موفقیت هر اثر سینمایی در کنار یک فیلمنامهی خوب، کارگردانی حساب شده و گروه بازیگری کاربلد، به عوامل دیگری نیز بستگی دارد که این عوامل در بسیاری از موارد میتوانند یک فیلم هنری یا صرفا سرگرمکننده را تا سطح قابل توجهی بالا ببرند یا آن را با شکستی کامل مواجه کنند. کیفیت مراحل مربوط به پیشتولید، وجود منابع مالی مطمئن، عدم اختلاف بین دست اندرکاران فیلم و عدم دخالت استودیو در کار فیلمساز، استفادهی مناسب از امکانات فنی، بحث جلوههای ویژه و مسئلهی بازاریابی و تبلیغات مناسب از جمله عواملی است که در موفقیت آثار سینمایی نقش بسیار مهمی را ایفا میکنند. ما در این مطلب به تعدادی از فیلمهایی میپردازیم که پس از اتمام مراحل تولید، هیچگاه به نمایش عمومی درنیامدهاند که عمدهی دلیل آنها صرف نظر از کیفیتهای هنری، به مسائل مالی، اختلاف نظرهای داخلی دست اندرکاران، استفاده از جلوههای فنی نازل یا شکایتهای حقوقی برمیگردد که در نهایت تمامی این مسائل، منجر به بر باد رفتن زحمات چندین ماهه یا حتی چندین سالهی یک گروه عظیم میشوند.
The Day the Clown Cried
جری لوئیس، کمدین افسانهای سینما در طول ۷ دهه فعالیت حرفهای خود، علاوه بر بازی در آثار مختلف، چندین اثر را نیز شخصا کارگردانی کرده که در میان آنها، The Day the Clown Cried محصول سال ۱۹۷۲ تنها اثر کاملا جدی وی به حساب میآید. او در این فیلم، نقش یک دلقک آلمانی به نام هلموت دورک را بازی میکند که در اردوگاههای کار اجباری نازیها زندانی است. لوئیس در ابتدا به دلیل اینکه احساس میکرد حضور وی در نقشی کاملا جدی برای تماشاگران باورپذیر نیست، از پذیرش این نقش سر باز زد ولی در ادامه با خواندن نسخهی بازنویسی شدهی فیلمنامه و با اصرار نت واکسبرگر به عنوان تهیه کننده، پذیرفت که علاوه بر نقش آفرینی در این فیلم، کارگردانی آن را نیز بر عهده بگیرد و بدین ترتیب، یک بار دیگر شخصا فیلمنامه را بازنویسی کرد. او برای ایفای نقش هلموت، از اردوگاه آشویتس بازدید کرد و برای کاهش وزنش و رسیدن به شمایل یک زندانی افسرده، به مدت ۶ هفته تنها گریپ فروت میخورد. لوئیس در طول تصویربرداری فیلم، با سایر دست اندرکاران پروژه شدیدا به مشکل خورد و در ادامه نیز تعدادی از تجهیزات کار ناپدید شد. به این مسائل، مشکلات مالی و بدقولی واکسبرگر را هم اضافه کنید که در میانههای راه بر خلاف قرارداد امضا شده، بودجه را قطع کرد تا لوئیس مجبور شود برای اتمام تصویربرداری فیلم، مبلغ ۲ میلیون دلار از جیب خود هزینه کند. در گیری لوئیس و واکسبرگر تا جایی بالا گرفت که واکسبرگر تهدید کرد که فیلم را بدون لوئیس به پایان میبرد. در این میان، لوئیس به رسانهها اعلام کرد که فیلم را در جشنوارهی کن ۱۹۷۳ شرکت خواهد داد و در ادامه آن را در آمریکا به روی پرده میبرد. اتفاقی که هیچگاه رخ نداد چرا که او پس از تکمیل فیلم، احساس کرد که نتیجه کار بسیار خجالت آور است. لوئیس در ادامه حلقههای فیلم را در گاو صندوق شخصیش نگه داشت و در سال ۲۰۱۵ نیز آن را به همراه تعدادی دیگر از آثارش، به کتابخانهی کنگره داد و از آنها خواست تا فیلم را تا سال ۲۰۲۵ نمایش ندهند.
