راز به دست آوردن خوشبختی
دکتر رابرت پاف سخنران و روانشناس بالینی مشهور عقیده دارد طبیعت نقش مهمی در خوشبختی ما ایفا میکند. او تجربیاتش در این زمینه را با ما به اشترک میگذارد.
جلسات مشاوره با یکی از بیمارانم حدود ۲۰ سال پیش را به خاطر دارم. نام او مارتا بود و مشکلات و کشمکشهایش را با من در میان میگذاشت. من یک فعالیت بسیار ساده که او را به سرعت آرام میکرد به مارتا پیشنهاد دادم. مارتا در نزدیکی ساحل زندگی میکرد و من او را تشویق به تماشا کردن غروب آفتاب میکردم. بنا بر نزدیک بودن محل زندگی او به ساحل این کار فقط چند دقیقه از زمانش را میگرفت.
ما هفتهای یک بار ماها همدیگر را ملاقات کردیم و در حین کمک به او برای مقابله با مشکلات و سختیهایش همیشه یادآوری میکردم که غروب آفتاب را تماشا کند.
پاسخ همیشگی او این بود: “وقت انجام این کار را ندارم” و متأسفانه هیچوقت این کار ساده را انجام نداد.
بعد از چند ماه مارتا دیگر به جلسات نیامد. تقریباً ۱۵ سال پیش او را اتفاقی دیدم و با هم گفت و گو کردیم. بعد از شنیدن اتفاقاتی که در این سالها برای او افتاده بود فهمیدم که زندگی برای او آسان نبوده و همچنان با مشکلات دست و پنجه میکرد و شرایط حتی بدتر شده بودند.
بنابراین چرا به او پیشنهاد میکردم که غروب آفتاب را تماشا کند؟ و این کار چگونه به او کمک میکرد. در ادامه به این موضوع میپردازیم.
طبیعت شفادهنده است
طبیعت بخش ضروری در خوشبختی ما است. در این مکان ما با طبیعت احاطه میشویم و کتابها و وسایل الکترونیکی و هر چیز دیگری که ما را از محیط اطرافمان جدا میکنند رها میکنیم.
با انجام این کار به خود فضای کشف احساسات درونیمان را میدهیم و بدن و ذهن خود را بررسی میکنیم. خوشبختی یک حالت طبیعی است. حالت آرامی است که در آن صدای درون ذهنمان که معمولاً حواس ما را پرت میکند و از توجه به زمان و مکان حال بازمیدارد وجود ندارد.
در اوایل آغاز حرفهام به عنوان روانشناس بالینی در گروه پزشکی مشغول به کار بودم. در آن زمان آخر هفتهها را در جنگل سپری میکردم. در زمان کودکی پدر و مادرم به طور مرتب من را به پیک نیک میبردند و از این جهت بسیار خوش شانس بودم و از همان زمان کودکی با طبیعت خو گرفتم.
اول هفته که به سر کار میرفتم، ماجراجوییهای خود را از سفرهایم در جنگل برایشان تعریف میکردم و آنها از گذراندن زمانم در طبیعت تحت تأثیر قرار میگرفتند. با وجود تمجید از آنچه من انجام میدادم، هیچ کدام از آنها تصمیم نگرفتند که سکوت طبیعت را در زندگی خود وارد کنند.
یکی از پزشکان به طور خاص کسانی را که مراقبت از سلامت روانیشان را در اولویت قرار میدادند تحسین میکرد. او مطالبی در مورد افرادی که به داشتن زندگی سالم معروف هستند را مطالعه کرده بود. به خاطر دارم که به او گفتم بسیاری از کسانی که تحسین میکند، به مرخصی گرفتن از کار، به درون خود نگاه کردن و تلاش برای فهمیدن دلیل وجودشان شناخته میشوند.
علیرغم علاقه همکار من به کسانی که از ذهن و بدنشان مراقبت میکردند، او نمیتوانست عادت معتاد کار بودن خود او را از بین ببرد. بنابراین او به اندازه کافی عاقل بود تا ارزش مطالعه در مورد افراد سالم را ببیند، اما نمیتوانست آنچه را که در زندگی انجام میدادند را خود به زندگیاش وارد کند.
