چند سال پیش بود که تیم شیفر افسانه‌ای تصمیم گرفت یک بازی ویدئویی بر اساس دنیای بزرگ موسیقی هوی‌متال طراحی کند. او شخصا علاقه‌ی زیادی به این سبک از موسیقی داشت و با دیدن روند رو به زوال آن، تصمیم گرفت بر این اساس یک بازی ویدئویی طراحی کند. او از یکی از متخصصان دنیای هوی‌متال (که از قضا خودش هم از خرده فروشان بزرگ موسیقی بود) کمک گرفت و با اطلاعاتی که او داشت داستان و دنیای بازی اش را کامل کرد. او حتی از بزرگان این سبک نیز استفاده کرد و آن‌ها را در نقش‌هایی مانند گوینده به کار گرفت تا بازی جدیدیش یک مجموعه‌ی متال‌هد پسند کامل باشد.
ساخته شدن یک بازی ویدئویی، با موضوع موسیقی هوی متال یک بحث است و یک بازی دیگر از دابل فاین با کارگردانی شخص تیم شیفر بحث دیگر. Brutal Legend هر دو معجزه را درون خود دارد.

مواردی که در این مقاله درباره‌ی ژانر های مختلف موسیقی بیان شده، یا صرفا نقل قول بوده و یا در فضای مزاح بیان شده‌اند. همه‌ی سبک‌های موسیقی و طرفداران بزرگوارشان بسیار محترم‌‌اند.

بازش کن، اگه جرات داری!

 ناله‌های فرشتگان، فریاد شیاطین

ماجرای Brutal Legend درباره‌ی یک «رودی» (Roadie) است که با گروه هوی متال کارفرمایش مشکلات زیادی دارد. رودی‌ها کسانی هستند که معمولا در کنسرت‌های هوی متال، روی استیج ظاهر نمی‌شوند اما آن پشت مشت‌ها همه چیز زیر دست آن‌ها می چرخد. رودی‌ها استیج‌ را برای کنسرت آماده می‌کنند، وسایل را جابجا می‌کنند و برای نمایش‌ها برنامه ریزی می‌کنند. گروه‌های بزرگ هوی متال برای برگذاری کنسرت‌های عظیم و با شکوه به رودی‌های خوب و کار بلد نیاز دارند. انسان‌هایی که زحمت‌های بسیاری برای موسیقی متال می‌کشند اما معمولا کسی آن‌ها را نمی‌بیند و نمی‌شناسد. «ادوارد ریگز» (Edward Riggs) که معمولا همه «ادی» صدایش می‌کنند، بهترین رودی دنیا است که متاسفانه گیر بد ترین گروه هوی متال دنیا افتاده. او نه از شیوه‌ی اجرای آن‌ها خوشش می‌آید و نه از موسیقی ضعیف و بی‌بخارشان. او احساس می‌کند موسیقی متال دیگر واقعی نیست. موسیقی‌ای که اکنون با سبک‌های بی ارزش دیگری ترکیب شده، روزگاری شکوه و عظمتی بی مانند داشته. ادی که با موسیقی ارزشمند قدیمی تر ها بزرگ شده نمی‌تواند آثار بی ارزش و سبک گروه‌های جدید را تحمل کند.

ساخته شدن یک بازی ویدئویی، با موضوع موسیقی هوی متال یک بحث است و یک بازی دیگر از دابل فاین با کارگردانی شخص تیم شیفر بحث دیگر. Brutal Legend هر دو معجزه را درون خود دارد.

– این دیگه چیه؟
– صدای فریاد شیطانه؟
– صدای آواز فرشته‌س؟
– این صدای کوبش پتک خلقت بر دردهای زمانه!
– فوق العاده‌س!!
– به این می‌گن هوی‌متال. که تنها دلیلیه که باید براش سرهاتون رو دیوانه وار تکون بدین. نه برای اون عوضی‌ها!
_ادی ریگز

در جریان یکی از همین کنسرت‌های بی ارزش و سبک، اتفاقی ناگوار رخ می‌دهد که طی آن، قسمتی از سن نمایش بر روی ادی سقوط می‌کند. با این اتفاق، مقداری از خون دست او بر روی سکگ کمربندش می‌چکد. این کمربند که در واقع پیشتر یک گردن بند بوده او را از دنیای کنونی به جهانی منتقل می‌کند که در ابتدا هیچ اطلاعاتی از آن ندارد. او متوجه می‌شود جایی که به آن منتقل شده سرزمین هوی متال است و توسط خدایان تایتان ساخته شده و موسیقی کهن آن‌ها میراث کسانی است که اکنون در آن زندگی می‌کنند. موجودات دنیای جدید انسان‌ها، شیاطین و سایر حیوانات و مخلوقات دیگر اند اما همه‌گی آن‌ها موسیقی کهن را از یاد برده‌اند و از آن استفاده‌ای نمی‌کنند. ادی با انسان‌های آنجا آشنا می‌شود و می فهمد دلیل این فراموشی آن است که فرمانروایی شیطان صفت به نام Doviculus و مزودر او، ژنرال LionWhyte سایر انسان‌ها را به بردگی گرفته و از آن‌ها کار می‌کشند. بدون ارتش، کاری از دستان دیگر انسان‌ها ساخته نبود و دسته‌ی «دیگر انسان‌ها» در آن موقعیت صرفا تشکیل می‌شد از خود ادی و چند نفر دیگر. ادی برای جمعاوری ارتش و بیدار کردن روح خفته‌ی انسان‌ها روشی ویژه را برگزید. او توانست با نواختن چند نت از موسیقی زیبای هوی متال چیزی را در وجود آن‌ها زنده کند که سال‌هاست فراموش کرده‌اند…

مراحل بازی با فرمی شبیه کاورآلبوم های موسیقی معرفی می‌شوند. ویژگی‌ای که «یک آلبوم بزرگ موسیقی» بودن BL را مجددا تداعی می‌کند.