Hippie Hippie Shake
Hippie Hippie Shake به کارگردانی بیبان کیدرون به خاطرات ناشر استرالیایی ریچارد نویل، روابط وی با نامزدش لوئیز فریر، سرگذشت مجلهی جنجالی از (Oz) و ضد فرهنگ غالب در دههی ۶۰ میلادی میپردازد. نویل به همراه مارتین شارپ، جرمن گریر و چند تن دیگر مجلهی رادیکال از (Oz) را در استرالیا منتشر کردند و در ادامه با افزایش محبوبیت این مجله، چاپ زیرزمینی آن را در لندن نیز آغاز کردند. در دوران اوج جنبشهای اجتماعی و زمانی که هیپیها در حال جا انداختن عقاید و روش زندگی خود در جامعه بودند، مجلهی OZ چندین مرتبه به دلیل چاپ مطالب گمراه کننده و مغایر با اصول جامعه دادگاهی شد. در این فیلم کیلین مورفی در نقش ریچارد نویل، سیه نا میلر در نقش لوئیز فریر و مکس مینگلا در نقش مارتین شارپ ظاهر شدهاند. یکی از مهمترین دلایل به نمایش درنیامدن هیپی هیپی شیک، به تصویر کشیدن چهرههای واقعی در آن و نارضایتی این اشخاص از این موضوع است. گفته میشود که بروز حواشی در زندگی شخصی سیه نا میلر و علنی شدن رسوایی اخلاقی وی همزمان با تکمیل فیلم نیز در به نمایش درآمدن آن بی تاثیر نبوده است. هیپی هیپی شیک در اکران خصوصی خود، با وجود داستان کلیشهایش با واکنش نسبتا مثبت منتقدان روبرو شد.
The Fantastic Four
راجر کورمن، سلطان آثار درجهی B سینمایی و متخصص ساخت فیلمهای کم هزینه، در سال ۱۹۹۲ از طرف برند آیشینگر ماموریت مییابد تا فیلم ابرقهرمانانهی The Fantastic Four را با بودجهای زیر یک میلیون دلار تهیه کند. او که به تازگی کارگردانی را کنار گذاشته بود و فقط به تهیه کنندگی میپرداخت، اولی ساسون (کارگردان اکشنهای درجهی B) را برای کارگردانی انتخاب کرد. در نهایت مراحل ساخت The Fantastic Four در سال ۱۹۹۴ به اتمام رسید و تریلر فیلم نیز منتشر شد. در این هنگام بازیگران فیلم نیز در جشنوارههای مختلف و در کنفرانس کامیک کان به معرفی و تبلیغ این اثر پرداختند ولی در ادامه تهیه کنندگان پروژه از نمایش فیلم صرف نظر کردند. اگرچه خود آیشینگر دلیل نمایش ندادن فیلم را ضعیف بودن کار و ترس از خدشه وارد شدن به وجههی قهرمانان فیلم عنوان کرد ولی در این میان، بسیاری بر این اعتقادند که The Fantastic Four از ابتدا هم قرار نبود که اکران شود و فیلم فقط به این دلیل ساخته شد که با صرف هزینهای اندک، امتیاز شخصیتها برای آیشینگر و استودیویش حفظ شود (در صورت ساخته نشدن فیلم، از آیشینگر سلب امتیاز میشد) تا سر فرصت مناسب، فیلم را با بودجهای بالاتر بسازد. همانطور که در سال ۲۰۰۵ نسخهای دیگر از این اثر را با حضور بازیگرانی سرشناس و بودجهی ۱۰۰ میلیون دلار ساخت. البته آیشینگر همچنان قویا تاکید میکند که قصدش از تولید نسخهی سال ۱۹۹۴ The Fantastic Four، ساخت فیلمی درجهی B نبود و او حتی برای نمایش آن نیز قرارداد داشته است! نسخهی کامل این فیلم را میتوانید در یوتیوب تماشا کنید.
