احتمالا تا به حال بارها در مورد دایرهی راحتی شنیدهاید. چیزی که شاید آن را با عنوان Comfort Zone بهتر بشناسید. تقریبا همهی افراد، به دیگران توصیه میکنند که از این دایره بیرون بمانند. اما اهمیت خروج از این دایره چیست؟ آیا خروج از آن همیشه بهترین استراتژی ممکن است؟ تصویر زیر ماجرا را تا حدودی برای ما مشخص میکند.
برای درک بهتر موضوع، ابتدا باید مفهوم دایرهی راحتی یا Comfort Zone را به درستی شناخت. یکی از گویاترین تعریفهای علمی در خصوص این پدیده، آن را با سطح اضطراب افراد مرتبط میداند. قرار گرفتن در دایرهی راحتی در واقع هر گونه رفتاری را شامل میشود که در آن میزان اضطراب فرد در پایینترین سطح خود نگه دارد. هر کاری میتواند در این مفهوم بگنجد. از پخت و پز و شستشوی ظروف گرفته تا ارتباطات کاری یا تماشای تلویزیون. هر فعالیتی که با انجام آن سطح اضطراب فرد به حداقل برسد و فرد به آن فعالیت تمایل داشته باشد یا عادت کند، در دایرهی راحتی او قرار میگیرد.
اغلب افراد سعی میکنند با انجام کارهایی خارج از این دایره، از آن بگریزند. هر چیزی که بتواند اندکی سطح اضطراب را افزایش دهد، خارج از مرزهای دایرهی راحتی فرد انگاشته میشود. برای مثال اگر رفتن به سر کار و قرار گرفتن در معرض ترافیک و شلوغی مترو منجر به افزایش اضطراب شما میشود و حس راحتی را در شما کاهش میدهد، این فعالیت، خارج از محدوده دایرهی راحتی شما به حساب میآید.
البته با اینکه اضطراب چیزی نیست که کسی تمایلی به کسب کردنش داشته باشد، اما مقدار کمی از آن به طرز شگفتانگیزی موثر و مفید است. در بسیاری مواقع ما به اندکی اضطراب نیاز داریم تا بتوانیم خود را به انجام کاری ترغیب کنیم. بدینترتیب کارایی ما بهبود میابد. در مطالعهای که در سال ۱۹۰۸ بر روی موشها انجام شد مشخص شد که با تفویض وظیفهای بسیار بسیار ساده، کارایی افزایش یافته و متعاقبا سطح اضطراب نیز مقداری رشد میکند. سختتر شدن وظایف، افزایش نسبی اضطراب و در نتیجه بهبود عملکرد را نشان داده و نهایتا با تخصیص وظایفی بسیار پیچیده، سطح اضطراب به حدی افزایش میابد که کارایی به صفر میرسد.
دایرهی راحتی معمولا به شکل بالا تصویر میشود. دایرهی راحتی در دایرهی یادگیری محصور شده و دایرهی یادگیری در محاصرهی دایرهی ترس است. جایی که سطح اضطراب به حد نهایی میرسد. با کمک تصویر بالا میتوان فهم بهتری از مثال آزمایش بر روی موشها داشت. وقتی وظیفهای بسیار ساده بوده، موشها در دایرهی راحتیشان به راحتی به آن پرداختهاند. بدون اینکه احساس اضطراب خاصی داشته باشند. با افزایش سطح اضطراب موشها به محدوده دایرهی یادگیری وارد شده و حتی عملکرد بهتری از خود نشان دادهاند. اما هنگامیکه وظیفهای سخت به آنها محول شده، با اندکی افزایش سطح اضطراب، به دایرهی ترس وارد شدهاند و سطح کارایی به حداقل و حتی صفر رسیده است.
با شک و تردید چه باید کرد؟
بخش اعظمی از اضطراب ما ناشی از شک در خصوص میزان سادگی یا پیچیدگی کارهایی است که باید انجام دهیم. کارهایی که ما را از دایرهی راحتیمان بیرون میکنند. دلیل این مساله این است که کارهای روتین و سادهای مثل تماشای سریال، غذا پختن یا شستن ظرفها اصلا برای ما مسایلی مهم و پیچیده به حساب نمیآیند. چرا که به خوبی با هر یک از آنها آشنایی کافی داریم. اما نتیجه فکر کردن به انجام کارهایی مثل رانندگی برای اولین بار، چتربازی یا هر کار جدیدی که در خصوص انجام آن نسبت به آن کار و خودمان شک داریم، افزایش اضطراب است.
نتیجهی شک به هر کاری بروز احساسات و نمود تجربیات منفی است. نتیجهی مطالعهای در همین رابطه نشان داده زمانی که شرکتکنندگان در آزمایش در برابر موقعیتهای تازه که در مورد آنها تردید داشتهاند قرار گرفتهاند، بدبینی و اضطراب در آنها افزایش یافته است. در مقابل، شرایطی که از نتیجهی آن مطلع بودهاند میزان کمتری از نشانههای منفی را در آنها بروز داده است.
ما به طور کلی در مقابل موقعیتها یا چیزهای تازه، واکنشهای منفی بروز میدهیم. «برنِی براون» (Brené Brown) -محقق- در این باره میگوید موقعیتهای اجتماعی، سیاسی یا اقتصادی جدید همیشه در ما تردید ایجاد کرده و دایرهی راحتی ما را کوچکتر میکنند. و هر چه میزان تردید و ترس ما از قرار گرفتن در موقعیتها تازه بیشتر شود، بیرون آمدن از دایرهی راحتی برای ما سختتر و پیچیدهتر خواهد شد.