زمانش رسیده که دهنتو ببندی لاین‌‍وایت!
تو برای منفعت خودت مردمت رو به اسارت کشوندی!
افتخارات و تاریخمون رو ازمون دزدیدی. تایتان های قبل از ما برامون یه هدیه‌ی با ارزش به جای گذاشتن و تو خرابش کردی و شانش رو پایین آوردی.
موسیقی قدرتمند گذشته… کاری کردی که تقریبا فراموشش کنیم.
امروز ما دوباره اون رو می‌شنویم.
موسیقی مردم آزاد…
برای افتخار بلیدهنج!
برای آزادی مردمش!
و برای افتخار هوی متال!
_Lars Halford

Edward Riggs

شخصیت اصلی بازی که یک رودی است. رودی‌ها افرادی هستند که سن‌های نمایش را آماده کرده و وسایل را جابجا می‌کنند. آن‌ها معمولا روی استیج دیده نمی‌شوند اما پشت استیج معمولا همه چیز روی دستان آن‌ها می چرخد. ادوارد به دلایلی که (فعلا) نمی‌داند به این سرزمین عجیب آمده تا موسیقی کهن دوران خدایان تایتان را به مردم آن یاد آوری کرده و با امپراطوری پلیدی با نام Doviculus مقابله کند.

Eddie سمبل گروه Iron Maiden.

نام این شخصیت در واقع اشاره‌ای است به سمبل گروه Iron Maiden. شخصیتی به اسم Eddie که بر روی همه‌ی کاورآلبوم‌ها و پوستر های این گروه قابل مشاهده است. کلمه‌ی Riggs نیز اشاره‌ای است به نام هنرمند طراح آن: Derek Riggs

جک بلک، کمدین، نوازنده و بازیگر آمریکایی. او با نقش آفرینی بی نظیرش حق «ادی» را ادا کرد.

این شخصیت توسط jack Black، آهنگساز، کمدین و بازیگر آمریکایی صدا گذاری شده که شاید تنها کسی بود که می‌توانست حق او را به بهترین شکل ادا کند.

Ophelia

اوفیلیا نخستین آدمیزادی است که ادی در سرزمین جدید با آن ملاقات می‌کند. ملاقاتی که به یک دیالوگ بامزه و ماندگار ختم می‌شود: «یعنی من همه‌ی این مدت داشتم دخترهای معصوم رو سلاخی می‌کردم؟»
اوفیلیا اولین متحد ادی و معشوقه‌ی او است. او که نقش بسیار مهمی در داستان بازی دارد از ابتدا میان lars و ادی نوعی رقابت عشقی ایجاد می‌کند. نام این شخصیت اشاره‌ای است به داستان «هملت» نوشته‌ی شیکسپیر. در آن داستان نیز هملت معشوقه‌ای با همین نام داشت که با شکسته شدن قلبش توسط هملت، دار فانی را وداع گفت.

Lars Halford

لارس رهبر انسان‌های موجود در سرزمین بازی است. او که جنگجویی قابل است پس از آشنایی با ادی انسان‌ها را رهبری می‌کند تا بتوانند lionWhyte را بین برده و آزادی را به بردگان باز گردانند.

نام Lars از نوازنده‌ی افسانه‌ای درام یعنی Lars Ulrich از متالیکای بزرگ گرفته شده.

نام او اشاره‌ای به مرد افسانه‌ای ساز درام، Lars Ulric از گروه Metallica است. همچنین نام خانوادگی او اشاره ای به Rob Halford از گروه Judas Priest است. ظاهر و شکل و شمایل او نیز از Robert Plant از Led Zeppelin و Dave Mustaine از مگادث الهام گرفته شده است.

 

Killmaster

این شخصیت که در بازی صرفا به اسم یک نوازنده‌ی گیتار بیس شناخته می‌شود در واقع اسم و ظاهرا خود را از مردی افسانه‌ای گرفته. Lemmy Kilmister خواننده، سانگ رایتر و نوازنده‌ی انگلیسی که زحمت تاسیس گروه MotorHead را کشیده است.

مرحوم Lemmy Kilmister. بنیان گذار گروه Motorhead صداپیشه‌ی شخصیت Kill Master. او در سپتامبر ۲۰۱۵ از میانمان رفت.

سازندگان حتی برای گویندگی این شخصیت نیز از خود Lemmy استفاده کرده اند تا صدای گرمش طرفداران موسیقی را شاد کند. Lemmy در سال ۲۰۱۵ به علت سرطان از میان ما رفت. اما آثار ماندگارش هنوز که هنوز است در تاریخچه‌ی موسیقی راک جاودان است.

Guardian of Metal

این شخصیت به طور مستقیم در داستان بازی نقشی ندارد اما شما می توانید با مراجعه به او، شخصیت، اتومبیل و تجهیزاتتان را ارتقا دهید. برای طراحی ظاهر این شخصیت از Ozzy Osbourne خواننده‌ی قدیمی گروه Black Sabbath الهام گرفته شده.