Dark Blood
در شب سی و یکم اکتبر سال ۱۹۹۳، زمانی که ریور فونیکس به دلیل زیاده روی در مصرف مواد مخدر جان خود را از دست داد، هنوز ۲۰ درصد از کار تصویربرداری Dark Blood باقی مانده بود و طبق برنامه ریزیها باید تصویربرداری فیلم برای ۱۱ روز دیگر ادامه پیدا میکرد. با این وجود به دلیل اینکه فونیکس نقش اصلی فیلم را بر عهده داشت، تصویربرداری کار از همان شب متوقف شد. البته در مقطعی از برادر کوچکتر ریور یعنی خواکین فونیکس درخواست شد تا ادامه نقش وی را بازی کند ولی او نپذیرفت. پس از این ماجرا، فیلم به مدت نزدیک به دو دهه در انبار یکی از شرکتهای بیمه نگهداری شد. با این وجود جورج اسلایزر به عنوان کارگردان کار، به کمک تعدادی از دوستانش فیلم را دزدید و با حمایتهای مالی یک شرکت هلندی تصمیم به تکمیل فیلم با همان صحنههای تصویربرداری شده گرفت. در نهایت فیلم پس از تکمیل در چند جشنواره در نقاط مختلف جهان به نمایش درآمد ولی هیچگاه به اکران عمومی نرسید. جاناتان پرایس به عنوان یکی از بازیگران سرشناس فیلم، به دلیل مشکلات عجیب به وجود آمده در راه تولید کار، حضورش در این پروژه را بدترین تصمیم زندگیش عنوان کرده است. Dark Blood اولین و البته آخرین فیلمی بود که ریور فونیکس در آن، نقش یک تبهکار را ایفا کرد.
Tomorrow Night
لوئی سی. کی٬ کمدین سرشناس آمریکایی و خالق سریال محبوب Louie٬ در سال ۱۹۹۸ در نخستین تجربهی کارگردانیش در سینما به سراغ ساخت یک کمدی عجیب و غریب با تمی پوچگرایانه رفت. لوئی که متخصص پرداختن به مسائل اجتماعی و روانشناختی و بیان آن در قالبی کمدی است٬ در این اثر داستان مردی به نام چارلز را روایت میکند که پس از سالها انزواطلبی٬ سعی دارد تا با محیط خود ارتباط برقرار کند. لوئی کار تولید پروژه را با ۲۰ هزار دلار آغاز کرد ولی در میانههای کار بود که تمام پولهایش ته کشید و ناچارا کار را متوقف کرد. او در ادامه با نمایش کلیپی در برنامهی آخر شب با کانن اوبراین، برای تکمیل اثرش تقاضای کمک مالی کرد و در این میان، کریس راک، جان استوارت، برت باتلر و چند نفر دیگر با تماشای این کلیپ، مبلغ ۱۸۰ هزار دلار را به وی قرض دادند. در نهایت لوئی فیلم را به اتمام رساند و آن را در جشنوارهی ساندنس به نمایش درآورد اما برای اکران عمومی، موفق به جلب رضایت هیچ پخش کنندهای نشد تا بدین ترتیب، پروندهی نخستین فیلم لوئی سی. کی همان جا بسته شود. او در سال ۲۰۱۴ پس از گذشت ۱۶ سال، فیلم را برای تماشای عموم در اینترنت قرار داد. در Tomorrow Night، چاک اسکلار، استیو کارل، امی پولر، کانن اوبراین و خود لوئی به ایفای نقش پرداختهاند.
