نقد و بررسی بازی WOLFENSTEIN II: THE NEW COLOSSUS
Wolfenstein II: The New Colossus یک منطقهی ممنوعه، مملو از تلههای احساسی است. منطقهای که صرفا برای خوشگذرانی و ریختن خون نازیها به آن قدم خواهید گذاشت اما با هر قدم، گرفتار انفجارهایی از جنس صراحت خواهید شد که تا اعماق روحتان را خراش میدهد. صراحتی که به راحتی میتوانستیم از گانپلی بیآلایش آن انتظار داشته باشیم اما حالا تمام عناصر را نیز به خود آغشته کرده است و با تمام قوا، مقصدی مشخص را هدف گرفته است.
The New Colossus با یک فلشبک بیرحمانه آغاز میشود. صحنهای که با یک تصمیم اجباری به پایان رسیده و برای مدتی طولانی آن را فراموش نخواهید کرد. پس از تجربهی این شوک، سرانجام میتوانیم به پیامدهایی که از پایانِ خونین The New Order نشات گرفته شده است، نگاهی بیاندازیم. BJ Blazkowicz بالاخره پس از ماهها هوشیاری خود را به دست آورده و با بهت و اندوه به وضعیت از هم پاشیده و بدن 49 ساله و زخمی خود بر روی یک ویلچیر مینگرد. اما حالا وقت مکث کردن نیست. مقر اصلی نیروهای مقاومت، موردحمله قرار گرفته و Frau Engel که به آنتاگونیست اصلی این نسخه تبدیل شده است، پس از مدتها توانسته مکان BJ را پیدا کند. او آمده است تا نگاهی به وضعیت آشفته و متزلزلِ این قهرمانی که همه او را سر زبانها انداختهاند بیاندازد، آنرا به سخره گرفته و در نهایت انتقام خود را بگیرد. آنتاگونیستی که به لطف برخوردار بودن از گذشتهای جذاب با BJ، به یکی از سنگینترین و تاثیرگذارترین مهرههای بازی تبدیل شده است. تحقیرهای سادیسمی، شوخیهایی که خونتان را به جوش میآورد و رفتار غافلگیرکنندهی او، شخصیت منفی ایدهآلی را به وجود آورد است. شخصیتی که در عین تنفر، نمیتوانید برای رودررویی بعدی با او صبر کنید. این در حالی است که روایت رک بازی، ترسی از روبهرو کردن و تقابل شخصیتهای بازی ندارد. این روایتی نیست که باید تا انتها برای نقطهی عطف آن صبر کنید بلکه با ریتمی مداوم موفق شده است که تنش بازی را در اوج خود نگه داشته و هیچوقت به شما اجازه نمیدهد که هدف از مبارزهی خود را فراموش کنید.
این فقط داستانی از تقابل دو شخصیت، دو جبهه یا حتی دو ایدئولوژی نیست. The New Colossus روایتی تاریک از دنیای اشغال شده توسط نازیها میباشد که زندگی مردم را تحتتاثیر خود قرار داده است. داستانی که با اهمیت دادن به گذشتهی BJ، خانوادهی او و چیزهایی که توسط باورهای غلط از او دریغ شده است، مخاطب را به راحتی تحتتاثیر قرار میدهد. داستانی که فراتر از مرز کلیشههای اخیر رفته و با استفاده از فرهنگ و رویدادهای واقعی، سناریویی بااصالت را در یک دنیای موازی روایت میکند. مفهموم تقابل آمریکاییها و نازیها شاید بیش از اندازه در مدیومهای مختلف استفاده شده باشد اما پس از به پایان رساندن The New Colossus، متوجه این خواهید شد که چقدر پیامِ بازی قابلیت انعطاف داشته و چطور تمام اتفاقاتی که در طول بازی تجربه کردهاید، برای آن لحظه تدارک دیده شدهاند. لحظهای که میتواند برای همه، صرف نظر از ملیت و زبان تکاندهنده باشد. بازی فقط به این دلیل که از قبل میدانیم نازیها شیطانصفت و خودخواه هستند، از خود رفع تکلیف نکرده است. شخصیتهای آلمانی بسیار جذاب و قدرتمندی در بازی وجود دارند که از اندیشههای نازیها پیروی نمیکنند و از طرف دیگر با آمریکاییهایی در طول بازی ملاقات میکنیم که در تنفرانگیز بودن، گوی سبقت را از نازیها نیز گرفتهاند. این رویکردی طلایی است که کمتر استدیویی جرأت انجام آنرا داشته و حتی فارغ از نحوهی اجرایی شدن آنها، لایق تحسین است. البته وقتی یک استدیوی خلاق سوئدی از آمریکای اشغال شده میگوید، قابل حدس است که با شعارهایی کلیشهای-آمریکایی سروکار نخواهیم داشت.
