اینکه قدم در جهانی کاملا آزاد بگذاریم و بتوانیم ماموریتها را با آزادی کامل انجام دهیم، ایدهای است که مدتها میشود استودیوهای بزرگی نظیر راکاستار (RockStar) بازیهایشان را بر مبنای آن توسعه میدهند. در این میان کمپانی نامدار یوبیسافت (Ubisoft) نیز انواع و اقسام بازیهای Open World را چه در دوران قرون وسطی با مجموعهی Assassin’s Creed و چه در دنیای آخرالزمانی The Division تولید و منتشر کرده است. بازیهایی که همواره میان دو قشر منتقد مورد بحث بوده و برخی عاشق آنها شدهاند و برخی نیز انتقادهایی جدی را به مشکلات بازیهای این کمپانی داشتهاند. با این حال، یوبیسافت هنوز هم دارندهی مجموعهای از سری بازیهای محبوب صنعت بازیهای ویدیویی است و در این میان مجموعه بازیهای تام کلنسی از جملهی معروفترین آنها محسوب میشوند.
به شخصه زمانی که خبر انتشار یک بازی جدید از مجموعه Ghost Recon را شنیدم خیلی هیجانزده شدم؛ با این حال، هنوز هم برخی نگرانیها پیرامون انتشار اولین بازی Open Worldd سری گوست ریکان ذهن من را درگیر میکرد. مجموعهی گوست ریکان تا به امروز از یک الگوی تاکتیکی پیروی کرده و تبدیل این مجموعه از یک مجموعهی مرحلهای به یک بازی جهان باز میتوانست ضربهای بزرگ را به نفس تاکتیکی آن بزند. البته حداقل در این زمینه اشتباه میکردم و همین ابتدا میتوانم بگویم که Ghost Recon Wildlands یک بازی به واقع تاکتیکی و آزاد است.
داستان بازی بعد از اولین مرحلهی بازی Ghost Recon: Future Soldier باری دیگر به بولیوی باز میگردد. جایی که ریکی ساندوال (Ricky Sandoval)، مامور نفوذی سازمان مبارزه با مواد مخدر ایالات متحده موسوم به DEAA لو رفته و سانتا بلانکا، بزرگترین کارتل مواد مخدر بولیوی او را بعد از شکنجههای شدید، کشته است. گسترش محدودهی فعالیت کارتل سانتا بلانکا به مکزیک و در نهایت ایالات متحده و کانادا باعث میشود تا سازمان سیا باری دیگر علیرغم کینههای دیرینهی مردم بولیوی، کارِن بوئمن (Karen Bowman) و چهار نیروی نخبه Ghost Recon را برای تحقیق پیرامون نیروهای ارشد ال سوئنو (El Sueño)، رئیس رئیسان سانتا بلانکا و از هم پاشاندن این کارتل مواد مخدر بیرحم به بولیوی ارسال کند.
داستان Wildlands پیچیدگیهای خاص خود را دارد. یوبیسافت در نحوهی انجام هر یک از ماموریتهای اصلی و فرعی، آزادی کامل را به بازیکنان داده و به راحتی میتوانید در صورتی که از یکی از ماموریتها خوشتان نیامد، به سراغ نقطهای دیگری از نقشه رفته و تار و پود یکی دیگر از نیروهای سانتا بلانکا و بخشهای عملیاتی این کارتل را از هم بپاشانید. ماموریتهای داستانی از مجموعهای از دستگیری و بازجوییها، جاسوسیها و در نهایت برخی خرابکاریها برای بیرون کشیدن نیروهای ارشد و رئیسان سانتا بلانکا تشکیل شده است که با ویدیوهایی زیبا همراه میشود.