Empires of the Deep
Empires of the Deep را میتوان یک نمونهی بسیار عجیب در برباد دادن سرمایه و تجهیزات به حساب آورد. این پروژه که محصول مشترک چین و آمریکا است و تولید آن چیزی نزدیک به ۱۴۰ میلیون دلار هزینه در برداشته، داستان رابطهی عاشقانه یک پری دریایی با اسپارتانی جوان و مبارزهی وی با یک تمساح غول پیکر است. فیلمی که با استفاده از جلوههای ویژه سنگین، قرار بود یک عاشقانهی حماسی در دنیایی افسانهای باشد اما ضعف در برنامه ریزی و شکست پروژه در همان دوران انتشار تریلرهای فیلم، سرنوشت آن را در مسیر پیچیدهای قرار داد. در طول تولید این پروژه، ۴ کارگردان مختلف روی این پروژه کار کردند و فیلمنامهی کار نیز توسط ۱۰ فیلمنامه نویس تا ۴۰ بار بازنویسی شد با این حال انتشار تریلر فیلم، موجی از تمسخر را در سراسر جهان به راه انداخت و همین مسئله، وحشت تهیه کنندگان از به نمایش درآوردن پرهزینه ترین فیلم تاریخ سینمای چین را در پی داشت. آنها در زمان انتخاب بازیگران برای نقش پری دریایی، ابتدا مونیکا بلوچی و شارون استون را در نظر داشتند ولی پس از عدم موافقت آنها، اولگا کوریلنکو را برای این نقش انتخاب کردند و برای سایر نقشها نیز سراغ بازیگرانی گمنام رفتند. تهیه کنندگان میخواستند Empires of the Deep را به چیزی در حد مجموعه فیلمهای ارباب حلقهها و جنگ ستارگان تبدیل کنند و یک مجموعهی انیمیشنی و سری بازیهای ویدئویی وابسته به این فیلم را نیز منتشر کنند. آنها حتی به دنبال ساخت یک مجموعهی تفریحی با همین تم در چین بودند. با این حال باید دید این مجوعه پس از چندین سال تاخیر در چه تاریخی به نمایش درخواهد آمد. اصلا آیا به نمایش درخواهد آمد؟
My Best Friend’s Birthday
در دورانی که کوئنتین تارانتینوی جوان در ویدئو کلوپی در منهتن بیچ به کار مشغول بود و همزمان نیز به کلاسهای بازیگری میرفت، از طرف کریگ هامان فیلمنامهای ۳۰، ۴۰ صفحهای برای ساخت به وی پیشنهاد شد. تارانتینو نیز با کار روی فیلمنامه، آن را به ۸۰ صفحه ارتقا داد و بودجهای ۵ هزار دلاری را هم برای ساخت آن فراهم کرد. داستان فیلم دربارهی مردی بود که برای برگزاری هر چه بهتر تولد بهترین دوستش دست به هر کاری میزند ولی به شکلی کمدی وار تمام کارهای وی نتیجهای معکوس میدهند. تارانتینو برای بازیگران فیلمش نیز از همکلاسیها و همکارانش در ویدئو کلوپ استفاده کرد. او برای تصویربرداری این فیلم، یک دوربین فیلمبرداری را روزهای جمعه اجاره میکرد و از آنجا که آن شرکت در روزهای شنبه و یکشنبه تعطیل بود، دوربین را سه روز نگه میداشت ولی بهای یک روز را پرداخت میکرد.نسخه اصلی My Best Friend’s Birthday هفتاد دقیقه بود ولی پس از یک آتش سوزی در آزمایشگاه، حلقهی فیلم نیز سوخت و در نهایت فقط ۳۶ دقیقه از آن جان سالم به در برد. در سالهای گذشته این نسخه از فیلم در جشنوارههای مختلف نمایش داده شده ولی هیچگاه به نمایش عمومی درنیامده است.
All American Massacre
پس از موفقیت فیلم کشتار با اره برقی در تگزاس به کارگردانی توبی هوپر در سال ۱۹۷۴، دنبالههای زیادی بر این اثر ساخته شد که هیچ کدام از آنها به توفیق قابل توجهی دست نیافتند. البته بازسازی قسمت اول این مجموعه در سال ۲۰۰۳ تبدیل به اثری پرفروش شد ولی دنبالههای آن نیز مورد توجه تماشاگران قرار نگرفت. در این میان ویلیام هوپر، پسر توبی هوپر با ساخت فیلم All American Massacre به داستان یکی از فرزندان خانوادهی سایر، همان خانوادهی آدمخوار این مجموعه فیلمها پرداخته است. رابرت سایر معروف به تاپ چاپ، فردی مجنون است که همچون هیپیها لباس میپوشد و علاقهی زیادی نیز به موسیقی دارد. او در زمان حضور در جنگ ویتنام، از ناحیه سر دچار آسیب جدی شده و و از آن موقع به بعد، یک صفحهی فلزی را در سرش کار گذاشته و روی آن را با کلاهگیس میپوشاند. رابرت برادر بزرگتر صورتچرمی و برادر دوقلوی نوبینز سایر است. بیل موزلی که نقش رابرت را در فیلم کشتار با اره برقی در تگزاس ۲ بازی میکرد، در این فیلم نیز همین نقش را بر عهده دارد. ویلیام هوپر با اینکه تمام صحنههای مربوط به فیلم را تصویربرداری کرده بود، ولی برای مراحل پس از تولید کار با مشکلات مالی مواجه شد و موفق به نهایی کردن فیلم نشد. البته با توجه به آنچه که از تریلر فیلم که در همان زمان منتشر شد بر میآید، این اثر آنقدر سطح نازلی دارد که به نمایش درنیامدن آن هیچ جای تاسفی را باقی نخواهد گذاشت.