طبیعت دماسنج عاطفی ما است
زمانی که در طبیعت هستیم فرصت گوش دادن به خودمان را داریم. هنگامی که از شلوغیهای زندگی روزمره فاصله میگیریم، احساس درونمان را کشف میکنیم.
در این مکان غیر شلوغ، ما قادر به سنجش نحوه عملکردمان هستیم. در تجربه من با مردان و زنان بی شماری در طول 30 سال فعالیت میتوانم با اطمینان بگویم که اکثر مردم اندکی از وضعیت احساسی خود آگاهاند و فاقد درک روشن و عمیق از خودشان هستند.
اغلب اوقات افراد به من میگویند که احساس میکنند همه چیز خوب است اما همان طور که گفت و گو پیش میرود خیانتها، مصرف زیاد سیگار و فعالیتهای بی شمار دیگر که به خود و دیگران صدمه میزد را توصیف میکنند. در حالی که صحبتهایشان خوب بودن مسائل را بیان میکند اما اعمال آنها مخالف آن را نشان میدهد.
ما انسانها با مغزهای بزرگ و پیچیده قادر هستیم خود را متقاعد کنیم همه چیز خوب است در حالی که نیست. به عنوان مثال، معتادان هروئین را در نظر بگیرید. این مادهی مخدر، پرتنشترین احساسات را به فرد منتقل میکند. در آن وضعیت آنها قادر به انجام مخربترین رفتارها بدون توجه به عواقب آن هستند و تا زمانی که اثرش از بین برود به عواقبت هیچ کدام از کارهایشان توجه نخواهند کرد.
در حالی که ما معتادان هروئین نیستیم، میتوانیم به سادگی تسلیم هر نوع اعتیادی شویم که باعث شود فکر کنیم زندگیمان خوب است. بعضی از اعتیادها از جمله اعتیاد به کار در حقیقت میتواند قابل تحسین قرار گیرد. “او چقدر سخت تلاش میکند” “او هیچ وقت متوقف نمیشود” نمونههایی از لفظهایی هستند که ما برای تحسین کار زیاد استفاده میکنیم.
مثال دیگر همیشه مشغول بودن است. در این حالت بیوقفه، ما ممکن است به افراد بسیار زیادی کمک کنیم و زندگیشان را بهبود بخشیم. شاید است بپرسید “مشکل این کار چیست؟”. در دراز مدت انجام این کار میتواند باعث بیانگیزگی، خستگی، به خطر افتادن سلامت و یا حتی بیماری شود.
در سکوت طبیعت ماندن، ممکن است باعث یافتن جنبههایی در درونمان شود که دردهای روحی را منجر میشوند. انجام این کار میتواند زندگی شخص را تغییر دهد.
در طول دوران حرفهام با افرادی که تجربیات وحشتناکی را پشت سر گذاشتهاند کار کردهام.
با بیان آنچه که به توجه آنها نیاز دارد و بهبودی زخمهای گذشته، آنها شرایط غیر قابل تحملی را پشت سر گذاشته بودند و طبیعت قویترین ابزار شفایی است که ما میتوانیم از آن استفاده کنیم.
هر روز زمانی را در طبیعت بگذرانید
من به شدت به گذراندن زمانی در سکوت اعتقاد دارم. ما هر روز میتوانیم زمانی را به بیرون آمدن از خانه، نگاه کردن و تمجید آسمان، ابر، درختان، پرندگان، غروب و طلوع آفتاب اختصاص دهیم. بیشتر ماها در نزدیکی محل زندگی خود پارکی عمومی و یا درختانی در کنار جاده داریم. طبیعت در همه جا هست.
ما زندگی پیچیده، پر از هرج و مرج و مشغله را سپری میکنیم. به همین دلیل توصیه میکنم که هر روز، چندین دقیقه از وقت خود را صرف تماشای طبیعت کنید. با گذشت زمان، مزایای احساسی که با در سکوت و آرامش به دست خواهد آمد را احساس خواهید کرد. طبیعت ارزشمندترین هدیه است و صلح و آرامشی که طبیعت فراهم میکند برای همه در حال حاضر در دسترس است.
برگرفته از Psychologytoday