بدون شک، یکی از نقاط عطف بازی به مراحلی مانند شهر Roswell اختصاص دارد. از مراحلی که در آن عناصر تیراندازی کنار گذاشته شده و بازی به یک عنوان ماجراجوییِ حیرتانگیز تبدیل میشود که شما را به یک موزهی زنده و پرهیایو از دنیای موازی دیگری وارد میکند. چیزی که برای یک عنوان FPS بسیار منحصربفرد بوده اما در The New Colossus در چندین موقعیت متفاوت شما را شیفتهی خود میکند. در این مراحل با فرهنگ آمریکا در دههی 60 روبهرو خواهید شد که توسط نازیها در حال متحول شدن است، در مرحلهی دیگری به خاطرات BJ و فراز و نشیبهای دوران کودکی او سرک خواهید کشید و البته در رویدادهایی شرکت خواهید کرد که شرح کاملی از دنیایی که برای نجات آن میجنگید را ارائه میدهند. در خیابانهای Roswell با عضوی چاپلوس از گروه Ku Klux Klan مواجه خواهید شد که بدلیل نداشتن مهارت کافی برای صحبت به زبان آلمانی، از یک سرباز نازی عذرخواهی میکند؛ مرد مستی که بخاطر جشن گرفتن رژهی نازیها در خیابانها، از هموطنان خود ناامید شده است و روزنامهفروشی که چهرهی شما را شناخته و بدون اینکه سربازان را خبر کند، با لحنی آهسته حمایت خود را از Terror-Billy (لقبی که نازیها به BJ دادهاند) اعلام میکند. تمام اینها فقط تکهی کوچکی از لحظات جذابی است که در گوشه و کنار بازی به آنها برخواهید خورد و از مقدار دقت و زمانی که صرف آنها شده است شگفتزده خواهید شد. با اینکه The New Colossus یک شوتر است اما وظایف یک بازی ماجراجویی را نیز به نحو احسنت انجام داده است و این عنصری است که آنرا از تمام عناوین شوتر چند سال اخیر، متمایز کرده است.
از تاریک بودن و تعلیقهای سنگینِ داستانی گفتیم اما نباید فراموش کنیم که تم تاریک The New Colossus مانند نسخههای گذشته، توسط شوخیها و لحظههای پرنشاط آن، قابل هضم شدهاند و با ظرافتی فوقالعاده، لایهای از شادابی را به مفهموم عمیق و دنیای پر از خشونت و سیاهی بازی، اضافه کرده است. برای اینکه تجربه شما نیز مانند خودم، پر از لحظات شوکهکننده و پرتنش و همینطور لحظات باطراوت و خندهدار باقی بماند، قصد ندارم چیزی را برایتان اسپویل کنم؛ اما همین قدم زدن و تماشای رژهی نازیها در مرحلهی Roswell، در حالی که یک بمب اتمی را در دست دارید و در تمام دیوارهای شهر، پوسترِ تحت تعقیبِ خودتان را مشاهده میکنید، به اندازهی کافی بار طنز و هیجان بازی را توصیف میکند که نیازی به لو دادن شوخیها و لحظات فوقالعاده بازی را نداشته باشیم!
