نقد و بررسی بازی Halo 3
وقتی یک داستان خوب را شروع می کنید، باید پایانی با شکوه نیز برای آن در نظر بگیرید. هیلو با شروع فوق العادش بر روی نسل اول اکس باکس، نیاز به یک پایان شگفت انگیز نیز داشت. پایانی که دهان ما را باز نگاه دارد و هنوز بعد از ۱۰ سال از آن روز ها، در رابطه با آن صحبت کنیم. پایانی شایسته یک قهرمان واقعی و یک استوره بی نظیر. فردی که در داستانش، برای نجات بشریت از نابودی نهایی که هر لحظه بیشتر و بیشتر به آن نزدیک می شود، هیچ استثنایی قائل نشد و هیچ فداکاری برای نجات بشریت برایش زیاد نبود. مستر چیف به عنوان مهمترین شخصیت و نماد سری هیلو، و به عنوان اولین فردی که شما در نقش وی وارد دنیای هیلو شده اید، همواره از ارزش و اهمیت بالایی در نزد طرفداران این سری برخوردار بوده و همین نکته سبب می شود که مایکروسافت نتواند به راحتی از کنار این شخصیت فوق محبوب که حتی رکورد های گینس خود ار نیز دارد، به راحتی عبور کند. مستر چیف حتی نماد اکس باکس محسوب می شود و تصویرش بر روی تک تک کنسول ها نقش می بندد، زره و کلاه خودش توسط طرفداران در سراسر دنیا پوشیده می شود و در یک کلام، همه عاشقش هستند!
پس از وقایع داستان نسخه دوم سری که در آن مستر چیف قصد دارد به جای سربازان دست پایینی، مغز متفکر و هسته کاواننت ها را از بین ببرد و در این راه به همراه دسته ای از کاواننت های جدا شده باید به این مهم برسد. در واقع داستان این عنوان از نظر تاثیر ان بر گیم پلی بازی، بسیار مهم و حیاتی است. به دلیل همین که پس از وقایع نسخه های قبلی، حالا در درون کاواننت ها جنگ در گرفته است، حالا بازی نیاز به یک دسته جدید برای دشمن شماره یک شما از اتحاد کاواننت ها دارد و این مهم حالا به نژادی به نام Brutes می رسد که در واقع گوریل های فضایی داستان هستند! در واقع به دلیل آن که سایر نژاد های کاواننت ها مانند جکل ها یا گرانت و حتی هانتر ها، هیچ کدام اولا تعداد، ثانیا قدرت و ثالثا قدرت نمایشی لازمه برای رسیدن به جایگاه نژاد برتر در ارتش کاواننت ها را نداشتند، پس حالا بروت ها به این جایگاه رسیده اند.
داستان بازی مدت کوتاهی پس از وقایع نسخه دوم دنبال می شود و حالا دسته ای از الیت ها به این نتیجه رسیده اند که تمام سخنان پرافت، جز چرندیات چیزی نیست و فعال کردن حلقه ها نتیجه ای جز نابودی مجدد هستی در کل، کهکشان در پیش نخواهد داشت و به همین ترتیب این گروه به همراه قدرت مند ترین آن ها یعنی آربایتر از این اتحاد خارج می شوند و حالا آن ها باید در برابر دوستان قدیمی خود در کاواننت، با انسان ها هم پیمان شوند. نتیجه این اتحاد جدید، مبارزه کردن آربایتر و مستر چیف در کنار یکدیگر است که واقعا در آن زمان ها توصیف حسی که از این اتحاد جدید به ما دست می داد واقعا غیر قابل وصف بود. دو دشمن، دو ابر سرباز، دو الگو حالا در کنار یکدیگر، برای یک هدف واحد در برابر دشمنی واحد می جنگند. اما در سوی دیگر پرافت هدف دیگری دارد. وی تصور می کند که برای فعال کردن همه حلقه ها به همراه همدیگر، نیازمند وسیله ای خاص به نام ARK است که از قضا طبق پیشگویی ها، آرک جایی بر روی زمین قرار دارد و در نتیجه حالا هر دو گروه در حال تلاش برای پیدا کردن آن هستند و پس از اتفاقاتی و طی تعقیب و گریز مستر چیف و سفینه پرافت، سرانجام تیم تیم مستر چیف موفق به نابود کردن پرافت می شود. البته در این راه مستر چیف و کرتانا در فضای بی کران گم می شوند و مستر چیف به حالت خواب مصنوعی می رود و دیالوگ معروف خود یعنی “اگر به من نیاز داشتی بیدارم کن” را به زبان می آورد. در سمت دیگر و بر روی زمین، انسان ها و الیت های زنده مانده از نبرد، تصور می کنند که مستر چیف در راه کشتن پرافت، خود را فدا کرده است و برای وی مراسم یادبودی برگذار می کنند. البته اگر که بازی را بر روی آخرین درجه سختی به پایان برسانید، با یک سکانس اضافه تر نیز روبرو خواهید شد که در آن سفینه Forward Unto Dawn به سوی کهکشان های بی انتها می رود و در راهش با به یک سیاره ناشناخته به نام Requiem می رسد و این دقیقا نقطه شروع نسخه چهارم بازی است. البته سبک روایت هیلو های بانجی با ۳۴۳i تفاوت هایی نیز داشتند و این حرکت فقط از این جهت صورت گرفت که در آینده اگر تیم دیگری یا حتی خود آن ها قصد ساخت دنباله ای برای این مجموعه را داشتند، به راحتی این امکان را داشته باشند و مجبور نباشند که به اجبار و فقط برای ساخت دلیل برای ادامه سری، دست به ایجاد هر توجیهی برای بازگشت مستر چیف به نبرد داشته باشند.