شخصیتهای گوست ریکان وایدلندز فقط یک مشت تبهکار نیستند؛ در میان نیروهای ارشد سانتا بلانکا خواننده، دکتر، هکر، فرماندهی ارتش یا حتی جوانکی پولدار اما جویای قدرت حضور دارند که پیچشهای خاصی را به داستان این بازی میدهند. با اینکه از همان ابتدا هدف نهایی مشخص است اما دیدن میانپردههای زیبا با روایت ال سوئنو و کارِن بوئمن تجربهی بخش داستانی بازی را لذت بخش میکند. شما در حقیقت در میان سه گروه اصلی فعال در بولیوی قرار گرفتهاید؛ اول سانتا بلانکا با رفتاری شدیدا بیرحمانه، دوم یونیددها، ارتش ویژهی بولیوی که غرق در فساد هستند و در نهایت کاتاریس ۲۶، شورشیان محلی که با رهبری پک کاتاری (Pac Katari) در پی خارج کردن بولیوی از چنگال کارتل مواد مخدر سانتا بلانکا هستند. هرچند در این میان، شورشیان برخلاف دشمنی دیرینه میان بولیوی و آمریکا، نقش دوستِ شما را ایفا میکنند. متاسفانه هرچند پایانبندی و نقطهی نهایی ماموریتهای داستانی آن طور که باید برایم جذاب نبود اما باز هم اطلاع از پیشنیهی هریک از شخصیتها و فسادی که درگیر آن بودهاند، عالی بود.
علیرغم جذاب بودن ماموریتهای اصلی و علاقهی شخصیام به تمام کردن ماموریتها، با این حال، یکی از مشکلاتی که در جریان بازی به تجربهی کلی من ضربه زد، گیمپلی و سیستم کاورگیری یا همان سنگرگیری آزاردهندهی وایدلندز بود. اینکه چرا یوبی سافت قصد ندارد از اشتباهات گذشته درس بگیرد سوالی بود که در طول تجربهی وایدلندز از خود میپرسیدم. در جریان بازی با دیدن مشکلات سنگرگیری -با حسرت از ریسک شکستخوردهی یوبیسافت- خاطرات شیرینم از گوست ریکان فیوچر سولجر و سنگرگیری خوب این بازی تاکتیکی را مرور میکردم.
متاسفانه یوبیسافت علیرغم تجربهی خوب فیوچر سولجر و سال گذشته بازی The Division دست به امتحان سیستم سنگرگیری جدیدی زده که به هیچ عنوان برای یک بازی تکتیکال خوب عمل نمیکند. هرچند در ابتدا سنگرگیری خودکار به نظر بدون مشکل میرسید اما با کمی پیشروی باگهای فراوانی را در این سیستم شاهد بودم. گاهی اوقات بازی بدون هیچ دلیلی کاملا بیخیال سنگرگیری شده و عملاً کل ماموریت و استراتژیتان برای ورود به پایگاه را به خطر میاندازد. دشمنان در همه حال به غیر از حالت سنگرگیری قادر به شناسایی شما هستند که وجود ایراداتی در سنگرگیری، ضربهای کاری را به تجربهی کلی میزند. از سوی دیگر گانپلی بازی نیز به ویژه در هنگام سنگرگیری دارای مشکلاتی است که تنها با گذشت زمان به آن عادت میکنید. جای خوشحالی است که حداقل یوبیسافت امکان تغییر زاویهی دوربین در هنگام هدفگیری را به بازیکنان داده که با توجه به شیوهی بازی خود میتوانید آن را تغییر دهید.
سری گوست ریکان از همان ابتدا به عنوای یک شوتر تکتیکال شناخته شده است؛ خوشبختانه وایدلندز با قدرت و آزادی هرچه تمامتر تاکید زیادی روی انجام ماموریتها با استراتژی دارد. اینکه مستقیم به دل دشمن بزنید یا قبل از رسیدن به هدف یک به یک دشمنان را از سر راه بردارید تصمیمی است که به طور کامل بر عهدهی شما گذاشته شده است. قابلیت استفاده از پهباد (Drone) باری دیگر مانند فیوچر سولجر به وایدلنز برگشته با این حال، سازندگان محدودیتهایی را برای آن در نظر گرفتهاند. برخلاف شمارهی پیشینِ گوست ریکان دیگر نمیتوانید پشت سرهم دشمنان را مارک کرده و به هم تیمیهای خود دستور شکار آنها را بدهید. محدودیت نیمدقیقهای برای سینکشاتها باعث شده تا انجام ماموریتها طولانیتر شده و بازیکنان مجبور شوند تا راههای دیگری را برای رسیدن به هدف در نظر بگیرند.