تمام اینها به کنار! زمانی همه چیز تحسینبرانگیزتر میشود که این داستان با کیفیتی درجه یک و پر از خلاقیت و دقت به مخاطب منتقل میشود. شخصیتهای پرداخته شدهای که که با حضور در هر کاتسین، صحنه را از آن خود کرده و به هنرنمایی میپردازند. صداپیشگی در بهترین حالت خود قرار داشته و تمام دیالوگها باهدف و چاشنی مخصوصی نوشته شدهاند که نقش بسزایی را در توسعهی شخصیتها و روابطشان دارند. تمام این موارد در کنار انیمیشنهای کمنقص شخصیتها، کارگردانیِ هوشمندانهی صحنه و حرکات شیک و پرجنبوجوش دوربین، کاتسینهایی استثنایی را فراهم کردهاند. کاتسینهایی که خیلی راحت میتوان گفت در این سبک نظیر آنها را نمیتوان پیدا کرد و در گسترش مرزهای داستانسرایی در این سبک، کمک شایانی را به بازی کردهاند. هیچ نشانهای از مصنوعی بودن، بیمزگی، کلیشه، شلختگی یا بزرگنمایی در روایت بینظیر بازی و رفتار شخصیتها وجود ندارد. همهی عناصر با ظرافت تمام در کنار هم قرار گرفتهاند و هدف مشخصی را دنبال میکنند و در نهایت بازی در هر تلاشی که برای تحتتاثیر قرار دادن، حیرتزده کردن و البته خنداندن مخاطب انجام داده است، با قدرت تمام موفق ظاهر شده است؛ تا جایی که حتی ممکن است است کلافه شوید زیرا بازی لحظهای اجازهی بیحوصلگی و غر زدن را به شما نمیدهد!
خوشبختانه گیمپلی بازی زیر سایهی درخشش داستان و کاتسینهای بازی، قرار نگرفته است و با اینکه بر پایهی مکانیکهای مستحکم The New Order و The Old Blood بنا شده است، حرفای جدیدی نیز برای گفتن دارد. روند مبارزات بازی دوباره با انتخابی بین مخفیکاری و اکشنِ همهجانبه شروع شده است. اگر با مخفیکاری خود را به افسرهای دشمن برسانید و قبل از اینکه کسی متوجه شود، آنها را با از پای دربیاورید، کار بسیار راحتتری در پیش خواهید داشت. ولی اگر با Dual Wielding قصد راه انداختن حمام خون را دارید، باید منتظر نیروهای پشتیبانی که افسرها درخواست میدهند نیز باشید. این همان چارچوب نسخههای قبل است اما حالا با راحت تر شدن جابهجایی بین مخفیکاری و اکشن، سرعت کار بالاتر رفته و همینطور با صداگذاری شنیدنی و موسیقی فوقالعاده هیجانانگیز این نسخه، میتوان جشنوارهای از آدرنالین، انفجار و تکههای بدن نازیها را در این اتمسفر گیرا تجربه کرد.
گانپلی، خالص بودن خود را حفظ کرده است و خوشبختانه اصالتش را در مجاورت با مکانیکهای آسانکنندهی گیمپلی که در شوترهای امروزی به وفور یافت میشود، از دست نداده است. خبری از مینیمپی که به راحتی دشمنان را برایتان علامتگذاری کند، نیست. بقا در بازی وابستگی بسیاری به مقدار Health و Armor که پیدا میکنید دارد و همینطور دشمنان در سنگرهای خود پنهان نخواهند شد، تا اینکه شما از راه رسیده و آنها را از پای دربیاوید. مسئولیت همه چیز بر روی دوش خودتان هست و مطمئن باشید، زمانی که از پس چالشهای بازی بربیایید، لذتی وصفنشدنی را تجربه خواهید کرد. مبارزات دوباره بالانسی فوقالعاده از دقت و سرعت را میطلبند و چالشهایی با این تعادلِ هوشمندانه را در مقابلتان قرار میدهند. دشمنان با هوش مصنوعی بسیارخوب خود، تا هر جا که امکانش باشد، به دنبالتان میآیند و البته هیچ شرمی از فراخواندن تمام همرزمانشان برای نابودی شما ندارند. میزان خشونت و قطع عضو دشمنان، افکتهای خون و انفجار، همه و همه ارتقایی قابل ملاحظه را به خود دیدهاند و حالا به راحتی میتوان به بازی لقب “بهترین شبیهساز نازیکشی نسل” (البته با درجه سنی +18) را اعطا کرد!