بازی دقیقا همان چیزی است که از یک هیلو انتظار دارید. مراحل پیاپی در میان سیل عظیمی از دشمنان مسلح به همه چیز و شما تنها. این سبک تنها و درمانده بودن دقیقا یکی از مهمترین مشخصه ها و نمایانگر های این شماره است. به مانند هر نسخه دیگر در این سری، در این شماره نیز شاهد استافده از وسایل نقلیه برای جابجایی و یا سلاخی کاواننت ها هستیم و گل سرسبد آن ها نیز بدون شک اسکورپین های محبوب خواهد بود. جدای از داستان و جزییات گرافیکی باید گفت که تفائت اصلی در افزوده مراحلی اسنت که در آن شما نقش آربایتر را دارید. مراحل آربایتر تفاوت آنچنانی با سایر مراحل مستر چیف ندارند و فقط رنگ HUD تغییر یافته است. در اولین مراحل اربایتر شما فقط در برابر فلاد ها قرار دارید و کم کم رویتان برای کشتن سایر دوستان کاواننتی شما نز باز خواهد شد. البته این فدا کاری ها در کنار موسیقی زیبای بازی چندان هم مسخره به نظر نمی رسد و باید اضعان داشت با این موسیقی حماسی، کشته شدن تک تک همرزمان شما ( هر چند که بعضی از آن ها هم بسیار غیر ضروری بود) باز هم عظم شما را برای نابود کردن تک تک کاواننت ها جزم می کند.
مراحل بخش داستانی دقیقا همان چیزی است که در نسخه های قبلی شاهدش بودیم. نقشه های بزرگ و پهناور به همراه تعداد زیادی دشمن در جای جای آن. در بیشتر مراحل بازی شاید به همراه شما تعدادی سرباز انسان نیز وجود داشته باشد که البته این ها تماما نقش گوشت قربانی را ایفا می کنند تا شما راحت تر پیشروی کنید یا در صورت نیاز سلاح آن ها را گرفته و خودتان کار دشمنان را یک سره کنید. این دوستان بی ارزش شاید گاهی اوقات هم بتوانند نقش مفیدی داشته و یکی از دشمنان را نابود کنند یا حداقل توجه آن ها را جلب کنند ولی در هر صورت باز هم این خودتان هستید که باید کار را یک سره کنید. همان طور که قبل تر نیز اشاره شد مهمترین تغییر و تفاوت رخ داده در بازی تغییر دشمنان اصلی شما هستند که به جای الیت ها، حالا بروت ها دشمن اول و شماره یک شما هستند. به همین منظور نیز سازندگان این نژاد را وحشی تر، خطرناک تر و پر تعداد تر از الیت ها ساختند. بروت ها اکثرا سلاح های خود را دارند و حالا آن ها حتی نارنجک های اختصاصی خود را نیز به همراه دارند. نارنجک های جدید دقیقا چیزی ما بین نارنجک های انسان ها و کاواننت ها می باشد. این نارنجک ها بر روی خود مجهز به تعدادی تیغه هستند که سبب می شود مانند نارنجک های پلاسمایی، به سطوح مختلف بچسبند و از سوی دیگر سمت به مانند نارنجک های انسانی منفجر می شوند. علاوه بر این، بروت ها سلاح های انفرادی خود را نیز دارند که باز هم مشابه دیگر سلاح های کاواننت ها عمل می کند و به جز قدرت بیشتر تفاوت آن چنانی وجود ندارد. البته سورپرایز اصلی جایی است که تعدادی از سلاح های پیشین به بازی بازگشته اند که مهمترین آن ها DMR معروف است که حالا بهترین قدرت خروجی را نیز در میان سلاح های بازی دارد. یکی دیگر از تفاوت های این نسخه و نسخه پیشین هم در اضافه شدن قدرت ها می باشد که شما میتوانید بسته به شرایط این قدرت ها مانند سپر های محافظتی یا حفاظ را فعال کنید و با استفاده از آن ها در آرامش بیشتری دشمنان خود را سلاخی کنید.
