با تغییر طرز تفکر موانع را از بین ببرید
اغلب رهبران، مخترعان و هنرمندان موفق دارای یک ویژگی مشترک هستند. این افراد میتوانند مواردی را که بر نحوهی درک یک فرد روی تحلیل مسائل تأثیر میگذارد، شناسایی کنند و راه حل بهتری برای رفع مشکلات ارائه دهند. بسیاری از انسانها دید یکسانی نسبت به مشکلات دارند و از راه حل مشابهی برای رفع آنها استفاده میکنند؛ بنابراین اگر این راه حلها بر پایهی فرضیات اشتباه شکل گرفته باشند نمیتوانند مشکلات ما را از بین ببرند. درحالیکه بررسی مشکلات با دیدگاه جدید ممکن است باعث شود به چشمانداز بهتری برای ارائهی راه حل دست پیدا کنیم. روانشناسان معتقدند بررسی مشکلات با دیدگاه جدید یعنی تغییر دادن مفاهیم تعریفشده برای یک مشکل و جایگزین کردن آن با مفاهیم جدید. مفاهیم جدیدی که موقعیت را به شکلی مشابه یا حتی بهتر از حالت قبلی توصیف میکنند و درنتیجه کل معنی و مفهوم از پیش تعیینشده را تغییر میدهند.
برای توضیح بهتر تغییر دادن مفهوم مشکلات، مثالی از کتاب مارک تواین به نام «ماجراهای تام سایر» را بررسی میکنیم:
در بعدازظهر شنبهی یکی از روزها به تام سایر دستور داده شده بود نردههایی به طول ۳۰ یارد را سفیدکاری کند؛ درحالیکه سایر دوستان او قصد داشتند اوقات خود را با شنا کردن سپری کنند. بن (دوست تام) زمانی که فهمید تام باید در چنین شرایطی کار کند، او را دست انداخت و مسخره کرد؛ اما تام در پاسخ به او گفت:
تام: چرا این موضوع را «کار کردن» میدانی؟
بن: چرا به نظر تو اینطور نیست؟
تام از سفیدکاری نردهها دست کشید و بدون توجه پاسخ داد: شاید حرفی که میزنی درست باشد و شاید هم درست نباشد. تنها چیزی که میدانم این است که این کار برای تام سایر مناسب است.
بن: دست بردار. یعنی میخواهی بگویی انجام این کار را دوست داری؟
تام: دوست داشته باشم؟ درواقع دلیلی نمیبینیم که نخواهم آن را دوست نداشته باشم. فکر میکنی یک پسربچه هر روز شانس سفیدکاری کردن نردهها را به دست میآورد؟
این پاسخ دید جدیدی نسبت به مشکل پیش رو به وجود آورد و مدتی نگذشت که سایر دوستان تام نیز به استفاده از این موقعیت تشویق شدند و حتی حاضر بودند برای انجام آن پول پرداخت کنند.
تغییر ذهنیت شخصی
لیندا نایمن، مربی و مشاور تیمها میگوید: «من اخیرا تغییر ذهنیت برای تغییر دادن مفهوم مشکلات را در ملاقاتی که با پزشکم داشتم تجربه کردم. زمانی که برای درمان دردی که اذیتم میکرد به پزشک مراجعه کردم، متوجه شدم که علت درد مشکل فیزیکی نیست و به اعصابم ربط دارد. دکترم به جای اینکه بگوید همهی این دردها از فکر خودت ناشی میشود، از واژهی درد عصبی استفاده کرد و این برایم جالب بود. او در ادامه در مورد این توضیح داد که چگونه میتوانم الگوی ارتباطی بدن و مغزم را تغییر بدهم و درنتیجه درد را از بین ببرم. درحالیکه هنوز دکترم مشغول توضیح دادن بود، احساس کردم طرز تفکرم نسبت به این موضوع تغییر کرد و ناگهان تمام علائمی که داشتم برطرف شد. در این لحظه به این فکر کردم زمانی که تغییر یک مشکل از زبان شخص دیگری بیان میشود، چقدر تأثیر آن عمیقتر میشود. من حتی به تمریناتی که دکترم توضیح داده بود احتیاجی نداشتم و همین تغییر در طرز تفکر برایم کافی بود.
تغییرات را در کسبوکار لحاظ کنید
تغییر دادن طرز تفکر و پیدا کردن دید جدید نسبت به مشکل نیازمند تغییر دادن ذهنیت و طرز تفکری است که در مغزمان شکل گرفته است. اینکه بتوانیم فرصتهای جدید را در مشکلات پیدا کنیم کار آسانی نیست و معمولا توصیه میشود از یک مربی یا درمانگر کمک گرفته شود.
۱- سعی کنید توجه خود را به سمت کاربران نهایی و ذینفعان تغییر دهید
بهعنوان مثال زمانی که شرکت تویوتا از کارمندان خود پرسید چه پیشنهادی برای بالا بردن میزان کارایی محصولات دارند، تنها چند پیشنهاد از طرف آنها دریافت کرد. اما زمانی که سؤالش را تغییر داد و پرسید چه چیزی کمک میکند کار شما سادهتر شود، پیشنهادهای بیشماری از سوی آنها دریافت کرد.
۲- از داستان، استعاره و تصاویر برای تغییر طرز تفکر استفاده کنید
بهعنوان مثال اگر شعبهی بانکی هستید که قصد دارید میزان وفاداری مشتری را افزایش دهید، به طرز کار یک شرکت در صنعت کاری متفاوت مانند استارباکس (کافیشاپ زنجیرهای) نگاه کنید. سپس از خودتان بپرسید این برند از چه رازی برای برگرداندن دوبارهی مشتریهای خود استفاده میکند.
۳- نگاه بازتری به سایر صنایع داشته باشید
کارشناس خلاقیت شرکت گوگل زمانی که میبیند کارمندانش نمیتوانند ایدهی جدیدی مطرح کنند، به آنها میگوید به یک روزنامهفروشی مراجعه کنند و سه مجلهای که در حالت عادی هرگز برای خریدنشان اقدام نمیکنند بخرند. سپس به آنها میگوید با توجه به مشتریهای هدف هر مجله، تیترهای آن را تغییر دهند. این کار نهتنها یک سرگرمی جالب برای کارمندان است بلکه به افزایش خلاقیت آنها نیز کمک میکند.