مروری بر فیلم Modern Times
همان طور که میدانید سینمای صامت یکی از مهمترین دورههای فیلمسازی در تاریخ سینما بوده است که متاسفانه در انتخابهای گوناگون مخاطبان امروزی سینما سهم کمتری دارد و بسیاری از مخاطبان امروزی به دلیل عدم آشنایی با سینمای صامت از مواجه با آن خودداری میکنند. اما فیلمهای بسیار موفق صامتی در طول تاریخ تولید شدهاند که اگر با چشمانی باز به آنها بنگریم متوجه ارزش بالای هنری آنها خواهیم شد. شاید نماد ژانر صامت از دیدگاه بسیاری از منتقدان هنرمند بزرگ “چارلی چاپلین”باشد. شخصی که با هنر خود استانداردهای فیلمسازی را ارتقا بخشید و توانست با خلق آثار پرتعداد خود تعریفهای جدیدی در ژانر کمدی بیافریند. به همین دلیل تصمیم گرفتم در این مقاله به فیلم “عصر جدید” بپردازم که یکی از موفقترین و بهترین نمونههای کمدی دوران صامت است. در ادامه این مقاله با ما همراه باشید.
سینمای صامت دوره طلایی تاریخ کمدی بود. دورهای که اشخاصی مانند باستر کیتون صورت سنگی و هارولد لوید در آن پادشاهی میکردند. اما اگر از آن دوره فقط حق داشته باشیم یک نفر را نام ببریم که در تاریخ سینما جاودانه است، بدون شک آن نام چارلی چاپلین است. هنرمندی که علاوه بر بازیگری و کارگردانی حتی آهنگسازی بیشتر آثار خود را نیر انجام میداد. سر چارلز اسپنسر چاپلین در سال ۱۸۸۹ چشم به جهان گشود. پدر و مادر او هر دو بازیگر و آوازه خوان صحنه تئاتر بودند و چاپلین نیز به دنبال آنها به سمت هنر گرایش پیدا کرد. از همان کودکی در برخی برنامهها در کنار مادرش به آواز و اجرا میپرداخت. در دوران جوانی چاپلین بیشتر به بازیگری تئاتر میپرداخت و در تئاترهای بسیار زیادی در آمریکا به ایفای نقش پرداخت. او در سال ۱۹۱۴ اولین فیلم خود به نام ساختن یک زندگی را جلوی دوربین برد و پس از آن بود که وارد دنیای کمدی و فیلمسازی شد. در همین دوره بود که چاپلین دست به ساخت شخصیتی زد که همچنان پس از گذشت بیش از ۱۰۰ سال به عنوان سمبل سینمای صامت شناخته میشود. شخصیتی که به نام ولگرد یا آواره شناخته شد. شخصیت ولگرد چارلی چاپلین به سرعت محبوب شد و او فیلمهای کوتاه بسیاری را با محوریت این شخصیت جلوی دوربین بود. ولگرد، مردی بود با لباسهای نامتعارف که با هم در تضاد بودند. شلوار گشاد، کت تنگ، کلاه، کفشهای بزرگ و یک عصا در کنار سبک خاص راه رفتنش دست به دست هم دادند تا این شخصیت متولد شود. اولین فیلمی که در آن چاپلین با شمایل ولگرد جلوی دوربین رفت، فیلم اتومبیل رانی بچهها در ونیز محصول سال ۱۹۱۴ بود. در طی این سالها چاپلین با استفاده از شخصیت ولگرد فیلمهای صامت زیادی را ساخت و موفقیتهای زیادی را برای خود رقم زد. اما هر چیز پایانی دارد و بالاخره روزی رسید که پدیده صدا راه خود را به صنعت هنر هفتم باز کرد. همین موضوع باعث شد تا چاپلین برای آخرین بار در فیلم “عصر جدید” که محصول سال ۱۹۳۶ است، در نقش ولگرد به ایفای نقش بپردازد.
