم است از آن استفاده کنید تا قبل از شروع مبارزه در موقعیت مناسبی قرار گیرید. برنده شدن این مبارزه بدون مخفیکاری برای من ممکن نبود.
از طریق این آینه که از ابتدای ACT 2 بازی در دسترستان قرار میگیرد میتوانید بدون هیچ هزینهای خود و همراهانتان را respec کنید.
Skill Check… چیزی که متاسفانه در نقشآفرینیهای امروزی جای خالیاش بشدت حس میشود.
هر کدام از این ده Skill اسپلهای مربوط به خود را دارند… ریاضیاش با شما که میشود چند کلاس ترکیبی ساخت …
نکات مثبت
مبارزات فوقالعاده که میتوان آنرا کاندیدای بهترین سیستم مبارزات تاریخ دانست
شخصیتپردازی عالی همراهان
داستان عالی بازی و پلات توییستهایش
ارزش تکرار فوقالعاده بالای بازی؛ چه از لحاظ گیمپلی و چه از لحاظ داستانی
ماموریتهای فرعی عالی و گاها به هم مرتبط
سیستم تصمیم و تاوان (Choice & Consequence) عالی
نکات منفی
مشکلات جزئی در سیستم مسیریابی همراهان
سخن آخر
Divinity: Original Sin 2 یکی از جدیترین کاندیداهای بهترین نقشآفرینی نسل و حتی تاریخ است. همهچیز در بهترین حالت خود قرار دارد. مبارزات بازی فوقالعاده بوده و نیاز به استراتژی دارند. داستان بازی با پلات توییستهایش بازیکن را سوپرایز میکند و صرفا یک کلیشهی تقابل بین خیر و شر نیست. شخصیتها به بهترین نحو پرداخته شدهاند. برای اتمام ماموریتها راههای مختلف وجود داشته و اعمال بازیکن نیز نتیجه دارند. در کل، علاقهمندان به ژانر نقشآفرینی به هیچوجه نباید فرصت تجربهی Original Sin 2 را از دست بدهند و نقشآفرینیها و مخصوصا نقشآفرینیهای کامپیوتری (cRPG) در آینده کار سختی برای راضی کردن افرادی که Original Sin 2 را به اتمام رساندهاند در پیش خواهند داشت.