البته این محدودیت نه تنها نکتهای منفی نیست بلکه راهگشای امتحان شیوههای جدید انجام ماموریت نیز میتواند باشد.نقشهی عظیم بولیوی استفاده از وسایل نقلیه به ویژه موتورسیکلت و هلیکوپتر را ضروری میکند. متاسفانه به دلیل فیزیک ضعیف بازی وقتی از موتورسیکلت استفاده میکنیم ایرادهای عجیبی را میبینیم. با برخوردی حتی آرام به گوشهی صخرهها، کاراکتر به سرعت از روی موتور پرتاب شده و پرواز میکند! این اتفاق آنقدر مضحک است که گاهی از دیدن آن به خنده میافتید. با این حال و برخلاف مشکلات رانندگی، هنوز هم بعد از چند ساعت تجربهی بازی میتوانید به آن عادت کنید. بازی البته برخی ریزهکاریها را نیز مانند انجام ماموریتها در شب یا روز شامل میشود. به عنوان مثال، هنگامی که در شب به ارودگاه دشمنان نزدیک میشوید، شاهد خواب بودن برخی از آنها خواهید بود. این موضوع انجام ماموریتها در شب را آسانتر میکند.
برخلاف گزینههای بسیار محدود انتخاب چهره، بازی از نظر تنوع پوشش چیزی کم نگذاشته است. وایدلندز همچنین سیستم لولینگ و ارتقاء مهارتهای پر جزئیاتی دارد. برای ارتقاء تواناییها باید به جان نقشه افتاده و با هلیکوپتر به نقاط مشخص اسکیل پوینتها و ماموریتهای جانبی بروید تا با جمعآوری و تمام کردن آنها قابلیتهای مورد نظرتان را ارتقاء دهید. اینکه بارها و بارها در ماموریتهای جانبی به دنبال کامیون سانتا بلانکا بیافتید یا دهها بار هواپیما یا هلیکوپتر تدارکات دشمنان را بدزدید، بعد از مدتی خستهکننده میشود. البته یوبیسافت پاریس، ماموریتهایی را هم برای افزایش پشتیبانی کاتاریس ۲۶ در نظر گرفته که تنوع ماموریتهای جانبی را تا حدودی بیشتر میکند؛ اما نمیتوان گفت این تنوع آنقدری است که بعد از ۴۰ ساعت بازی بخواهید باز هم آن را ادامه دهید. از سوی دیگر برخی موارد از جمله رانندگی NPCها باعث میشود که عملا استفاده از «مین» برای متوقف کردن کاروان تدارکات سانتا بلانکا بی معنی و آزاردهنده شود به شکلی که هربار تنها شاهد ترکیدن خودروهای شخصی شهروندان عادی بولیوی خواهید بود.
یوبیسافت قبل از انتشار وایدلنز مانور بسیاری را روی ویژگیهای Co-op داده بود. در این حالت میتوانید با چهار بازیکن دیگر وارد نقشه شده و ماموریتهای اصلی و فرعی را تمام کنید. هرچند تجربهی بازی با دوستانتان بخاطر هماهنگی میتواند به شدت لذت بخش باشد، اما زمانی که تنهایی وارد این حالت میشویم به دلیل خاموش بودن میکروفنها و عدم ارتباط مناسب میان بازیکنان شاهد سردرگمی هریک از بازیکنان هستیم. در حالت تکنفره، همواره سه هوش مصنوعی شما را یاری میکنند که هرچند از نظر هوش بسیار ضعیف هستند اما به طور کامل دستورات را اجرا میکنند. این مشخصه اما به دلیل تنوع شخصیتی بازیکنان در Co-op دیده نمیشود.
در این حالت اشتباهات انسانی باعث میشود تا ماموریتها تنها در ابتدا تاکتیکی بوده و در ادامه به نبردی تمام عیار با یونیددها و نیروهای سانتا بلانکا تبدیل شود. هرچند ساعتها در حالت چندنفره با بازیکنان مختلفی همراه بودم اما باز هم نتوانستم تیمی هماهنگ را برای انجام متوالی ماموریتها پیدا کنم. برخلاف بازی For Honor که سرور در نبود بازیکنان، جای خالی را با نیروی AII پر میکرد؛ در وایدلندز جای خالی بازیکنان با AII پر نمیشود و باید در صورت نبود بازیکن با تعداد کمتری وارد ماموریتها شوید. در کنار این با خروج هاست از بازی مدت زمانی برای انتخاب هاست جدید طول میکشد که اصلا جالب نیست. خوشبختانه مچمیکینگ بازی ابتدا به صورت منطقهای به دنبال بازیکنان میگردد و همین موضوع امکان بازی با بازیکنان ایرانی را میدهد. اگر نگران بخش چندنفره و نبود رفیق برای تجربهی بازی هستید، خیالتان راحت باشد که با وجود هوش مصنوعی ضعیف هم تیمیها، هنوز هم این نیروها برای انجام ماموریتها بسیار کارآمد هستند.
