دوست دارید یک کارآفرین بیست ساله باشید؟
مؤسسی که زیر بیست سال سن دارد حتماً سختیهای زیادی کشیده. بنیانگذار بودن به خودی خود دشوار است، اما اگر جوان باشید، احتمالاً باید افرادی را که دو برابر خودتان سن دارند مدیریت کنید (کارمندان، سرمایهگذاران، مشاوران و غیره)، و همچنین مجبورید با شرکتهای نامدار رقابت کنید، شرکتهایی که مدیرانشان چندین دهه است که در صنعت حضور دارند.
با این حال، بنیانگذاری جوان بودن مزایای خاص خود را نیز دارد، مثلاً
- ریسک پذیرتر هستند.
- به مسائل از منظری نوینتری نگاه میکنند.
- از آیندهای که قبلاً برایشان متصور شده دوری میکنند و در تلاشاند تا با روشهای جدید به هدفشان، مثلاً تأسیس شرکتی چند میلیون دلاری (یا حتی چند میلیارد دلاری) برسند.
- حلقه را ببندید.
در مورد چگونگی برخورد با سرمایهگذاران، ضروری است:
- برنامههایتان را برایشان شرح دهید.
- آنها را به انجام رسانید.
- انجام که شد به آنان اطلاع دهید.
در 99 درصد موارد، همیشه بهتر است ارتباط با سرمایهگذار بیشتر باشد، نه کمتر. حتی اگر قادر به رسیدن به مهلت در نظر گرفته شده نیستید، باید با انتشار اطلاعات مربوطه، حلقه را ببندید و برنامه عملی جدیدی بسازید. شاید به نظر زیاده روی باشد، اما سرمایهگذارانتان واقعاً میخواهند بدانند برنامهتان چگونه میگذرد.
- از غافلگیریها جلوگیری کنید.
زندگی همیشه آنطور که برنامه ریزی میکنیم پیش نمیرود، این موضوع در مورد شرکتها نیز صدق میکند. ناگزیر، زمانی فرا میرسد که کارمندها استعفا میدهند، مشتریهایتان دیگر سراغتان نمیآیند، و روحیهتان تضعیف میشود. این موضوعات را حتماً باید با ذینفعان کلیدی شرکتتان در میان بگذارید، حتی اگر از شما نخواهند.
هیچ سرمایهگذاری دوست ندارد از تخلفات قابل توجه منابع انسانی و کاهش فروش بی خبر بماند. بیشتر اوقات، ذینفعان شرکتتان میتوانند در پیدا کردن زیر آب زنان کمکتان کنند، پس از تخصصشان به نفع خودتان استفاده کنید.
- اشتباهات خود را بپذیرید.
مؤسسین جوان، افرادی بی نظیرند. از تجربه شخصی خود که بگویم، به نظرم، هر چه سماجتمان بیشتر باشد، موفقیتمان نیز بیشتر خواهد بود. در گذشته، توصیههای مشاوران و سرمایهگذاران را نادیده میگرفتم، حالا میفهمم که چه اشتباهی کردهام و باید بهشان گوش میدادم.
خب حالا چه کار کردم؟ اشتباهاتم را پذیرفتم، اما هرگز به آنان اجازه ندادم بگویند «من که به تو گفته بودم»، در عوض، دست پیش را گرفتم و گفتم «میدانم که قبلا گفته بودید، اما درسی که باید میگرفتم را گرفتم. راه سخت را انتخاب کردم.»
بنابراین، رهبران بزرگ، متوجه اشتباهاتشان میشوند، آن ها را میپذیرند و سعی میکنند دیگر تکرارشان نکنند. مهمتر از همه، به نظر آنان مشکلات، فرصتهای یادگیری ارزشمندی هستند.
- به این حقیقت برسید که ذینفعانتان هم انسان هستند.
ذینفعانتان انسانند، پس احساسات دارند. گاهی اوقات احساساتشان از کنترل خارج میشود و رفتارهای غیرمنطقی ازشان سر میزند.
هر کاری که میکنید، فقط مسائل احساسی را با ایمیل با هم رد و بدل نکنید. به جای این کار از تلفن استفاده کنید. به خصوص زمانی که تنش زیاد است، تماس تلفنی بهتر از ایمیلهایی که ممکن است از سوی هر دو طرف بد فهمیده شوند، عمل میکند.
مدیریت کار آسانی نیست، اداره شرکت توسط مؤسسی بیست و چند ساله هم آسان نیست. اما مغلوب بی اعتماد به نفسی نشوید. امکاناتتان را در نظر بگیرید و به این موضوع واقف باشید که اگر الان در چنین موقعیتی قرار گرفتهاید، حتما دلیلی دارد.
برگرفته از Inc