The Brave
فیلم The Brave بر اساس رمانی به همین نام نوشتهی کریگوری مک دونالد، به عنوان تنها اثر کارگردانی شده توسط جانی دپ، روایتگر ماجرای غم انگیز سرخپوستی آمریکایی به نام رافائل است که به همراه همسر و دو فرزندش، در محلی به دور از شهر در فقر مطلق زندگی میکند. The Brave پس از نمایش در جشنوارهی کن سال ۱۹۹۷، با واکنش مثبت منتقدان اروپایی و واکنش بسیار منفی منتقدان آمریکایی روبرو شد. تا جایی که دپ واکنش آن دسته از منتقدان را عجیب و به دور از انصاف توصیف کرد. او معتقد بود که رسانههای آمریکایی از اوج گیری محبوبیت وی احساس وحشت میکنند و از این رو قصد دارند تا چهرهی وی را تخریب کنند. دپ در ادامه از اکران اثرش در آمریکا نیز جلوگیری کرد و در نهایت فیلم، در چند جشنوارهی اروپایی به نمایش درآمد و نزدیک به یک سال بعد، در کشورهایی نظیر استرالیا، آلمان و آفریقای جنوبی، وارد شبکهی ویدئوی خانگی شد. مارلون براندو، ستارهی افسانهای تاریخ سینما، به عنوان یکی از آخرین نقش آفرینیهایش، در The Brave بازی ماندگاری ارائه میدهد.
Nothing Lasts Forever
تام شیلر، نویسندهی برنامه تلویزیونی پخش زنده شنبه شب (Saturday Night Live) در سال ۱۹۸۲ در تنها اثر سینماییش، به ساخت یک کمدی فانتزی عجیب و غریب با نقش آفرینی بازیگرانی همچون زک گالیگان، دن اکروید بیل مورای میپردازد. Nothing Lasts Forever داستان پسر جوانی به نام آدام بکت است که رویای هنرمند شدن را در سر میپرورد ولی تمام امیدهایش در زیر سایهی حکومتی دیکتاتوری به یاس بدل میشود. در این میان آدام متوجه میشود که در زیر شهر یک زندگی جادویی در جریان است که وی با پیوستن به آن میتواند به آرزوهایش برسد اما پیش از آن، او باید با یک اتوبوس پرنده به کرهی ماه سفر کند. پس از تکمیل مراحل مختلف ساخت Nothing Lasts Forever، مترو گلدوین مایر به عنوان تهیه کنندهی پروژه، فیلم را به صورت خصوصی به نمایش درآورد و در ادامه با بازخوردهایی بسیار منفی روبرو شد تا جایی که این کمپانی، فیلم را در دستهی محصولات فاجعه بارش قرار داد و از نمایش عمومی آن جلوگیری کرد. در سال ۲۰۱۱ فیلم به طور کاملا مخفیانه به منظور بازدید عموم روی یوتوب قرار گرفت ولی پس از مدت کوتاهی برداشته شد. در ژانویهی سال ۲۰۱۵، فیلم از طریق شبکهی TCM، در برنامهی TCM Underground که نیمه شبها به نمایش آثار کالت سینما میپردازد پخش شد و از آن به بعد، در چند شبکهی تلویزیونی دیگر نیز به نمایش درآمد. اگرچه طرح داستانی Nothing Lasts Forever در زمان ساختش احمقانه به نظر میرسید ولی سه سال پس از آن، فیلم برزیل (Brazill) به کارگردانی تری گیلیام ساخته شد که با حال و هوایی مشابه این اثر، محبوب منتقدان گشت و نامزد دریافت چندین جایزهی سینمایی شد.