موزیسین بریتانیایی، Ozzy Osbourne از بند افسانه‌ای، Black Sabbath.

آیا هوی‌متال در حال مرگ است؟

داستان بازی با این پیش زمینه آغاز می‌شود و با استحکام جلو می‌رود. یکی دو پیچش داستانی نیز در آینده در مسیرش قرار می‌گیرد اما کلیت آن درباره‌ی هوی متال و روند رو به افول آن در سال‌های گذشته است. کارگردان بازی، تیمر شیفر، با علاقه‌ای که به موسیقی هوی متال داشته داستان بازی را جهت دار و زیبا نوشته. او به کلیشه‌ها و آسیب‌هایی که امروزه وارد این موسیقی شده‌است پرداخته و آن‌ها را با ارزش‌های هوی متال که در دهه‌ی هفتاد و پیش از آن پایه ریزی شده‌اند در مغایرت دانسته. در روزگاری که پاپ استار‌ها در اوج محبوبیت اند و روز به روز به طرفداران این موسیقی «بسیار سطحی» افزوده می‌شود، در روزگاری که «گیتارهیرو» که زمانی جولانگه افسانه‌های دنیای متال بود، به محلی برای نواختن آثار «کیتی پری» و «جاستین بیبر» تبدیل شده است، در روزگاری که «متالیکا» با «لیدی گا‌گا» به روی استیج می‌رود و در روزگاری که «لینکین‌پارک» آلبوم پاپ منتشر می‌کند… دیگر چه جایی برای متال باقی می‌ماند؟ آیا هوی متال در حال مرگ است؟ این سوالی است که بسیاری از طرفداران این ژانر از خود می‌پرسند. با عوض شدن سبک زندگی مردم و تغییر دیدگاه‌ها و نظرات، طرفداران این سبک روز به روز کمتر و کمتر شده و در عوض طرفداران سبک‌های سطحی‌تر و بی ارزش در حال بیشتر شدن است.

– من می‌تونم همه چیزو درست کنم. به جز اون… (اشاره به خواننده‌ی گروه هوی متال ضعیف)
– متال مرده…
– تابحال این حس بهت دست داده که زمان اشتباهی به دنیا اومدی؟ حس نکردی باید یکم زود تر به دنیا میومدی؟ زمانی که موسیقی «واقعی» بود؟

_ادی ریگز

بزرگان این ژانر و بندهایی که روزگاری پایه‌های این موسیقی شگفت‌انگیز را بنیان گذاشتند، روز به روز پیر تر و ناتوان تر می‌شوند. دیگر خبری از آن اجرا‌های فوق‌العاده و پر انرژی نیست. اجرای زنده‌ی قطعه‌ی Master of Puppets متالیکا در ۱۹۸۹ سیاتل را با اجرای همین قطعه در ۲۰۱۷ مقایسه کنید تا متوجه شوید از چه حرف می‌زنم. بزرگان در حال پیر شدن هستند و حتی عده‌ای از آن‌ها از میان ما رفته‌اند. خداحافظی با Lemmy، افسانه‌ی MotorHead و «چستر بنینگتون» (Chester Bennington) وکالیست افسانه‌ای Linkin Park به هیچ وجه آسان نبود. اما شکی نیست که آن‌ها آخرین نفرات نیستند. بسیاری از صاحبنظران در مورد مرگ هوی متال به اظهار نظر پرداخته‌اند اما به طور کلی مشخص نیست آیا ژانری که به باور طرفدارانش، عمیق ترین ژانر موسیقی است می‌تواند در سال‌های آتی زنده بماند یا این که ما هم قرار است مانند مردم سرزمین Brutal Legend آن را از یاد ببریم. آیا ممکن است باند دیگری بتواند در آینده مجددا به افسانه‌ای مانند Black Sabbath و یا Iron Maiden تبدیل شود؟ آیا طرفداران با باندهای نوظهور و اصیل همراه خواهند شد؟ آیا بندهای بزرگ و خفته‌ی فعلی مثل Metallica می‌توانند دوباره به دوران اوج خود باز گردند؟ پاسخ این سوالات فقط در دستان زمان است.

خداحافظی با Lemmy، افسانه‌ی MotorHead و «چستر بنینگتون» (Chester Bennington) وکالیست افسانه‌ای Linkin Park در سال‌های اخیر به هیچ وجه آسان نبود.

پرداختن تیم شیفر در غالب یک بازی ویدئویی به مشکلاتی از این دست ارزش بسیاری برای طرفداران این ژانر دارد. هوی متال در میان طرفدارانش کارگردان‌های جوان ندارد که درباره‌ی مرگ و از دست رفتن ارزش‌های آن فیلم اسکاری بسازند. فیلم‌هایی که درباره‌ی هوی متال ساخته می‌شوند به دلیل ویژگی‌های گاثیک و اعتقادات خاص طرفداران این سبک، در محافل عمومی پذیرفته نمی‌شوند و در نتیجه نه تنها مثل فیلمی که برای موسیقی «جز» ساخته می‌شود برای چند ثانیه بهترین فیلم سال نمی شوند، بلکه از درب مراسم عبور هم نمی‌کنند. نمی‌دانم چرا وقتی کارگردانی از عشق به موسیقی «جز» فیلم می‌سازد و از انقراض قریب الوقوع آن خبر می‌دهد، همه‌ی قشر ها با آن همراه شده و به اسم فیلم موزیکال آنقدر به آن جایزه می‌دهند که رکودهای تاریخی بشکند. اما اگر همین قطعه‌های به اصطلاح “موزیکال” را برداریم و به جایش هوی‌متال اصیل و خالص بگذاریم، مردم می‌ترسند و فیلم را ضعیف و بی‌ارزش می‌خوانند. حالا که این ژانر در ویدئوگیم هنوز هم طرفداران خاص خودش را دارد، باید قدر بازی‌هایی که در این راه ساخته می‌شوند را دانست و آن‌ها را بزرگ و با ارزش شمرد. چون پیامی که بیان می‌کنند تلخ است اما به فکرمان فرو می‌برد.
قدر هوی‌متال را بدانیم.