اگر به یاد داشته باشید در The New Order شاهد برخی اسلحههای کند بودیم که به اندازهی سلاح دیگر سرگرمکننده نبوده و کارایی لازم را نداشتند. برای مثال اسلحهای که مربوط به بریدن تکههای آهنی و فنسها میشد و با کارکرد کند خود، سرعت بازی را بشدت کاهش میداد. حالا خوشبختانه تعادل بسیار خوبی بین اسلحهها برقرار شده است و میتوان قویا گفت که استفاده از همهی آنها و ترکیبهای مختلفی که با توجه به سبک بازی خود انتخاب خواهید کرد، بسیار رضایت بخش است و حتی اسلحههای سنگین که از رباتهای نابودشده به دست میآورید نیز نسبت به وزن خود، بیش از حد کند نبوده و میتوانید آنها را حتی تا فواصل طولانی نیز حمل کنید. همینطور آپگرید کردن اسلحهها فقط به اضافه شدن سایز خشابها و افزایش دقت و قدرت، ختم نمیشوند و شامل گزینههای تاکتیکالتری مانند استفاده از گلولههایی که از زرهها عبور کرده و برای شکست رباتها موثر هستند، نیز میشود. آپگریدهایی که به راحتی میتوانید با فشردن یک دکمه، فعال یا غیرفعال کرده و در هیاهوی مبارزه، از بهترین ترکیب ممکن استفاده کنید. همینطور Perkهای مهارت نیز طبق استایلی که آنرا ترجیح میدهید، مهارتهای جدیدی را به شما هدیه میدهد و هیچ وقت مخاطب را مجبور نمیکند که برای بدست آوردن چیزی که خواهان آن بوده، سبک مبارزه خود را تغییر دهد.
یکی از ریسکهای جالبی که بازی در زمینه گیمپلی انجام داده است، درجه سختی میباشد که کاملا با داستان و وضعیت سلامتی BJ هماهنگ شده است. مثلا زمانی که BJ در طول داستان شرایط جسمی مناسبی ندارد، حداکثر نوار سلامتی بر روی 50 قرار گرفته است، در صورتی که با اتفاقات جذابی که در طول بازی اتفاق میافتد، این عدد تغییر میکند. یا حتی اینکه اتفاقات داستانی، در مواقعی خاص، تعیین کنندهی تعداد نازیهایی است که در روبهرویمان قرار خواهند گرفت. منظورم این است که روند پیشروی به گونهای نیست که اولین مرحله، آُسانترین بوده و آخرین مرحله سختترین! هر چه در بازی به محیطهایی با درجهی امنیتی بالاتر نفوذ کنید، چالشی سختتر منتظرتان خواهد بود؛ فارغ از اینکه مرحلهی موردنظر به اوایل بازی مربوط باشد یا به اواخر. بطور کلی رویدادهای داستانی، تصمیمگیرندهی مقدار چالشی است که با آن روبهرو میشوید و این ریسک دیگری است که با سوار کردن گیمپلی بازی بر روی خطِ روایت، موفقیتآمیز عمل کرده و مرز بین کاتسینهای داستانی و گیمپلی را بیشتر از همیشه به هم نزدیک کرده است. عنصری دیگر که در بقیهی عناوین سبک نمیتوان پیدا کرد.
مخفیکاری به لطف جذابیتهایی که یکی از خونینترین اسلحههای بازی یعنی “تبر” به گیمپلی اضافه کرده است، بسیار سرگرمکنندهتر از قبل شده است و قابلیت پرتاب کردن آن و همینطور سلاخی نازیها از فاصلهی نزدیک آنرا به یک وسیلهی پراستفاده در طول بازی تبدیل کرده است. به قول BJ:” کارهای بسیاری را میتوان با یک تبر و یک نازی انجام داد!” همینطور اگر بخواهیم دوباره از تاثیر داستان و دنیای بازی بر روی گیمپلی بگوییم، به لطف گفتوگوهای جذابی که ممکن است در طول ماموریتها از نازیها بشونیم، مخفیکاری به گزینهای ایدهآل در مبارزات تبدیل شده است. بارها شده است، فقط برای اینکه ادامهی یک بحث جذاب بین دشمنان را بشونم، به مخفیکاری روی آورده و پس از پایان بحث، با دو عدد شاتگان آپگرید شده از آنها پذیرایی کردهام!