شخصیسازی سلاحها باری دیگر مانند فیوچر سولجر و بسیاری از بازیهای شوتر با قدرت بازگشته است. البته هرچند شاهد جشنوارهای از سلاحها در وایدلندز هستیم؛ آزاد کردن آنها منوط به جمعآوری قطعات از نقاط مختلف نقشه است که باید یک به یک آنها را در نقشه عظیم بازی جمعآوری کنید یا به کمک خرید درون برنامهای همه سلاحها را آزاد کنید.
نقشهی عظیم وایدلندز بزرگترین نکتهی مثبت ساختهی یوبیسافت پاریس محسوب میشود. حال این نقشهی عظیم را با زیست بوم و آب و هوای پویای بازی در کنار هم قرار دهید تا لذت دوچندانی را برای کشف هر یک از نقاط بازی داشته باشید. هرچند طراحی آب وهوا و سیستم پویای روز و شب عالی به نظر میرسد با این حال، متاسفانه بازی مشکلات فراوانی را از بعد فنی دارد. غیر ممکن است که بعد از دو نسخهی آزمایشی بتا، یوبیسافت از مشکلات عجیب و غریب و بعضا خندهدار گرافیک فنی خبر نداشته باشد. عبور خودرو از داخل حیوانات، فرو رفتن دست و پا یا اسلحه به درون دیوار یا زمین آنقدر آشکار است که جای تعجب دارد چرا یوبیسافت بازی را با این مشکلات منتشر کرده است.
هرچند افکتهای انفجار، نورپردازی و سایهزنی خوب کار شدهاند، برخی از عناصر محیطی مانند برخی درختان اصلا فیزیک نداشته و شخصیت اصلی یا وسایل نقلیه به راحتی از داخل آنها رد میشوند. ساختهی یوبیسافت به واقع در یک سردرگمی جدی در طراحی محیطی و مدلسازی شخصیتها به سر میبرد. عبور هلیکوپتر از داخل یک سوم بالایی درختان یا کابلهای برق، حالت شناور شخصیتها برروی زمین، فرو رفتن بخشی از بدن شخصیت اصلی یا چرخ خودروها به داخل زمین، یا دیوار نامرئی در هنگام دستگیری دشمنان برای انتقال به خودرو، مشکلاتی است که بودن آنها به تجربه بازیکن شدیدا خدشه وارد میکند. هرچند دستگیری نیروهای سانتا بلانکا و بازجویی از آنها یکی از مهمترین ویژگیهای بازی است؛ با این حال، به غیر از تعدادی انگشت شمار در سایر موارد شیوهی بازجویی مشابهی را شاهد هستیم. این تکرار در رابطه با هک کامپیوتر یا تصویر برداری از اسناد نیز بارها دیده میشود. در زمینهی کیفیت بافتها نیز نسخهی پلیاستیشن 4 حتی نسبت به نسخهی بتای Wildlands برروی رایانههای شخصی یک سر وگردن پایینتر است و در صورتی که نسخهی بتای بازی را روی پیسی تجربه کرده باشید، این افت کیفیت تو ذوقتان میزند.
هنوز هم از نظر ظاهر و چشمانداز زیبای کشور بولیوی، یوبیسافت به واقع کاری ارزشمند را انجام داده است. الگو برداری کامل از نقاط مختلف کشور بولیوی مانند سالاردو ییونی، بزرگترین کویر نمک دنیا یا جاده و مناطق خطرناک یونگاس تنها بخش کوچکی از بیوم بازی وایدلندز را تشکیل میدهند. برخلاف نقاط جنوبی که پوشیده از کوههای مرتفع است، در بخش شمالی شاهد جنگلهایی سرسبز و متراکم هستیم. بررسی پیشروی شما از روی نسخهی پلیاستیشن 4 انجام شده است؛ در این نسخه به ویژه در هنگام انفجارهای عظیم افت فریم را شاهد بودم.