نقل قولی جالب از مرد Iron Maiden! قدر هوی متال را بدانیم.

در ساعات اولیه‌ی Brutal Legend در حالی که احتمالا از اتمسفر بی نظیر متال‌هدی آن به وجد آمده‌اید ممکن است با دیدن گیم‌پلی به کلی از آن نا امید شوید. بازی در ابتدا با مبارزات هک و اسلش شخصیت اصلی آغاز می‌شود و لازم نیست هک ان اسلش های نابی مانند DMC و بایونتا را بازی کرده باشید تا به افتضاح بودن سیستم مبارزات این بازی پی ببرید. شخصیت اصلی، ادی، تبری را از درون زمین بیرون می‌کشد و با استفاده از آن سلاخی شیاطین را آغاز می‌کند. به طور کلی در بازی دو اسلحه در اختیار شما قرار داده می‌شود. نخستین اسلحه همین تبر است که اصلی ترین سلاحی است که مبارزات نزدیک را برایتان ممکن می‌سازد. با این تبر می توانید تعداد محدودی از کمبوها را اجرا کنید. کمبوهایی که در آینده نیز می‌توانید به تعدادشان اضافه کنید. دومین سلاح گیتار شما است که با استفاده از آن می‌توانید رعد و برق را از آسمان به خدمت گرفته و بر سر دشمنان خود بکوبید. با نواختن گیتار، ادی می تواند به دشمنانش صدمه‌ی الکتریکی وارد کند. این اسلحه برای Stun کردن دشمنان و همچنین هدف قرار دادن دشمنانی که در فواصل دور قرار دارند مفید است. به جز کمبو‌های مختلف، می‌توانید با نگه داشتن دکمه‌ی مربوط به ضربه‌ی مورد نظر شکل قدرتمند تری از آن کمبو را اجرا کنید. مثلا با نگه داشتن دکمه‌ی مربوط به حملات تبر، ادی جهش بلندی می‌کند و تبرش را محکم بر سر دشمن فرود می‌آورد. و یا با نگاه داشتن دکمه‌ی مربوط به گیتار، ادی نتی آتشین می‌نوازد و حریف را به آسمان می‌فرستد. با فشار دادن هر دو دکمه نیز می‌توانید موجی سنگین ایجاد کرده و حریفان را به اطراف پرتاب کنید. حرکتی که برای متفرق کردن آن‌ها بسیار به درد بخور است.
برای دفاع از حملات دشمنان، می‌توانید با فشردن دکمه‌ای خاص، ادی را به گارد گرفتن وادارید. زمانی که ادی در چنین حالتی باشد، ضرباتی که از دشمنان دریافت می‌کنید صدمه‌ی کمتری به شما وارد می‌کنند. سازندگان توانایی جای خالی دادن را نیز درون بازی قرار داده‌اند که البته شرایط سخت و اعصاب خرد کنی دارد. شما پیش از جای خالی دادن (Dodge) باید با فشردن کلیدی خاص، دشمن پیش رویتان را مارک کنید. پس از مارک کردن می‌توانید در جهات مختلف از حملاتش فرار کنید. بازی در زمینه‌ی مبارزات، ضعف‌های زیر و درشت بسیاری دارد. کنترل بسیار بد ادی و حرکت افتضاح دوربین بازی یکی از آن‌ها است. ضربات و واکنش‌های دشمنان نیز آنگونه که از یک هک ان اسلش معمولی (خوب یا عالی که جای خود دارد) انتظار می‌رود طراحی نشده‌اند. از همه بد تر سیستم دفاع و جای خالی دادن است که به هیچ وجه نمی‌شود آن را تحمل کرد. در نتیجه شما اکثر ضربه‌ها را دریافت می‌کنید و مبارزات به صورت «چند تا می‌زنی، چند تا می‌خوری» ادامه پیدا می‌کند! البته با ادامه یافتن بازی، متوجه می‌شوید که مبارزات هک و اسلش چندان در گیم‌پلی پر کاربرد نیستند و تنها بخشی از آن را تشکیل می‌دهند. خوشبختانه!

بازی در ابتدا با مبارزات هک و اسلش شخصیت اصلی آغاز می‌شود و لازم نیست هک ان اسلش های نابی مانند DMC و بایونتا را بازی کرده باشید تا به افتضاح بودن سیستم مبارزات این بازی پی ببرید.