عصر جدید فاصله گیری چاپلین از دنیای رومانتیک فیلمهای گذشته مانند روشناییهای شهر بود. چاپلین در عصر جدید به معضلات اقتصادی و اجتماعی جامعه وقت پرداخت. مشکلاتی مثل بیکاری کارگران، بی پولی، نظام سرمایه داری و حتی مسائلی مثل ورود ماشین آلات و تکنولوژی به صنعت یعنی مسئلهای که پیش از آن فریتز لانگ در شاهکارش یعنی متروپلیس به آن پرداخته بود. کمدی خوب از دیدگاه چاپلین کمدی بود که در کنار خنداندن مخاطب مسائل و معضلات اجتماعی را نیز گوشزد کند. به اصطلاح بهتر کمدی خوب باید دغدغه داشته باشد. حتی اگر به تاریخ هم رجوع کنیم میبینیم در دربار پادشاهان همواره دلقکهایی کار میکردند که در کنار خنداندن پادشاه به شکلی هجو آمیز معضلات را به گوش او میرساندند. چاپلین نیز در عصر جدید رسالت کمدی را تمام و کمال به انجام رساند و آخرین اثر خود با محوریت شخصیت ولگرد را به مهمترین اثرش تبدیل کرد. فیلم درباره کارگری (چارلی چاپلین) است که سعی میکند خود را با زندگی و کار در دنیای مدرن مطابقت دهد. این دنیای مدرن پر است از چرخ دندهها، ماشینها و اهرمهایی که هر کدام جای یک کارگر را گرفتهاند. این انبوه ماشین آلات و تقابلشان با شخصیت ولگرد موقعیتهایی بسیار خنده دار میسازد که البته حقیقتا بسیار تلخ هستند. چاپلین بدون شک یکی از بهترین بازیگر – کارگردانهای تاریخ است که مهارت فوقالعادهای در به وجود آوردن موقعیتهای کمدی داشت. به عنوان مثال میتوان سکانس غذا خوردن را در نظر گرفت که صاحبان دستگاه غذاخوری تصمیم میگیرند آن را بر روی چاپلین آزمایش کنند. اشکالی در کارکرد دستگاه پیش می آید و ادامه ماجرا. همین سکانس به ظاهر ساده با اجرای درست تبدیل به سکانسی بی نهایت خندهدار و زیبا میشود که قطعا هر مخاطبی را به خنده میاندازد. اما در پس پرده به حد زیادی تلخ هم هست چرا که ماشینیزه شدنها تا حدی پیش میروند که انسان تبدیل به موجودی مفلوک میشود که حتی قابلیت غذا خوردن با استفاده از دستان خود را هم ندارد و برای غذاخوردن (یکی از نیازهای اولیه) نیز نیازمند ماشین آلات است. چاپلین در این فیلم دیدگاهی تاریک دارد از آن جهت که مدرنیته را ابزاری میبیند که قدرت تفکر را از انسان سلب میکند. به بیانی دیگر انسانی که ماشینی باشد از نعمت تعقل محروم میشود و در نتیجه یکی از اساسیترین کرامات انسانی خود را از دست میدهد. این طرز تفکر برای فیلمی که بیش از ۸۰ سال از ساخت آن میگذرد بسیار پیشرو و جلوتر از زمان خود به نظر میرسد. و البته چارلی چاپلین بدون شک پیشرو ترین هنرمند عصر خود از نظر نوع فکر و نگاه به مسائل بود.اما از سوی دیگر وجه رومانتیک همیشگی فیلمهای چاپلین هم حفظ میشود و با ورود شخصیت دختر فقیر (پالت گدارد) و به وجود آمدن رابطه بین او و چاپلین فیلم روی دیگر خود را به ما نشان میدهد. در این وجه از فیلم ما رابطهای انسانی و پاک را شاهد هستیم که دو شخصیت ولگرد و آواره و فقیر در دو سمت آن قرار دارند. خانهای که دختر برای زندگی پیدا میکند را در نظر بگیرید. امکان فروپاشی هر گوشه آن در هر لحظه وجود دارد. در کنده میشود، صندلی به داخل زمین فرو میرود و همه اثاثیه آن پوسیده و کهنه هستند. همین موضوع باعث به وجود آمدن تناقض بسیار زیبایی بین این زندگی و دنیای مدرن اطراف این دو میشود. زندگی بسیار فقیرانهای که با عشق و شور همراه است و دنیای مدرن و پر زرق و برقی که باطنی بسیار پوچ و تهی دارد. چاپلین با نشان دیدن همین تناقضات ما را مجبور به همذات پنداری با خود و دخترک فقیر میکند و موفق میشود تا آخرین لحظه فیلم مخاطب را با خود همراه کند.
وقتی نام فیلم عصر جدید به میان میآید نمیتوان از یکی از بهترین سکانسهای این فیلم و یکی از بهترین سکانسهای تاریخ سینمای صامت گذشت و به آن اشارهای نکرد. با اینکه فیلم در رده فیلمهای صامت قرار دارد (البته در این فیلم ماشینها حرف میزنند و انسانها نه!) اما چاپلین در یکی از جاودانهترین لحظات تاریخ سینما لب به سخن میگشاید و آوازی با کلمات بی معنا و مفهوم و با تکیه بر پانتومیم اجرا میکند. این صحنه به قدری زیبا و تماشایی است که هنوز هم با گذشت هشتاد سال از آن غبار گذر زمانه بر آن ننشسته است و مثل روز اول زیبا و تازه میماند. یکی از نکات مهم فیلم عصر جدید پایان بندی آن است. چاپلین در طول فیلم دنیایی مدرن را به نمایش میکشد که زندگی در آن سخت و غیرممکن است. او بهترین راهحل برای زندگی در این دنیا را فرار یا رفتن به زندان میداند. در پایان فیلم چاپلین و دخترک را میبینیم که از هیاهوی دنیای ساخته شده توسط خود او فاصله گرفتهاند و دست در دست هم به سوی ناکجا آبادی روانه میشوند. جایی که مکانش مهم نیست و مهم این است که چاپلین و دختر همدیگر را دارند. عشقی کاملا انسانی و دوست داشتنی.
عصر جدید لحظاتی پر از خنده و اشک دارد. وداع تلخ اما با شکوه چارلی چاپلین افسانهای با سینمای صامت است. وداعی که چارلی را به سمت ساخت اثر بعدی یعنی دیکتاتور بزرگ سوق داد و موفقیتی دیگر را در کارنامه او رقم زد.