سال های زیادی است که دنیای بازی های ویدئویی میزبان فرنچایزی است که با جمعآوری سابقۀ بسیار عالی تا به امروز، به یکی از پرطرفدارترین سری بازیهای ویدئویی تبدیل شده است. سری Assassin’s Creed دارای پتانسیل بسیار مفید و پرظرفیتی است که یوبیسافت تاحدودی توانسته از آن بهره ببرد و به خوبی از پس ساخت نسخه های متوالیِ آن برآمده. از اولین نسخۀ این سری تا به امروز، هر ساله شاهد انتشار حداقل یک نسخه از این سری بازی ها بودیم تا اینکه رفته رفته روند سقوطیِ کیفی به خود گرفت و طرفداران خود را بسیار ناراضی کرد. از همین رو سازندگان بازی در استدیوهای یوبیسافت تصمیم گرفتند با یک استراتژی جدید و صدالبته مفید به سراغ ساخت نسخۀ جدید آن بروند و انتشار بازی جدید این سری را یک سال به تعویق انداختند. در عوض باید منتظر اکران فیلم سینمایی Assassin’s Creed با کارگردانیجاستین کرزل میبودیم که از مدت ها پیش ندایش به گوش مخاطبان این سری محبوب رسیده بود و با نمایش های بسیار خوب و به موقعِ خود دل طرفداران را به دست آورده بود. با سینماگیمفا در ادامه همراه باشید.
یکی از خبرهای بسیار خوشحال کنندهای که همه را به موفقیت این فیلم امیدوار کرده بود، لیست بسیار درخشان بازیگران حاضر در فیلم بود که مملو بود از بازیگران محبوب و باتجربهای که به خوبی هرچه تمام قرار بود در این فیلم هنرنمایی کنند و با فرصت بسیار خوبی که به دست آوردهاند در مقابل جمع کثیری از طرفداران سری بازی های AC خوش بدرخشند و به نوعی خودی نشان بدهند. مایکل فاسبندر، ماریون کوتیار و جرمی آیرونز که هر یک تجربۀ نامزدی جایزۀ اسکار را در کارنامۀ خود دارند، نقش های کلیدیتر درون فیلم را برعهده داشتند. اما حالا که فیلم به اکران رسیده، خیلی ها سرافکنده از سینماها به خانه برگشتهاند و به طور کلی، فیلم سینمایی AC به هیچ وجه نتوانسته موفق ظاهر شود و اصلا طرفداران را راضی نگه نداشته. در ادامۀ مطلب به بررسی دقیق این فیلم میپردازیم و به این سوال پاسخ میدهیم که چرا فیلم AC نتوانست آنطور که باید میبود، باشد.
ضعف های موجود در این فیلم را نه میتوان به گردن کارگردان آن انداخت، و نه بازیگران بسیار باتجربهاش. بلکه این فرمول اصلی روایت داستان و برنامه ریزی حوادث درون داستان است که اصلا برای یک فیلم سینمایی نود دقیقهای مناسب نیست. مقصر اصلی نویسندگان فیلمنامۀ این فیلم هستند که هیچ داستان پرباری را در چنته ندارند و صرفا خواستهاند فرصتی مناسب برای جنگولک بازی های اساسینی مهیا کنند و مطمئنا بر این باور بودهاند که ظاهر مجذوب کنندۀ اساسینها و حرکات مخوف و مرموزشان برای لذت بردن یک بینندۀ عاشق AC کافی است و اصلا به این فکر نکردهاند که با عمق بخشیدن به داستان فیلم میتوانند آن را به اثری خاص و مطلوب تبدیل کنند که طرفداران انتظارش را میکشیدند. حوادث داستانی فیلم حول محور شخصیت اصلی آن که کالوم لینچ (با بازیگری بسیار خوب مایکل فاسبندر) نام دارد میچرخد. کالوم که در فیلم کال صدا زده میشود یک خلافکار بسیار خطرناک است که به چنگ شرکت آبسترگو میافتد تا طبق کلیشۀ دوست داشتنی تمام بازی های سری AC، به هدف اصلی خود که پیدا کردن سیب بهشتی است دست پیدا کنند. از قضا کالاز نوادگان یک اساسین حرفهای و سردمدار به نام آگولار است که در زمان فعالیت خود در حوزۀ اساسینها، از ماجرای آن سیب بهشتی باخبر بوده و به نوعی میداند که آن را در کجا مخفی نگه داشتهاند. از همین رو شرکت آبسترگو میخواهد با اتصال کال به دستگاه آنیموس که در فیلم ساختار بسیار متفاوتی نسبت به آن آنیموسی که در بازی ها میشناختیم دارد؛ خاطرات جد کال یعنی آگولار را به طور دقیق و باجزئیات تداعی کند و در نتیجه به محلی که سیب بهشتی را در آنجا مخفی کردهاند، دست پیدا کنند. پس از چند بار اولی که کال وارد خاطرات آگولار میشود، دیگر تماشای وارد شدنش به زمان های قدیم جذابیت لازمه را ندارد و صرفا درحال تماشای ماموریت های در حال انجام توسط آگولار هستیم که نمونهاش را نه تنها در بسیاری از فیلم ها، بلکه در تمام نسخه های سری بازی AC تجربه کردهایم. AC در مقام یک فیلم سینمایی باید بسیار متفاوتتر و خاصتر از این حرفها ظاهر میشد و نباید تنها به یک تغییر در طراحی دستگاه آنیموس و یک خط داستانی نه چندان گیرا در زمان حال (همانطور که میدانید داستان فیلم در برهۀ زمانی مختلف روایت میشود که بیشتر آن را زمان حال تشکیل میدهد) بسنده میکردند و خیلی بیشتر از این حرف ها باید برای خلق یک فیلم سینمایی با عنوان پرابهتAssassin’s Creed تلاش میکردند.
