یکی از ویدیو کلیپهای جالب و آموزندهای که از استیو جابز منتشر شده در ارتباط با داستانی است که در دوازده سالگی برای او به وجود آمد. او در آن مقطع زمانی به دنبال قطعات یدکی بود تا بتواند دستگاه الکترونیکی خودش را بسازد. دستگاهی که امروز به آن فرکانسسنج گفته میشود. او در این ویدیو تعریف میکند که چگونه موفق شد شماره تلفن بیل هیولت، بنیانگذار شرکت هیولت پاکارد را به دست آورد و با او تلفنی صحبت کند. در آن مقطع زمانی هیولت پاکارد قطعاتی که جابز به دنبال آنها بود را در اختیار داشت. جابز در این ویدیو پس از معرفی خودش میگوید: «تلفنی تماس گرفتم و به بیل گفتم به دنبال ساخت یک فرکانسسنج هستم. شما قطعاتی که به آنها نیاز دارم را در اختیار دارید؟» بیل نه تنها قطعات یدکی مورد نیاز جابز را در اختیارش قرار داد، بلکه در تابستان همان سال در بخش خط مونتاژ شرکت اچپی شغلی را به او واگذار کرد. جابز در این ویدیو میگوید: «این پیشنهاد بیل درست به مثابه این بود که به بهشت وارد شدهام.»
گلن لایبوویتز نویسنده این مطلب میگوید: «نمونههای بسیاری شبیه به این مورد در زندگی من وجود داشت که سعی میکردم خواستهام را مطرح کنم و برای این منظور همواره با خودم در کشمکش و کلانجار بودم که چگونه خواستهام را مطرح کنم. همواره از این موضوع اضطراب و هراس داشتم که مبدا درخواستم رد شود یا در بسیاری از موارد در زمان مطرح کردن درخواستم، خودم را به شدت اذیت میکردم. در اغلب موارد درخواستم را ارائه میکردم و نتایج بسیار مثبتی را دریافت میکردم. به خوبی به یاد دارم در مقعطی از یکی از همکلاسیهایم در مدرسه کسبوکار، نام هتلی را پرسیدم که یک شرکت مشاوره جلسه استخدام کارمند را در آنجا ترتیب داده بود. در آن زمان بدون آنکه دعوتنامهای در اختیار داشته باشم در آن جلسه حاضر شدم و در کمال شجاعت در کنار فردی نشستم که سرانجام من را استخدام کرد و کارفرمای من شد. (البته پس از آنکه هشت مصاحبه شغلی سخت را پشت سر گذاشتم.)
همچنین زمانی را به یاد میآورم که برای اولین بار در زندگیام با عزمی راسخ پیشنهاد ارتقای شغلی خودم را مطرح کردم. این درخواست را پس از چهار سال صبر کردن برای ارتقا مطرح کردم که در نهایت پیشرفت شغلی قابل توجهی را به وجود آورد. البته در بعضی موارد به واسطه آنکه یکسری خواستههایم را به روشنی مطرح نکردم، شکستها و ناامیدیهای بزرگی را متحمل شدم. حتا امروزه نیز از انجام بعضی کارها صرفنظر میکنم و در نتیجه فرصتهایی را از دست میدهم. مطرح کردن درخواست در زمانی درست و مناسب یک هنر است. اگر بتوانید نیاز مردم را به درستی تشخیص داده و یک پیشنهاد ارزشمند را به آنها ارائه کنید یک استراتژی ارزشمند را پایهگذاری کردهاید، به دلیل اینکه در نهایت جواب خوشحالکننده “بله” را برای انجام آنکار دریافت خواهید کرد. بسیار از مردم این سوال را مطرح میکنند که چگونه باید اطلاع پیدا کنم هدفم چیست یا به دنبال چه چیزی هستم؟ اگر ایدهای به ذهنتان برسد باعث شادکامی شما شده و فکر کردن درباره رسیدن به آن هدف باعث میشود هیجان زده و امیدوار شوید. این به معنای آن است که چراغ سبزی را دریافت کردهاید. در ادامه بدون هیچگونه تردیدی به سوی آن احساسی که دارید قدم بر خواهید داشت. اما هدف شما باید یک هدف چالشی داشته باشد و حتا شما را کمی بترساند.
من در این مدت یاد گرفتهام خیلی از مردم مشتاق هستند زمان، ایدهها یا حتا پول خود را بدون هیچگونه چشمداشتی در اختیار دیگران قرار دهند. در حقیقت مشاهده کردهام بسیاری از مردم از کمک کردن به دیگران و مفید بودن برای دیگران احساس خوشنودی میکنند. ممکن است این ارزشی باشد که آنها از کانون خانواده یا به واسطه اعتقادات مذهبی خود آنرا کسب کردهاند. حتا ممکن است یکی از خصایص ذاتی شخصیتی آنها باشد.»
جابز میگوید: «در این مدت هیچگاه با فردی برخورد نکردم که به من نه بگوید و در ادامه تلفن را روی من قطع کند. من تنها درخواست خودم را مطرح کردم و هنگامی که فردی درخواستی از من داشت، سعی میکردم در حد امکان جوابگوی او باشم. به واسطه آنکه به خودم ثابت کنم قدرشناس هستم. در نتیجه به این موضوع فکر کنید که واقعا به دنبال چه هستید؟ در ادامه مصمم باشید و زمان و انرژی لازم را صرف کنید تا مهارتهای جدیدی را به دست آورید. سعی کنید دانش جدید کسب کنید و کارهای جدیدی را تجربه کنید. روی روابط اجتماعی خود سرمایهگذاری کنید تا بتوانید خواسته خود را مطرح کنید. در ادامه هنگامی که حس کردید، زمان مناسبی برای مطرح کردن درخواستی به وجود آمده، اطمینان حاصل کنید همان کاری که به شما در رسیدن به خواستهتان کمک میکند را انجام خواهید داد.
بسیاری از مردم از اینکه گوشی تلفن را برداشته و درخواست خود را مطرح کنند طفره رفته یا در حقیقت هراس دارند. این دقیقا همان موضوعی است که افراد مستعد را از افراد رویاپردازی که به دنبال انجام کاری هستند متمایز میکند. به دنبال آن باشید تا به میدان عمل وارد شوید، به استقبال شکست بروید و همواره آماده باشید تا به طور کامل شکست بخورید. اگر از شکست خوردن هراس داشته باشید، هیچگاه از جای خود تکان نخواهید خورد. همواره به این نکته توجه داشته باشید شکایت کردن در مورد مشکلات آنها را حل نخواهد کرد. به واسطه آنکه دیگران قادر نیستند ذهن و افکار شما را بخوانند. در نتیجه باید درخواستهای خود را مطرح کنید. همچنین از مهمترین اصل که همانا شناخت است غافل نشوید.»
شبکه