در ادامه به دنیای باز بازی وارد خواهید شد. دنیایی که از لحاظ اندازه و سایز از بازی‌های جهان باز دوران خود چیزی کم ندارد. شاید دیدن این بازی با شمایل جهان باز کمی برایتان عجیب باشد اما زمانی که با کلیت گیم‌پلی بازی آشنا شوید دلیل آن را خواهید فهمید. اصلی ترین وسیله‌ی نقلیه‌ی شما در بازی اتومبیل ادی است. ادی به خاطر مهارت‌های فوق‌العاده‌ای که در ساخت و ساز دارد، توانسته اتومبیلی بسازد که با آن میان محیط‌های مختلف سرزمین جابجا شود. هر گاه که از اتومبیل استفاده می‌کنید نیازی نیست محلی که آن را پارک کرده‌اید را به خاطر بسپارید بلکه با نواختن یکی از سولو‌های بازی (Solo) می‌توانید بلافاصله به اتومبیلتان دسترسی داشته باشید. (درباره‌ی این که سولوها چیستند خواهیم نوشت.) اتومبیل ادی طوری طراحی شده که پستی‌ها و بلندی‌ها و ناهمواری‌های مشکلی برای حرکتش درست نمی‌کنند و لازم نیست همیشه نگران چاله، چوله‌های زمین باشید و از درون جاده‌ها حرکت کنید. با اتومبیل ادی به همه‌ی نقاطی که با پای پیاده قابل دسترس هستند، دسترسی دارید. درباره‌ی کنترل این اتومبیل نمی‌توان چیز زیادی گفت چون تعریف چندانی ندارد. اما با این حال، هنوز هم راندن یک اتومبیل در سرزمینی این چنین جالب و عجیب و غریب، خالی از لذت نیست. نکته‌ی منفی دیگری که در این بخش به چشم می‌خورد نحوه‌ی مسیریابی است. شما با استفاده از نقشه می‌توانید نقاطی که قصد عزیمت به آن‌ها را دارید، علامت گذاری کنید. در این حالت، بازی در آسمان بازی، نوری سبز رنگ به سوی آن نقطه تابانده می‌شود و شما باید به سمت آن نور بروید. مشکل این سیستم این است که شما گاهی موفق به دیدن نور نمی‌شوید. مثلا ممکن است از پشت تپه یا هر چیز دیگر قادر به دیدن این نور نباشید و سردرگم شوید. از طرفی گاهی نیز این نور، با سفیدی آسمان آمیخته شده و شما رسما قادر به تشخیص محل آن نیستید. به خصوص اگر از مانیتورهای خاص استفاده کنید. عدم وجود یک مینی مپ و یا حداقل یک جهت‌نمای ساده باعث شده یافتن جهت‌ها و مسیر مناسب در بازی به یک عذاب تبدیل شود. از طرفی چیز دیگری که آزارتان می‌دهد این است ک نمی‌دانید چطور به نور مورد نظر برسید. ممکن است از روی نقشه‌ی بازی تصور کنید از فلان مسیر به محل مورد نظر خواهید رسید. اما زمانی که مسیر را طی کنید به مقصد نمی‌رسید و با ناچار، جهت را عوض می‌کنید. این موارد همه‌گی با قرار گیری یک مینی مپ ساده حل می‌شدند اما نمی‌دانم چرا سازندگان از قرار دادن آن اجتناب کرده‌اند.

بسیاری از مشکلات بازی با قرار گیری یک مینی مپ ساده حل می‌شدند اما نمی‌دانم چرا سازندگان از قرار دادن آن اجتناب کرده‌اند.

از بدی‌ها که بگذریم این اتومبیل دو نکته‌ی خوب بسیار عالی هم دارد. این اتومبیل قابل ارتقا است و می‌توانید با مراجعه به گاراژ‌های مخصوص، هم اتومبیلتان و هم خودتان را ارتقا دهید. اتومبیل شما علاوه بر همه‌ی امکانات حرکتی، حاوی دو جایگاه برای قرار گیری اسلحه‌های مختلف نیز هست. می‌توانید آن را با اسلحه‌های مختلفی تجهیز کرده و در مراحل از آن‌ها بهره ببرید. گزینه‌های دیگری نیز برای ارتقا و شخصی سازی اتومبیل در دسترستان قرار خواهد گرفت. گزینه‌هایی مانند رنگ و طراحی، میزان سرعت، توربو و… شما همچنین قادر به ارتقای خود ادی، لباس‌های او، تبر او، گیتار و حرکات و فنون او درجنگ نیز خواهید بود. می‌توانید با خرید تبر‌ها و گیتار‌های قدرتمند تر، در مبارزات بهتر ظاهر شده و همچنین با لباس‌ها ظاهر کارکترتان را عوض کنید.
نکته‌ی بسیار خوب دیگر آن است که شما می‌توانید در همین ارتقاها برای اتومبیلتان یک پخش کننده‌ی موسیقی نیز خریداری کنید! با این پخش کننده‌ی موسیقی می‌توانید قطعات موسیقی‌ای که در مراحل بازی به کار رفته‌اند را هنگام رانندگی گوش کنید. چیزی که شاید در GTA و سایر بازی‌های جهان باز هم وجود داشته باشد اما هیچ‌کدام طعم Brutal Legend را ندارد. این که قطعات گلچین شده از بزرگان موسیقی متال را گوش کنید و در دنیایی عجیب و متال‌هد پسند به گشت و گذار بپردازید، نعمتی است که در هیچ بازی دیگری نمی‌توان نظیرش را دید. دور دور با ماشین ادی و گوش دادن به موسیقی‌های فوق‌العاده‌ی بازی، از بترین تفریحاتی است که در بازی خواهید کرد. خود من شخصا پس از انجام هر ماموریت، برای مدتی با ماشین به گشت و گذار می‌پرداختم و گوشه‌های مختلف دنیای بازی را کشف می‌کردم! بی‌شک این ویژگی از بهترین خوش‌سلیقگی‌هایی است که استودیوی دابل فاین در بازی به کار بسته.