جالب این است، تمام مواردی که توصیف کردیم، بر روی PS4 بصورت 60 فریم بر ثانیه و روان ترین شکل ممکن اجرا شده و حتی در برخی محیطها از نظر گرافیکی و خلق اتمسفر نیز چشمنواز عمل کرده است. محیطهای بسته با اینکه از نظر جزئیات بصری به اندازهی محیطهای باز دیدنی نیستند اما از نظر نورپردازی و افکتهای زمان مبارزه، پا به پای استانداردهای امروزی آمدهاند. تنها مشکلی که از نظر فنی ممکن است به آن برخورد کنید، دیر لود شدن برخی بافتها و باگهای جزئی و محدود است.
در پایان باید به ارزش تکرار بالای بازی بپردازیم که این روزها برای عنوانی که فقط دارای بخش تک نفره است، بسیار ضروری میباشد. مانند The New Order در ابتدای بازی باید یکی از دو شخصیت نسبتا مهم داستان را انتخاب کنید که هر دو از شخصیتپردازی به شدت قوی و البته متفاوت نسبت به یکدیگر برخوردار بوده و چاشنی جدیدی را به تجربهتان اضافه میکنند. این انتخاب کلیدی، تاثیر بسیاری در کاتسینها و دیالوگهای بازی داشته و حتی با اختصاص دادن یک اسلحه مخصوص به هر انتخاب، گیمپلی را نیز تحتتاثیر قرار میدهد و به راحتی وسوسهتان میکند که بازی را دوباره تجربه کنید. علاوه بر این، 16 مرحلهی مخصوصِ ترور، برای ترور کردن Ubercomanderها وجود دارد که مراحل مختلف کمپین را با اتمسفر و حال و هوای جدید، در اختیارتان قرار میدهد. مثلا همان مرحلهی Roswell که عاری از هر اکشنی بود، حالا میتواند به قتلگاهی برای اعضای KKK تبدیل شود! در کل علاوه بر مدت زمان بالای 15 ساعتی که کمپین بازی ارائه میدهد، مقدار بسیاری محتویات اضافه و اهداف جانبی در بازی گنجانده شده است که به راحتی نمیتوانید آنها را نادیده بگیرید.
بازبینی تصویری
“اگر موفق به تجربهی The New Order نشدهاید؛ خلاصهای مفید از آنرا میتوانید در ابتدای بازی تماشا کنید”
“در بازی سوپرایزهای بسیاری انتظارتان را میکشد؛ چه از نظر داستانی و چه از نظر گیمپلی”
“حالا میتوانید Wolfenstein 3D را در نقش نازیها تجربه کنید!”
“با Shoshana ملاقات کنید! یکی از دوستداشتنیترین شخصیتهای بازی که ترکیبی از گربه و میمون است!”
“پس از به پایان رساندن کمپین، ماموریتهای متنوع بسیاری با دشمنان و اتمسفر جدید انتظارتان را میکشد”
“گرافیک و نورپردازی بازی، پیشرفت فوقالعادهای نسبت به نسخهی قبل کرده است”
“انفجارها و تخریبپذیری به لطف افکتهای زیبا و صداگذاری فوقالعاده، بسیار تماشایی هستند”
“ارتقای اسلحهها تاثیر بسزایی بر روی گیمپلی میگذارد”
نکات مثبت
داستان تاثیر گذار و در لحظاتی حیرتانگیز
شاهکاری در بخش روایت و کارگردانی کاتسینها
گانپلی و مخفیکاری هیجانانگیز که هیچوقت خستهکننده نمیشوند
عملکرد Frau Engel به عنوان آنتاگونیست، تحسینبرانگیز است
شخصیتهایی پرداخته شده و مجذوبکننده
هوش مصنوعی بسیار خوب دشمنان
موسیقی و صداگذاری بینقص
گیمپلی 60 فریم به همراه گرافیک چشمنواز
محتوا و ارزش تکرار بالا
نکات منفی
برخی مشکلات تکنیکی جزئی
سخن آخر:
Wolfenstein II: The New Colossus بدون شک یکی از بهترین عناوین شوتر نسل حاضر است. عنوانی که با داستانسرایی و شخصیتپردازی فوقالعاده و همینطور اضافه کردن عناصر ماجراجویی به فرمول گیمپلیِ خود، ثابت کرده است که فراتر از فقط یک عنوان تیراندازی میباشد. اگر به دنبال عنوانی هستید که پس از مدتها ذهن، احساسات و مهارت شما را در یک کمپین تمامعیار به چالش بکشد، The New Colossus بهترین نمونه در سبک خودش است و نباید آن را از دست بدهید.