موسیقی متن فیلم درخور آن است و نمیتوان به آن خرده گرفت. هنگام مبارزات اساسین ها و تمپلارها موسیقی تم اکشن و هیجانی خود را حفظ میکند و همانند فرمول همیشگی موسیقی فیلم ها، در زمان آرامش، آرامشی مضاعف را به بیننده وارد میکند و به طور کلی موجب لذت بخشتر شدن برخی از سکانس های جذاب فیلم میشود. به نوعی میتوان گفت پس از تماشای این فیلم تنها باید از بازیگران و نوازنده های موسیقی آن تشکر ویژه کرد و سپس به غرغر کردن بر سر کارگردان و نویسندگان فیلم پرداخت که چرا این پتانسیل خوب و فرصتی اینچنینی را به بدترین شکل ممکن هدر دادهاند؟ از یوبیسافتی که برای ساخت این فیلم دست به جیب شده بود و حساب ویژهای روی آن باز کرده بود و علاوه بر جنبۀ اقتصادیاش میخواست یک فیلم سینمایی موفق و خاص را در کارنامۀ خود به ثبت برساند، انتظار میرفت کمی بیشتر در انتخاب تیم سازندۀ فیلم دقت کند تا شاید برای یک بار هم که شده طلسم ساخت فیلم های اقتباسی از بازی ها که هیچوقت موفق از آب در نمیآیند شکسته شود.
همانطور که انتظار میرود، این فیلم حتی در زمینۀ فروش نیز نتوانست برای یوبیسافت سود به ارمغان بیاورد و در کل یک اتفاق بسیار بد و نامطلوب هم برای سازندگان و هم برای طرفداران به حساب میآید. ساخت یک فیلم سینمایی اکشن که در آن قرار است شاهد دو برهۀ زمانی مختلف که یکی در عصر تکنولوژی و دیگری در تاریخ بسیار دور قرار دارد، بیش از هرچیزی نیازمند تعادل بین دوره های زمانی مختلف است. همانطور که در داخل پرانتز به اطلاعتان رسانده شد، بیشتر مدت زمان فیلم صرف حوادث رخ داده در زمان حال شده است. درحالی که میتوان گفت نه تنها اکثر، بلکه تمام مخاطبانAC به شوق تماشای تم تاریخی و تماما مبارزهای اساسین ها در تاریخ به تماشای این فیلم مینشینند و در پایان نیز تنها با یادوارهای از حوادث رخ داده در شرکت آبسترگو متوجه تمام شدن فیلم میشوند. یکی دیگر از ایراداتی که میتوان به فیلم گرفت، به تصویر کشیده شدن هر دو برهۀ زمانی در یک سکانس است که فرصت لذت بردن از هر قسمت را از بیننده میگیرد. در سکانس هایی که کال به دستگاه آنیموس متصل میشود و در قالب جد خود آگولار به مبارزه کردن با تمپلار ها میپردازد، مدام شاهد تیپ جذاب اساسین های قدیمی در میدان مبارزه هستیم که در لا به لایش کال مدام بالا و پایین میرود و چیزی برای نشان دادن به بیننده ها ندارد و صرفا میتوان گفت گویا مجبور است برای بینندگانی که علاقهای به تماشای آن ندارند، به نمایش گذاشته شود.
یوبیسافت پیش از این فیلم ساخت یک فیلم با اقتباس از سری بازی های بسیار محبوب شاهزادۀ ایرانی را در سوابق سینماییاش دارد که در آن جک جیلنهال به زیبایی هرچه تمام هنرنمایی کرده بود و درکل شاهد فیلم به مراتب قوی تری بودیم که حداقل طرفداران را راضی نگه داشته بود. ولی فیلم AC حتی در راضی نگه داشتن طرفداران دو آتشۀ خود که تنها به یک نمایش بسیار زیبا از ماجراهای تاریخی و مرموز اساسین ها راضی میشدند و لذت کامل را میبردند نیز موفق نشده. بیش از این ها حرفی برای گفتن باقی نمیماند. چنانچه از طرفداران سری بازی های AC هستید و نمیخواهید تصویر ذهنی خود از اساسین ها و همچنین دستگاه آنیموس (!) و از همه مهم تر خاطرات خوشی که با بازی کردن آنها برای خود رقم زدهاید، خراب بشوند، نیازی نیست به تماشای این فیلم بنشینید و در بیان ساده تر میتوان گفت اگر این فیلم را نبینید چیزی را از دست ندادهاید. اما از آن جایی که مدت زمان زیادی را برای انتشار آن در انتظار بودهایم، مطمئنا آن را مشاهده میکنیم و در انتها نیز هم نظر با خیلی های دیگر به ابراز تاسف برای سازندگان فیلم میپردازیم و باری دیگر اعتمادمان را نسبت به هایپ های دروغین یوبیسافت از دست میدهیم.