بهترین تفریحتان در بازی رانندگی و گوش دادن به موسیقی است. نردیک به صد قطعه‌ی گلچین شده از بهترین آثار موسیقی متال تاریخ در این بازی گردآوری شده‌اند تا بروتال لجند از لحاظ موسیقیایی شبیه یک معجزه باشد.

دنیای بازی بسیار بزرگ و بسیار با جزئیات است. این دنیا توسط خدایان تایتان و نیروی موسیقی کهن ساخته شده است و مکانیزم‌های مختلف آن با موسیقی هوی‌متال فعال می‌شوند. مردم آنجا اما به مرور زمان این موسیقی را از یاد برده‌اند. دنیای بازی و طراحی آن به گونه‌ای است که متال‌هدها از آن لذت ببرند. عناصری که در ساخت آن استفاده شده همه‌گی مورادی هستند که به گونه ای با موسیقی هوی‌متال مرتبط اند. درخت‌هایی که لوله‌های اگزوز درست شده‌اند، گراز‌هایی که نیمه موتورسیلکت و نیمه حیوان هستند و گل‌هایی که به اسم Devil Thorns معروف اند. عناصر این دنیا همه‌گی به موسیقی متال وفا دار اند و شخصیت‌ها و طراحی‌های آن همه موسیقی متال را تداعی می‌کنند. دنیای بازی، دارای چرخه‌ی شب و روز است و پوشش جانوری متنوعی دارد. در هر گوشه از آن می‌توانید حیوانات را در حال گشت و گذار و حتی جنگیدن با یکدیگر مشاهده کنید. در نقاط مختف می‌توانید افرادتان را ببینید که در حال تمرین و یا مبارزه با نیرو‌های دشمنان هستند. دنیای بازی پر از فعالیت‌های گوناگون برای انجام دادن است. به جز ماموریت‌های داستانی، تعداد بسیار زیادی ماموریت فرعی برای بازی درست شده که می‌توانید با انجام دادنشان امتیازات خاصی دریافت کنید. با این امتیازات می‌توانید شخصیت و اتومبیل خود را ارتقا داده و اسلحه‌ها و آیتم‌های ظاهری بهتر و بیشتری خریداری کنید. ماموریت‌های فرعی بازی، علاوه بر این که تعدادشان به هیچ وجه کم نیست، تکراری نیز نمی‌شوند و تنوع بسیار خوبی دارند. تقریبا می‌توان گفت هر یک از آن‌ها نیز دیالوگ‌ها و ماجرای خاص خودش را دارد.
به جز ماموریت‌ها چیزهایی کوچک تر دیگری نیز در این دنیای بزرگ پیدا می‌شوند. با پیدا کردن موارد مخفی، فعال کردن مکانیزم‌ها و به پایان رساندن چالش‌ها شما می‌توانید امتیازاتی به نام Fire Tributes دریافت کنید که کاربردشان را توضیح دادیم. بسیاری از مکانیزم‌های بازی با اجرای «سولو»ها فعال می‌شوند. سولو‌ها قطعات کوتاهی از موسیقی هستند که ادی آن‌ها را با گیتارش می‌نوازد. با نواخته شدن این قطعه‌ها اجزای مختلف سرزمین تایتان‌ها فعال شده و نوازنده‌ی سولو را همراهی می‌کنند. با سولو‌ها می‌توانید اتومبیلتان را احضار کنید، ورودی‌های مختلف گاراژ اتومبیل را باز کنید، از موارد مخفی درون بازی سر در بیاورید و حتی در مبارزه علیه دشمنانتان پیروز شوید. سولو‌های پر تعداد بازی هر یک قابلیت خاصی دارد که به مرور و با انجام ماموریت‌های مختلف، یک به یک به لیست سولو‌هایتان ضافه می‌شوند. آن‌ها همچنین در بخش مولتی پلیر بازی نیز کاربرد‌های زیادی دارند. نحوه‌ی اجرای آن‌ها بدین شکل است که درست مانند بازی‌های گیتار هیرو، چند سیم گیتار در مقابل شما قرار گرفته و تعدادی نت بر روی آن‌ها ظاهر می‌شوند. اگر موفق شوید در موقع مناسب نت‌ها را (که دکمه‌های روی کنترلر و کیبورد هستند) به موقع فشار دهید، سولو با موفقیت اجرا شده و تاثیرش را خواهد گذاشت. البته جای نگرانی نیست. این سیستم بسیار ساده تر و آسان تر از گیتار هیرو است و هر سولو بیشتر از دو یا سه ثانیه وقتتان را نمی‌گیرد.

نبردها شلوغ، پر زد و خورد و مملو از خشونت اند. درست همانطور که هوی‌متال باید باشد!