آشنایی با موقعیتها و چیزهای تازه به ما احساس راحتی و حتی لذت میدهد. اما گارد گرفتنهای اولیه در مقابله با چنین موقعیتهایی چندان هم عجیب نیست. با نگاه از زاویه روند تکامل، ما احساس امنیت بیشتری در مقابل شرایطی که با آنها آشنا هستیم داریم و رفتارهای مثبت و منفی ما در موارد متفاوت ناشی از همین حس غریزی است. تصور ذهنیمان به ما میگوید: «قبلا در موقعیت مشابه زنده ماندم، پس امتحان آن این بار هم مشکلی ایجاد نمیکند و در امان خواهم بود.»
از طرفی، امتحان کردن چیزهای جدید انرژی زیادی نیاز دارد. پس وقتی که احساس خستگی و بیحالی داشته باشیم، بیشتر به پرداختن به عادتهای قدیمی و معمولمان تمایل داریم و ریسکهای کمتری را میپذیریم. همین مساله ما را -حداقل تا بازیابی دوبارهی انرژی- در دایرهی راحتیمان نگه میدارد.
اما آیا واقعا باید از دایرهی راحتی خارج شد؟ آیا نتیجهی انجام این کار مفید است؟ پاسخ علم به این سوالات -در اغلب موقعیتها- مثبت است. ما هم به پیدا کردن یک نقطهی امن و مطلوب در دایرهی یادگیری تمایل داریم، اما در واقع بخاطر نگرانی ناخودآگاه در خصوص ورود به دایرهی ترس، از دایرهی راحتیمان هم خارج نمیشویم. در ادامه چند مزیت برای خروج از دایرهی راحتی و تلاش برای بهبود آستانهی تحمل در صورت افزایش اضطراب آمده است:
کمک به پیشرفت
مقدار اندکی اضطراب و تردید، زمانی مفید است که با احساس موفقیت همراه شود. در این صورت رشد شخصی و شخصیتی را نتیجه خواهد داد. به همین دلیل است که برخی ماجراجوییهای خارج از محیط تکراری خانه -مثل کوهنوردی، چتربازی و حتی دوچرخهسواری- میتواند هیجان مثبت در ما ایجاد کند. چنین فعالیتهایی سطح اضطراب را تا حدی امن و مثبت افزایش میدهند و پس از پایان آنها و بازگشت به خانه، احساسات مثبتی همچون کسب یک دستاورد مفید و اعتماد به نفس در ما ظاهر شده یا افزایش پیدا میکنند.
گسترش دایرهی راحتی
اگر دایرهی راحتی شما کوچک است، تعداد چیزهایی که میتوانید بدون اضطراب به انجام برسانید هم کم خواهد بود. در این صورت اغلب اوقات -بخاطر ناتوانی در انجام بسیاری از کارها- مضطرب هستید و بهعلاوه پیشرفتهای کمتری را هم تجربه خواهید کرد. با خروج مکرر از دایرهی راحتی، شما میتوانید تعداد عادتها و کارهای مفید بیشتری را به دایرهی راحتی خود بیاورید.
انجام کارهای جدید و کمک به یادگیری چیزهای بیشتر
ماجراجوییهای بیشتر منجر به ترشح دوپامین میشود. دوپامین نقشی اساسی در ایجاد انگیزه در ما بازی میکند و هیجانهای تازه، میزان آن را افزایش میدهد. بهعلاوه هیجان بیشتر، بهبود حافظه و افزایش یادگیری را هم نتیجه میدهد.
«دنیل اچ. پینک» (Daniel H. Pink) نویسنده کتاب Drive: The surprising Truth About What Motivates Us میگوید ایدهآلترین چیزی که میتوانیم برای به دست آوردن انگیزهی بیشتر نیاز داشته باشیم، محیطی با متعادلترین میزان راحتی برای بیشترین سطح بازدهی است. به گفتهی او اگر شما زیادی احساس راحتی کنید، کارایی کمتری دارید. اگر احساس راحتی در شما زیادی کم است، باز هم میزان کارایی پایینی دارید.
سعی کنید که سطح میانه را برای خود پیدا کنید. جایی که میزان اضطراب شما در سطح کنترل شدهای باشد که در کنار استفاده از آن برای ایجاد انگیزه، تواناییتان برای مدیریت امور را هم از دست ندهید. هر گاه این شرایط به سطح متعادل و معقول رسید، سعی کنید با گسترش مسوولیتها را -تا آنجا که اضطراب شما را تا دوباره تا حد معقول و آستانهی تحملتان بالا میبرد- افزایش دهید. در این صورت در کنترل میزان اضطراب و گسترش دایرهی راحتی خود موفق عمل کردهاید.
اگر قصد گسترش مرزهای دایرهی راحتی خود را دارید و در عین حال نمیدانید از کجا باید شروع کنید، میتوانید با کمک این ابزار آنلاین، مرزهای دایرهی راحتی خود را بازشناسی کنید. با استفاده از این ابزار، میتوانید با پاسخگویی به چند سوال در خصوص سبک زندگی و میزان هیجانهایی که تجربه میکنید، به عددی برسید که نشان میدهد دایرهی راحتی شما چقدر کوچک یا بزرگ است. به علاوه میتوانید با مطالعه پیشنهادات و توصیههایی که پس از سوالات به شما میشود، نسبت به بهبود اوضاع اقدام کنید. اینکه تا چه حد میخواهید مرزهای دایرهی راحتی خود را گسترش دهید، کاملا به شما و مسیری که برای خود در زندگی ترسیم کردهاید بستگی دارد. نکته مهم در اینجا، ایجاد تعادل بین راحتی، امنیت، سلامت و البته میزان هیجانهایی است که میخواهید تجربه کنید.
دیجیکالامگ