واحه سومین فیلم کارگردان، فیلم نامه نویس و نویسندهی شهیر کرهای، “لی چانگ-دونگ” و ساختهی سال 2002 میباشد که توانست خرس نقرای و جایزه ویژهی هیئت داوران جشنواره ونیز را از آن خود کند و همچنین نامزدی خرس طلایی و جوایز و نامزدی های دیگری را برای کارگردان به ارمغان آرود. از دیگر آثار معروف این کاردگردان میتوان به «آبنبات نعنایی»، «آفتاب پنهان» و «شاعری» اشاره کرد.
فیلم در مورد جوانی به ظاهر بی مسئولیت و کودک فکر است که پس از 2 سال و نیم حبس به دلیل رانندگی در حال مستی و تصادف، تازه از زندان آزاد شده. او در پی عذاب وجدان و دلجویی به سراغ خانوادهی قربانی می رود و آنجا با دختر معلول مقتول آشنا میشود. که این دیدار منشاء شکلگیری داستان و حوادث فیلم است. اما بی شک قصد این رمان نویس از ساخت این اثر، بیان داستان عذاب وجدان نیست.
از نظر فرم و ساختار فیلم دارای روندی خطی است و هیچ گونه شکست زمانی در فیلم نمی بینیم. فضای فیلم کاملاً رئال (واقعگرا) بوده، اما در اندک صحنه هایی شاهد نمایش خیال پردازی و حالات ذهنی هستیم. که با این حال تاثیری در نگاه و روند رئال فیلم ندارد. تمپ (ضرب آهنگ) فیلم تا حدود زیادی کند است و فقط در انتهای فیلم تغییری در آن دیده میشود. قاب های انتخاب شده زیبا و تاثیر گذارند و فیلم بسته به شرایط از زوایای دید مختلفی استفاده میکند. حرکات دوربین زیبا، دقیق و حساب شده است تا کاملاً در راستای مفهوم قرار گیرد. شخصیت پردازیها با داستان فیلم انطباق کامل دارند و از پس نماد گذاری شان به خوبی بر می آیند. کارگردان استفادهی جالبی از نور و سایه می کند و تقابل و مفاهیم خاصی را با آن به نمایش می گذارد. فیلم در اکثر موارد از موسیقی متن برخوردار نیست و موسیقی معمولاً از رادیو پخش میشود یا صدای محیط است که در این مورد نه تنها از فیلم چیزی کاسته نشده بلکه بر روند واقع گرای فیلم تاثیر بسزایی گذاشته است. روی هم رفته میتوان گفت که دکوپاژ و کارگردانی عالیست و می شود خود را کاملاً در فضای فیلم جای داد.
بازی بازیگر دو نقش اصلی با آنکه شخصیت های شان پیچیده و وضعیت جسمانی خاصی داشتند، بسیار خوب است و در چندین جشنواره جایزه ی بهترین بازیگر زن و مرد را از آن خود کردند. بازی باقی شخصیت ها هم قابل قبول است و از پس نقش خوب بر آمدهاند.
از منظر محتوی فیلم در پس داستان عاشقانه و دردناکش که مشکلاتی چون معلولیت و کودک فکری را به نمایش میگذارد به تقابل و عدم جایگاه عشق و راستی در دنیای مدرن میپردازد. کارگردان که خود نویسنده اثر نیز هست با قرار دادن عشق، ایثار، از خود گذشتگی و بی آلایشی، جهان نوین، سیتم مدرن، قانون و منطق روزگار را به چالشی بزرگ می کشاند. آری این حال و شاید آینده ی این دنیاست. دنیایی که عاشقش به نادانی و کودک فکری محکوم است. جرمش حفظ و اهمیت به بنیان خانواده و گذشتن از خود است. قانون او را با ظواهر و دانسته های پوشالی اش میسنجد و رفتارش جز نادانی و بی خردی به حساب نمیآید و مدام تحقیر میشود. دنیایی که معشوق را لال و ناتوان از بیان کرده و جسمش را اسیر و درهم شکسته؛ و زیبایی و رهایی اش را جز در خیال نمیتوان متصور شد زیرا که او به قعر سایه ها فرو شده. دنیایی که نقاب جای حقیقت و راستی را گرفته و همه همرنگ جماعت، و بخشی از دروغ و فریب شدهاند. دنیایی که نسل جوانش بر سر دو راهی مانده؛ دوست دارد مقاومت کند اما دیگر وا داده است. دنیایی که فداکاری دیگر خاستگاهی ندارد. دنیایی که جادو در آن بی معنا شده. دنیایی که مأمن در حصار و زنجیر سایه ها در آمده؛ اما در انتها کارگردان معتقد است که عشق راه خود را مییابد و عاشق حصارشکن است.
“دونگ” با ساخت این فیلم که مقداری هم چاشنی آنارشی دارد دست به کاری شجاعانه می زند و اصالت و جسارت را به نمایش می گذارد.
در پایان باید گفت “واحه” اثریست فاخر که دیدنش مستلزم تفکر است و شاید از نو نگاه کردن.
30nama