واقعیت، لحظهای در بازی بود که به واقع میخواستم در زمان نگارش بررسی آن را با شما به اشتراک بگذارم. با برداشتن هلیکوپتر به سمت جنوب غربی نقشه حرکت کردم و در بالاترین قله از هلیکوپتر خود خارج شدم، صدای فوقالعاده پرندگان و چشمانداز زیبای بولیوی از بالای کوه آنقدر زیبا بود که به سرعت توانست قلب مرا تسخیر کند. صداگذاری شخصیتها و عناصر محیطی، عالی هستند. البته هنوز هم انتقادهایی را به صحبتهای تکراری گوستها در زمان انجام دستورات دارم؛ باتوجه به دستوراتی که میتوانید به هم تیمیها بدهید، متاسفانه بارها و بارها صحبتهای یکسانی را میشنویم. رادیو نیز تنها برروی یک فرکانس تنظیم شده و با وجود آهنگهای شنیدنی، بازهم دهها بار حرفهای تکراری را با دیالوگهایی شامل ناسزا پخش میکند!
صدای ترسناک رعد وبرق، صدای وسایل نقلیه یا صدای بادی که بوتهها را نوازش میکند، همگی کیفیت بالایی دارند. کیفیت بالا در موسیقی متن بازی نیز حفظ شده و با توجه به وضعیتی که در آن قرار دارید، ریتم پخش موسیقی به سرعت تغییر میکند. پخش آهنگهای احساسی در میان پردههای خوشساخت بازی، به خوبی با تصاویر پخش شده هماهنگ شدهاند. در زمینهی رادیو نیز آهنگهای محدود اما زیبایی به زبان لاتین پخش میشود که هرچند کافی نیست، اما حداقل گوش خراش نیستند. با این حال، هنوز هم موسیقی متن در هارمونی خوبی با رخدادهای بازی قرار دارد.
درحقیقت باید بازیکنان گوست ریکان وایدلندز را به دو گروه تقسیم کرد؛ آنهایی که ویژگیهای مثبت ساختهی یوبیسافت پاریس را دیده و از لحظات تلخ و شیرین این بازی Open World لذت میبرند و افرادی که با دیدن مشکلات فنی بازی و برخی ایرادات رانندگی و گانپلی به سرعت خسته شده و احتمالا قصد خرید بازی جدیدی را خواهند کرد. بازی Ghost Recon: Wildlands در کنار احتیاج به بروزرسانی، نیاز به زمان برای کنار آمدن با مشکلات گرافیکی، کنترل وسایل نقلیه و به ویژه مشکلات گیمپلی دارد و به نظر میرسد یوبیسافت در رفع مشکلات گرافیکی، افت فریم و هوش مصنوعی، ضعیف عمل کرده است. با این حال، داستان زیبای هر یک از شخصیتها، آزادی در انتخاب روش انجام ماموریتها و گشت و گذار و امکان ورود به هر یک از ساختمانها ساختهی یوبیسافت را برای تجربه در حالت Co-op جذاب میکند
Ghost Recon: Wildlands نه آن بازی عالی مورد انتظار همگان است و نه میتوان آن را محصولی ضعیف از کمپانی یوبیسافت دانست. یوبیسافت توانسته با خلق چشماندازهای زیبای کشور بولیوی در کنار حفظ سبک تاکتیکی مجموعه گوست ریکان، محصولی متفاوت را در نقشهای عظیم ارائه کند. میانپردههای زیبای وایدلندز با نمایش پیشینه و هدف شخصیتهای منفی، داستانی متفاوت را از درگیریهای درونی یک کارتل مواد مخدر ارائه میکند. با این حال، بر خلاف جذابیتهای حالت Co-op، متاسفانه سیستم کاورگیری بد، تکراری شدن ماموریتهای جانبی و مشکلات عجیب گرافیک فنی به تجربهی کلی بازیکن ضربه میزند و یوبیسافت در رفع آنها قبل از انتشار بازی کوتاهی کرده است.
نقات قوت
- – نقشهای عظیم با جزئیات بسیار
- – تنوع آیتمهای شخصیسازی اسلحه و پوشش
- – شخصیتهای منفی و داستان پیرامون آنها
- – میانپردههای زیبای ماموریتهای داستانی
- – Co-op جذاب در کنار دوستان
- – صداگذاری خوب شخصیتها و عناصر طبیعی
نقات ضعف
- – مشکلات گرافیکی عجیب و مضحک
- – سیستم کاورگیری بسیار ضعیف
- – ایرادهایی در کنترل وسایل نقلیه
- – ماموریتهای جانبی بعد از مدتی تکراری میشوند
Zoomg