Don’s Plum
لئوناردو دی کاپریو، توبی مگوایر و کوین کانلی پیش از به شهرت رسیدنشان به همراه تعدادی از جوانان دیگر هالیوود، گروهی محلی را تشکیل داده بودند که در کنار همدیگر به خوش گذرانی و ماجراجویی میپرداختند تا جایی که داستان آنها حتی به مجلات هم کشیده شد. این گروه در سال ۱۹۹۵ در کنار یکدیگر فیلم Don’s Plum را ساختند که حاصل دورهمیهای آنان و صحبت در مورد مشکلات شخصیشان بود. آردی باب که در آن زمان ۲۳ سال بیشتر نداشت کارگردانی فیلم را بر عهده گرفت و در طول تصویربرداری نیز بازیگران برای پیشبرد کار از بداهه گویی استفاده کردند. با این وجود Don’s Plum پس از تکمیل، هیچگاه به نمایش درنیامد. دی کاپریو و مگوایر که در این فیلم به صحبت دربارهی مسائل مختلف زندگی خود پرداخته بودند، با این فکر که نمایش آن میتواند به وجههی آنها در سینما لطمه بزند، دست به شکایت از تهیه کنندهی کار زدند. آنها ادعا میکردند که فیلم از ابتدا نیز قرار نبود به نمایش دربیاید و صرفا یک کار دورهمی به حساب میآمد ولی پس از به شهرت رسیدن آنها، سازندگان فیلم طمع کرده و پیگیر به نمایش درآوردن این اثر شدند. در نهایت نیز دادگاه نمایش Don’s Plum را در سینماهای آمریکا و کانادا منع کرد و پس از آن، فیلم تنها در جشنوارههای برلین، کارلووی واری و روتردام و در چند کشور اروپایی به صورت محدود به روی پرده رفت. در سالهای بعد، شخص دیل ویتلی به عنوان یکی از تهیه کنندگان کار، فیلم را در برای تماشای عموم در اینترنت قرار داد.
Black Water Transit
تونی کی که برای ساخت فیلم تاریخ مجهول آمریکا، دوران سختی را پشت سر گذاشت و چندین مرتبه با استودیو درگیر شد، در هنگام ساخت Black Water Transit نیز با شرایط دشواری روبرو شد.اتفاقات این فیلم بلافاصله پس از فاجعهی طوفان کاترینا در سال ۲۰۰۵ در شهر نیواورلئان رخ میدهد و داستان آن نیز دربارهی مردی به نام ارل پارک است که قصد دارد خانوادهاش را به همراه یک محمولهی اسلحه به مکانی امن برساند و در این بین پلیس فدرال نیز در پی اوست. تولید این فیلم از سال ۲۰۰۵ به کارگردانی ساموئل بایر و بازی بروس ویلیس در نقش اصلی آغاز شد و در ماه می ۲۰۰۶ نیز وین دیزل، جیمز فرانکو و سوفی اوکوندو به گروه بازیگران اضافه شدند. در ماه ژوئن همین سال، دیزل به دلیل ناهمانگیهای به وجود آمده در مسیر تولید کار، پروژه را ترک کرد و ساموئل ال جکسون جایگزین وی شد. در ادامه بایر پس از کش و قوس فراوان از پروژه کنار رفت و تونی کی پس از مذاکره با استودیو در فوریهی ۲۰۰۷ کارگردانی فیلم را بر عهده گرفت. با این تغییر گروه بازیگران نیز به طور کامل تغییر کرده و کارل اوربان، بریتنی اسنو، لارنس فیشبرن و استیون درف جایگزین آنها شدند. در نهایت Black Water Transit پس از تکمیل، در جشنوارهی کن سال ۲۰۰۹ به نمایش درآمد اما در ادامه شکایتهای فراوان از استودیو و برخی مسائل حقوقی باعث توقیف فیلم شد و بدین ترتیب این اثر نه تنها اجازهی اکران پیدا نکرد بلکه امکان عرضهی آن به صورت قانونی در شبکههای ویدئوی خانگی نیز فراهم نشد.