همیشه دو دلیل عمده برای خرید شماره های جدید هیلو وجود داشته است که اولی بخش داستانی و دومی بدون شک و تردید بخش چندنفره فوق العاده آن بوده است. این شماره هم مستثنی نیست و این بار هم شاهد عرضه یک رقابت واقعی در بخش چند نفره بازی بودیم. بازی بر روی کاغذ دارای بیش از ۲۰ نقشه برای بخش چند نفره، ده ها سلاح و تعداد زیادی مود، سبب می شود که بتوان این عنوان را تا سال های سال بدون نگرانی از خسته کننده شدن تجربه کرد. البته برای طرفداران و بازیکنان حرفه ای بعد از مدتی، مشکلات این بخش که تماما مربوط به طراحی نقشه ها می شود و هیچ ایرادی به منطق و پایه بازی وارد نیست. علاوه بر مراحل و مود های معمول، به لطف بخش فورج، شما توانایی ساختن گیم مود های خود و به اشتراک گذاری آن ها را نیز داشتید که باز هم به شدت از تکراری شدن بازی می کاستند. دیگر ویژگی موجود در بازی که در آن زمان بسیار هم جالب و جذاب به نظر می رسید، قابلیت ضبط مسابقات شما بود که به جای ثبت تک تک فریم ها، بازی موقعیت های مکانی و حرکات را ثبت می کرد که در نتیجه یک مسابقه کامل در حجمی در حدود چندین مگابایت قابل ثبت بود و نکته بهتر در این خصوص، امکان ضبط هر دو بخش چند نفره و تک نفره بازی بود.
شاید این بازی برای چیزی در حدود ۱۰ سال پیش باشد ولی باید گفت که هنوز هم حرف های بسیاری برای گفتن دارد. جدای از جزییات گرافیکی بازی که در زمان خودش بسیار زیبا بود، نسخه مستر چیف کالکشن بازی با جزیییات بالاتر، رزلوشن بهتر ۱۰۸۰p و نرخ فریم ۶۰ عرضه شد ولی تفاوت اصلی با عرضه نسخه اکس باکس وان اکس بازی تمایان شد که در کمال شگفتی، بدون هیچ پچ و ارتقای گرافیکی، بهترین نسخه محسوب می شود. بازی بر روی کنسول جدید مایکرسافت با همان نرخ فریم ۳۰ اجرا می شود که شاید در برابر نسخه ۶۰ فریمی مستر چیف کالکشن ییک عقب گرد به حساب بیاید ولی در اولین نگاه متوجه می شوید که بازی نسبت به ۱۰ سال قبل بسیار بهبود داشته است و این در حالی است که هیچ گونه بهبود گرافیکی برای بازی عرضه نشده است و نتیجه نهایی واقعا خیره کننده است. بازی با رزولوشن واقعی ۴K اجرا می شود و حالا تک تک جزییات دور دست به راحتی قابل شناسایی است. علاوه بر آن به طرز جالبی حتی سطح جزییات و Draw Distance نیز در بازی بهبود یافته است و شما جزییات ریزی مانند درخت های با کیفیت تر یا گیاهان روی زمین را از فاصله دور تری با کیفیت اصلی مشاهده می کنید که تمام این ها از برکت قدرت اضافی XB1X است که به تدریج در حال نشان دادن خروجی واقعی خودش است. در کل باید گفت با وجود نسخه جدید تجربه این عنوان بر روی کنسول جدید واقعا تجربه جدیدی می باشد که اگر سخت افزار لازمه را داشته باشید بدون شک از آن لذت خواهید برد.
در کل باید گفت که هیلو ۳ از خیلی جهات برای اکس باکس مهم بود. این بازی در زمان عرضه اکس باکس ۳۶۰ و با فروش رویایی ۱۴٫۵ ملیونی خود ( البته رویایی برای آن زمان ) یک شبه توانست میزان فروش ۳۶۰ در جهان را دو برابر کند. محبوبیت برند اکس باکس را پس از وقایع سه چراغ مرگ از نو بسازد و شخصیت مستر چیف را جهانی کند. ولی تمام این ها آنطور هم که به نظر می رسد بی نقص هم نبود، بازی از نظر گیم پلی تفاوت معنا داری با نسخه دومش نداشت و در واقع حتی می توان گفت که می شد کار را در همان دو نسخه هم یکسره کرد (دقیقا مشابه همان چه که بر سر HALO 5 آمد) ولی سازندگان تصمیم داشتند که برای ایجاد یک وداع زیبا، بازی را سه نسخه ای کنند. جدای از آن سبک پر سرعت گیم پلی بازی هم به مذاق عده ای خوشایند نبود و این بازی برای آن هایی نبود که به عناوین کند تر و با فکر و تمرکز بیشتر علاقه داشتند ساخته شده باشد. ولی هر چه که باشد این هیلو است و هیلو هم عظیم، زیبا و خطرناک. عنوانی که به تنهایی یک کنسول را نجات داد و از سوی دیگر برای همیشه در تاریخ ماندگار شد.