و اما به یکی از زیبا ترین و بی‌رحمانه ترین ویژگی‌های Brutal Legend می‌رسیم. نبرد‌ها. این بازی تمرکز خود را از روی مبارزات کاملا هک و اسلش برداشته و بیشتر به سمت استراتژیک شدن رفته است. ادی با نواختن چند نت گیتار توانست انسان‌های به برده‌گی گرفته شده را آزاد کرده و قدرت و شکوه موسیقی کهن را به آنان یادآوری کند. از آن پس آن‌ها ارتششان را با نام IronHeade پایه گذاری کردند که تحت این نام با امپراطور شیطانی مبارزه کنند. رهبری ارتش توسط ادی انجام می‌شود و این مورد در گیم‌پلی بازی نیز نمود پیدا کرده است. شما می‌توانید با استفاده از ارتشتان به مواضع دشمنان حمله کنید و قلعه‌ها و استحکاماتشان را ویران کنید.
ادی برای هدایت ارتشش چند دستور ساده دارد. دستوراتی مانند «دنبال من بیایید»، «به نقطه‌ی مشخص شده حمله کنید» و «از این نقطه دفاع کنید» که همه‌گی به سادگی صادر می‌شوند. شما با این دستورات افرادتان را مدیریت می‌کنید و به صورت استراتژیک وضایفشان را تعیین می‌نمایید. در جریان نبردهای بازی، هم شما و هم دشمن روبرویتان یک استیج غول پیکر دارید. البته بر روی آن قرار نیست موسیقی اجرا شود! افراد تیم و جنگجویان تازه نفس از درون این استیج تولید می‌شوند و به تیم شما می‌پیوندند. در میدان نبرد، تعداد مشخصی مکان چاه مانند وجود دارد که موجوداتی سبز رنگ از درون آن به سوی آسمان می‌روند. این موجودات که در بازی Fan ها (طرفداران) نامیده می‌شوند، منبع اصلی تولید ارتش هستند. هر چه تعداد فن‌های شما بیشتر باشد، ارتش بزرگتری خواهید ساخت و در نتیجه احتمال پیروزی‌تان بیشتر خواهد بود. اگر شما بتوانید زودتر از دشمنان خودتان را به این مکان‌ها رسانده و یکی از سولو ها مخصوص بازی را بنوازید، افرادتان در این مکان یک برج یا تاور خواهند ساخت تا بتوانید فن‌های آن را جذب استیج خودتان کنید. با ساخته شدن تاور، فن‌های آن چاه به استیج شما اضافه می‌شوند و می‌توانید با استفاده از آن‌ها ارتشتان را بزرگتر کنید. طبیعی است که دشمنان شما نیز از چنین قابلیتی برخوردار اند و می‌توانند با ساختن برج‌ها، طرفداران را جذب کنند و ارتش بسازند. ساختن برج‌ها صرفا اتمام کار نیست و باید پس از ساختن هر برج از آن مراقبت نیز بکنید. بهتر است پس از ساخته شدن، افرادی را برای محافظت دائمی از آن برج قرار دهید تا در صورت حملات احتمالی ویران نشود. شما همچنین می‌توانید به برج های حریف نیز حمله کرده  آن‌ها را خراب کنید و برج‌های خودتان را به جای آن‌ها بسازید تا طرفداران بیشتری جذب کنید. با به دست آوردن Fan ها، شما ارتش خود را خواهید ساخت. در بازی نیرو‌های مختلفی وجود دارد که می‌توانید در نبرد از آن‌ها کمک بگیرید. نیرو‌هایی که هر کدام تعداد مشخصی از Fan ها را برای ساخته شدن لازم دارند. با مدیریت Fan ها و ساختن نیروهای جدید شما باید به استحکامات دشمن حمله کنید و زمانی که موفق شوید قلعه، سازه و یا استیج دشمن را ویران کنید، برنده ی نبرد خواهید بود. همین فرمول در بخش چند نفره‌ی بازی نیز استفاده شده که جذابیت بسیار بالایی نیز دارد. در طول مبارزات می‌توانید خودتان هم به تیمتان ملحق شده و در کنار آن‌ها بجنگید. همینطور می‌توانید از اتومبیل ادی و تسلیحاتی که بر روی آن سوار است نیز استفاده کنید. شما حتی با هر کدام از متحدانتان قادر به اجرای یک حرکت ویژه هستید. حرکتی که منحصر به همان شخصیت و یا همان واحد است. شما حتی توانایی کنترل تک تک وسایل نقلیه، تجهیزات جنگی و انواع موتورسیکلت‌ها را ر بازی خواهید داشت.
نبردها در Brutal Legend حماسی و شلوغ اند. این که هدبنگ کنان با ارتش خود به سوی مواضع دشمن یورش ببرید و ساخته‌هایشان را با خاک یکسان کنید واقعا لذت بخش و عالی است! مبارزات بازی همچنین خشونت زیادی دارد که با ذات هوی متال سازگار باشد! البته بازی قابلیت غیر فعال کردن خشونت را نیز در اختیارتان قرار می‌دهد.

فقط یک متال‌هد عظمت این صحنه را درک می‌کند! تصور کن چنین چیزی را در خانه داشتی…

گرافیک بازی از دیگر بخش‌های فوق‌العاده‌ی آن است. این بازی برای متال‌هد ها طراحی شده و پر از عناصری است که طرفداران موسیقی هوی‌متال آن‌ها را می‌پسندند. طراحی ظاهر کارکترها، بنا‌ها و لوکیشن‌های بازی سبکی گاثیک دارد و دوستداران این خرده فرهنگ را شاد می‌کند. سازندگان به خصوص در طراحی ظاهر شخصیت ها سنگ تمام گذاشته‌اند و با الهام از پوشش سایر گروه‌های هوی متال لباس کارکترها را با جزئیات بسیار طراحی کرده‌اند. محیط‌های بازی نیز علاوه بر رنگ بندی عالی، معماری زیبایی دارند و خلاقیت‌های فوق‌العاده‌ای در طراحی شان به کار رفته. در بخش فنی نیز می‌توان گفت با عنوان خوبی سر و کار داریم و به نسبت سایر بازی‌های سال ۲۰۰۹، می توان از حیث فنی Brutal Legend را عنوانی قابل قبول دانست. مخصوصا با انتشار نسخه‌ی PC که بهنسبت نسخه‌های کنسولی پیشرفت‌های زیادی داشته و حتی در نشان دادن اشیائی که در فواصل دور قرار دارند نیز به خوبی عمل می‌کند.

گرافیک هنری بازی، زیبا، گاثیک و متال‌هد پسند.

و اما بخش موسیقی. موسیقی این عنون را می‌توان به ده بخش تقسیم کرد. نخستین بخش قطعاتی است که برای بخش‌های داستانی بازی نواخته شده و رسما ساندترک‌های اختصاصی Brutal Legend به حساب می‌آیند. این قطعات که در ساخت آن ها از گیتار الکتریک به عنوان ساز اصلی استفاده شده، کیفیت بالایی دارند و در بخش‌های مختلف داستانی شما را راضی می‌کنند.
بخش اصلی اما مربوط می‌شود به قطعات لایسنس شده. جایی که تیم شیفر و تیمش توانسته اند لیستی بلند و بالا از شاهکار‌های دنیای هوی متال را گلچین کنند. این قطعات در بخش های مختلف بازی به کار رفته و به معنای واقعی کلمه باعث شده اند Brutal Legend از لحاظ موسیقیایی یکی از زیبا ترین بازی های ویدئویی تاریخ باشد. زمانی که شاهکارهایی از بزرگان دنیای هوی متال گرد یکدیگر جمع می‌شوند نمی‌توان انتظار چیزی کمتر از این را داشت. به گفته‌ی تیم شیفر، قطعات موسیقی بازی با عشق انتخاب شده اند و همه‌گی حالتی دارند که طرفداران متال از آن‌ها لذت ببرند. آن‌ها با وسواس زیادی مجموعه‌شان را گلچین کرده‌اند و الحق توانسته اند آلبوم بسیار زیبایی از شاهکارهای این موسیقی عمیق را تدارک ببینند. برخی از بزرگانی که از قطعاتشان در این بازی استفاده شده به شرح زیر هستند:

Black Sabbath ,Motörhead ,Judas Priest ,Iron Maiden ,Diamond Head ,Children of Bodom ,Manowar ,Kiss ,Slayer ,Iced Earth ,Marilyn Manson ,DragonForce ,Megadeth ,InFlames ,Enslaved و…

از بدترین نکات بازی (که البته در نکات منفی ذکرش نکردیم چون رسمی نیست و شخصی است!) این است که کارکترها عادت دارند موقع پخش موسیقی صحبت کنند. بازی برای بیان دیالوگ ها صدای موسیقی را کم می‌کند تا دیالوگ تمام شود. شاید این کار در سایر بازی ها چندان آزار دهنده نباشد اما… اینجا درباره‌ی شاهکارهای هوی متال صحبت می‌کنیم!

کلام آخر

در پایان باید بگویم فرقی نمی‌کند طرفدار هوی‌متال هستید یا نه. فرقی ندارد اصلا موسیقی گوش می‌دهید یا نمی‌دهید. اگر خود را عضوی از جامعه‌ی بزرگ گیمر‌های سیاره‌ی زمین می‌دانید، “باید” Brutal Legend را بازی کنید. اثر تیم شیفر اگرچه کاستی های نیز دارد اما بدون شک یکی از بهترین ادونچرهایی است که می‌توانید در دنیای بازی‌های ویدئویی پیدا کنید. از آنجایی که دنباله‌ی این بازی کنسل شده و بازی‌هایی که با تم هوی متال ساخته می‌شوند نیز روز به روز رو به افول اند، تجربه‌ی بروتال لجند نه تنها به این زودی ها بلکه ممکن است تا ابد دیگر تکرار نشود. پس بهتر است همگی آن را دریابیم. یک ادونچر واقعی، با تمی متال‌هد پسند. معجونی که طعمش سال‌های سال زیر زبانتان خواهد ماند.

گیمفا

  • Last Day of June

    بررسی بازی Last Day of June

    بررسی بازی Last Day of June بازی‌های ویدیویی علاوه بر اینکه یک مدیوم تعاملی هستند و از این…
  • A Hat In Time

    بررسی بازی A Hat in Time

    بررسی بازی A Hat in Time ۲۰۱۷ یک سال عالی برای پلتفرمرها بود. ریمستر کرش بندیکوت، کاپهد و …
  • PlayerUnknown’s Battlegrounds

    بررسی بازی PlayerUnknown’s Battlegrounds

    بررسی بازی PlayerUnknown’s Battlegrounds برخی بازی‌ها هستند که به ناگاه موجی از بازی…
  • DANGANRONPA V3: KILLING HARMONY

    نقد و بررسی بازی DANGANRONPA V3: KILLING HARMONY

    نقد و بررسی بازی DANGANRONPA V3: KILLING HARMONY ماهیت اصلی سری Danganronpa، همیشه تقابل ا…
  • Finding Paradise

    بررسی بازی Finding Paradise

    بررسی بازی Finding Paradise وقتی که چند سال پیش شانس تجربه بازی To the Moon را داشتم، با ا…
  • CALL OF DUTY

    نقد و بررسی Call of Duty: WW2

    نقد و بررسی Call of Duty: WW2 پس از سفرهای بسیار به زمان‌های متعدد در ادوار مختلف آینده، ه…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *