امروزه خاص بودن و بازی خاص ساختن قطعا تاوان و هزینه هم دارد و در دنیای کنونی و تماما پول محور بازی های رایانه ای، آزمودن ایده های جدید و ریسک کردن روی عناوینی خاص، دل و جرات بالایی می خواهد، البته نه در مورد بازی های کوچک مستقل و کم هزینه، بلکه وقتی صحبت از عنوانی فاخر باشد و پای ناشری بزرگ و یک بازی AAA وسط باشد. اینجاست که ساخت یک عنوان خاص، یک سازنده ریسک پذیر و شجاع می خواهد که بتواند و نترسد از این که عنوانی بسازد که در بازاری مملو از عناوین نخنما شده و تکراری در صنعت بازیهای رایانهای امروز، به محض اجرای آنها متوجه شوید که با دیگر بازیها فرق دارند و با یک عنوان تکراری و ساده و تقلیدی دیگر طرف نیستید. حالا خاص بودن و ریسک کردن میخواهد با ارائه یک داستان عجیب و بینظیر و خاص باشد و یا با نوآوریهایی فوقالعاده و انقلابی در گیمپلی یک ژانر یا هر نوع المان دیگری که رنگ و بوی خاصی به یک بازی ببخشد و آن را از سایر بازیها جدا و متفاوت کند. البته باید این سازنده آن قدر هم مطرح و بزرگ باشد که بتواند ناشری بزرگ مانند الکترونیک آرتز را راضی کند تا به او اعتماد کنند و آن قدر هم کاربلد باشد که ناشر نخواهد در کار وی دخالت نماید.
طبیعتا وقتی صحبت از بازی “خاص” می کنیم منظور ما از این کلمه، صرفا یک لقب دائما مثبت نیست و همان طور که می دانید و بارها نیز در مطالب قبلی گفته شده است، خاص بودن صرفا به معنای حتما خوب یا حتما بد بودن نیست و حالتی نسبی دارد. ممکن است در زمینهای مثبت خاص باشید و یا در زمینهای منفی. اما یک چیز ثابت است و آن هم این است که وقتی خاص باشید چه در زمینه مثبت و چه منفی، امضای منحصر به فردی را در اثری که از خود بر جای میگذارید، فارغ از منفی یا مثبت بودن آن خواهید داشت و با آن شناخته خواهید شد. در حوزه بازیهای رایانهای نیز به همین شکل است و برخی سازندگان هستند که وقتی آثارشان را از ابتدا تا انتها بررسی کنیم مشاهده می شود که از ساختارهای یکسانی در تمامی آنها بهره بردهاند و امضای آنها در بازیهایشان نیز آشکار است.
به عنوان مثال Suda 51 یک بازیساز خاص است که فارغ از این که هم بازی عالی دارد و هم بازی ضعیف، عناوینش همواره فضا و اتمسفری خاص دارند و اگر بخواهم راحت بگویم، همیشه تمی از جنون و دیوانگی و افراط در آثارش به چشم میخورد، حال چه در Lollipop Chainsaw و چه در Killer 7 یا black knight sword. عنوانی هم که امروز در مورد آن صحبت خواهیم کرد یکی دیگر از همین عناوین خاص سودا ۵۱ و استودیوی گراس هاپرز است که البته این بار او دو استاد بزرگ دیگر را نیز در کنار خود داشته و از همراهی شینجی میکامی و آکیرا یامائوکا نیز بهره مند بوده است. بی شک نیز همین نام ها سبب شده تا ناشری مانند الکترونیک آرتز پا پیش بگذارد و پروسه ساخت عنوانی به نام Shadows of the Damned کلید بخورد. عنوانی زیبا و خاص که موضوع بحث امروز مطلب ماست.
سال ۲۰۱۱ و در نسل هفتم بود که عنوانی با نام Shadows of the Damned در سبک اکشن و شوتر سوم شخص که توسط استودیو Grasshopper Manufacture ساخته شده بود، توسط کمپانی الکترونیک آرتز برای پلتفرم های پلی استیشن ۳، ایکس باکس ۳۶۰ منتشر گردید. نخستین نکته ای که در مورد بازی بسیار به چشم می آمد نام بزرگ سازندگان آن بود و تریلرهای جذابی که قبل از انتشار از آن دیده بودیم. در لیست سازندگان این عنوان نام استاد شینجی میکامی (پدر وحشت بقا و خالق رزیدنت اویل) به عنوان تهیه کننده، گوییجی سودا (سودا ۵۱) به عنوان نویسنده و آهنگساز افسانه ای سایلنت هیل یعنی Akira Yamaoka به چشم می خورد که هر کدام به تنهایی برای جذاب کردن یک بازی و جلب کردن توجه ها به آن کافی هستند چه برسد به این که هر ۳ با هم در یک بازی کار کنند. به دلیل همین نام های بزرگ هم انتظارات به حد وحشتناکی از بازی بالا رفته بود و سبب شد تا بعد از انتشار، بازی را بسیار سخت گیرانه تر از حالت معمول نقد کنند که البته حق هم داشتند زیرا از بزرگان انتظار اشتباه کمتری می رود.
با تمام این سخت گیری ها باز هم Shadows of the Damned آن قدر جذاب و سرگرم کننده بود که خیلی از منتقدان آن را تحسین کردند و امتیازاتی را مانند نمره فوق العاده عالی ۹۳ از Game Informer، امتیاز ۸۵ از GameSpot، امتیاز ۸۰ از GameSpy و ۷۰ را از آی جی ان دریافت نموده و نهایتا موفق شد تا امتیاز متای ۷۷ را که نشانگر یک بازی خیلی خوب و خوش ساخت است کسب نماید. البته امتیاز کاربران به بازی بیشتر بود (۸۱) و مشخص بود که بازیبازان لذت بیشتری را از این عنوان برده اند. این موضوع دقیقا بیانگر آن است که شاید اگر تک تک و بسیار ریزبینانه و دقیق مانند یک منتقد سخت گیر به هر بخش بازی Shadows of the Damned نگاه کنیم ایرادات تقریبا زیادی را می توان از آن گرفت ولی وقتی در قالب یک بازیباز، کلیت آن را به عنوان یک بازی که هدفش سرگرم کردن است بسنجیم، Shadows of the Damned یک بازی بسیار بسیار جذاب و دیوانه وار است که هرگز بازی مانند آن را تجربه نکرده اید و بدون هیچ شکی از آن لذت خواهید برد. بازی به معنای واقعی یک شوتر سوم شخص با تم وحشت فوق العاده خوش ساخت و جذاب بود که هر طرفدار این سبک را پای خود میخکوب می کرد و پر بود از لحظه های هیجان انگیز و موجودات عجیب و دیوانه بازی های سودا ۵۱.
Shadows of the Damned ضعف هایی داشت که گاه کم هم نبودند، ولی واقعا نکات مثبت و جذاب آن به حدی بیشتر بودند که نکات منفی نمی توانستند به اصل تجربه و لذت شما از بازی خدشه ای عمیق و اساسی وارد کنند و بازیبازانی که این عنوان را تجربه کردند اکثرا بعد از پایان بازی لبخندی از رضایت را بر لب داشتند و همیشه از Shadows of the Damned به عنوان یک عنوان جذاب و زیبا و البته یک بازی یونیک و خاص یاد خواهند کرد. در این مطلب قصد داریم تا به طور کامل به بررسی نقاط قوت و ضعف عنوان Shadows of the Damned بپردازیم و تمام جزییات آن را همراه شما عزیزان واکاوی کنیم تا خاطرات خوب و شاید بد گذشته از این عنوان برایتان یادآوری شده و یا اگر این بازی مورد علاقه تان است ولی به هر دلیلی در نسل هفتم از زیر دستتان در رفته، اکنون به سراغ آن بروید و عنوان یونیک Shadows of the Damned را تجربه کنید. پس اگر به هر دلیلی به این عنوان علاقمند هستید، پیشنهاد می کنم در ادامه مقاله نقد و بررسی بازی Shadows of the Damned با بنده و وبسایت تحلیلی خبری گیمفا همراه شوید.
شکارچی شیاطین Garcia Hotspur به خانه و به نزد دوست دخترش پائولا باز می گردد ولی مشاهده می کند که فرمانروای شیاطین با نام فلمینگ وی را ربوده و به گارسیا می گوید که قصد دارد پائولا را با خود ببرد و بارها و بارها او را بکشد. گارسیا نمی تواند جلوی فلمینگ را بگیرد ولی با او به دنیای زیرزمینی می رود تا معشوقه اش را نجات دهد و البته در این سفر همراه شیطانی وی به نام جانسون (که بی شک بهترین شخصیت بازی است) که هم دوست اوست و هم اسلحه اش و هم مشعل و هم موتورسیکلت او، نیز به همراه گارسیا راهی می شود. در دنیای شیاطین جانسون به گارسیا کمک می کند که راه خود را پیدا کند و همچنین بتواند شیاطین گرسنه ای که می خواهند از او تغذیه کنند را بکشد و از همه مهتر گارسیا را از تاریکی مخوفی که در دنیای شیاطین وجود دارد و انسان را از بین می برد، دور نگاه دارد. در طول مسیر گارسیا بارها و بارها مرگ های مختلف پائولا را توسط فلمینگ و دیگر شیاطین که قصد دارند با ذهن گارسیا بازی کنند مشاهده می کند. در مقطعی از داستان یک شکارچی شیاطین دیگر هم به نام “Colonel” به گارسیا کمک می کند و سپس جدا می شود تا به دنبال گرفتن انتقام معشوقش برود و البته بعدا به شدیدترین شکل کشته خواهد شد.
همچنین شخصت دیگری نیز در دنیای شیاطین به گارسیا کمک می کند که یک نیمه شیطان نیمه انسان به نام کریستوفر است و در نقش فروشنده به گارسیا آیتم ها و ارتقاهای ارزشمند می فروشد تا قدرتمندتر شود و توان بیشتری در مقابله با شیاطین خوفناک تر داشته باشد. مقداری جلوتر در جریان بازی گارسیا و جانسون با شخصیتی به نام Unbreakable Huntress آشنا می شوند که تنها شکارچی مونثی بوده که تا به حال به دنبال شکار فلمینگ آمده است. وی با فلمینگ مبارزه کرده و به شکلی بی رحمانه به قتل می رسد و اعضای بدنش جدا می شود. فلمینگ که از دل و جرات و جربزه وی و مقاومت او در برابر تسلیم شدن، حتی زمانی که بسیار ضعیف شده بود، خوشش می آید، Huntress را به ملکه خود تبدیل می کند تا بتواند به طور مدام و بارها وی را بکشد و زنده کند و هر بار بعد از شکنجه های مختلف و مرگ، تمامی زخم های وی شفا می یابند تا دوباره همه چیز از سر گرفته شود. در داستان بازی به نوعی مشخص می گردد که این شکارچی مونث بعدها از این دنیا فرار کرده است و در دنیای زندگان همان پائولاست، اما در دنیای زیرزمینی ملکه پادشاه شیاطین بوده است و از همین رو نیز فلمینگ به خانه گارسیا آمده است تا ملکه اش را بازگرداند و او را به عذاب ابدی اش که شکنجه شدن و مردن و زنده شدن است بازگرداند، اما گارسیا به همین راحتی پائولایش را رها نخواهد کرد.
این بخش از مقاله دارای اسپویلر در مورد پایان بازی است و در صورتی که می خواهید این عنوان را تجربه نمایید، از خواندن این بخش صرف نظر کنید.
سرانجام گارسیا به قصر فلمینگ می رسد و مسیر خود را تا رسیدن به بالای قصر ادامه می دهد که در آنجا فلمینگ منتظر وی بوده و پائولا نیز در محفظه ای اسیر شده است. گارسیا با فلمینگ مبارزه کرده و او را شکست می دهد و فلمینگ به سمت پائولا می رود اما پائولا که اکنون در قالب ملکه وی است نیز وی را می زند و به او می گوید چرا بارها و بارها مردن و زنده شدن او را مشاهده کرده و هیچ کاری انجام نمی داده است. پائولا که بسیار خشمگین است، خودش نیز به یک شیطان تبدیل می شود و به گارسیا حمله می کند. گارسیا با او مبارزه کرده و سرانجام وی را آن قدری ضعیف می کند که دوباره به حالت انسانی اش بازگردد و گارسیا در حالی که وی را در آغوش گرفته است از وی عذرخواهی می کند و به او امید می دهد. در اپیلوگ بازی گارسیا و پائولا به خانه برگشته اند و قصد رفتن به یک سفر را دارند که گارسیا یک تماس از فلمینگ دریافت می کند که به گارسیا می گوید مراقب باشد زیرا که شیاطین بیشتری دارند به سراغ وی می آیند. گارسیا نیز با اعتماد به نفس بالایی به فلمینگ می گوید که می داند تا زمانی که وی با معشوقه پادشاه شیاطین است، مدام هیولاها و دیوهای مختلف به سراغ وی خواهند آمد، اما او تک تکشان را تا آخرین شیطان به قتل خواهد رساند.
همان گونه که مشاهده می کنید، داستان Shadows of the Damned کاملا سطحی و قابل پیش بینی است و موضوعی نخ نما شده را دنبال می کند، اما چیزی که آن را جذاب می کند روایت جالب و دیوانه وار و پر از اغراق بازی است که کاملا منحصر به عناوین سودا ۵۱ می باشد (مانند No more Heroes و Lollipop Chainsaw و Killer is Dead و…). همین طور یکی از دیگر نقاط بسیار مثبت داستان بازی، وجود شخصیتی بسیار عالی مثل جانسون است که بار طنز بازی را به دوش می کشد و بسیار بسیار بهتر، عمیق تر و جذاب تر از شخصیت خود گارسیا طراحی شده است و با دیالوگ های عالی و صداگذاری خاص و جذابش، کاملا بازیباز را به وی علاقمند می کند و بارها لبخندی را بر لب وی می نشاند، البته با طنزی تاریک و سیاه که امضای سودا ۵۱ است.
گرافیک و جلوه های بصری پر فراز و نشیب ترین بخش عنوان Shadows of the Damned است و شاید اغلب امتیازاتی که از این عنوان کسر شده است مربوط به این بخش باشد. بازی در برابر عناوین خوش گرافیک زمان انتشار خود هیچ حرفی برای گفتن نداشت و به ویژه از لحاظ فنی ضعف های زیادی را در خود می دید. کیفیت بافت ها و تکسچرها در بازی بسیار ضعیف است و شاهد کیفیتی پایین در این زمینه هستیم. در بازی باگ های مختلفی هم مشاهده می کنید که البته هم کوچک هستند و هم کم تعداد، ولی معمولا در طول بازی کردن یکی دو باری را به سراغتان خواهند آمد. افت فریم در بخش هایی از بازی مشاهده می شود که البته هیچ گاه به سطحی نمی رسد که تجربه بازی را غیر ممکن و عذاب آور کند ولی با توجه به کیفیت گرافیکی معمولی بازی، این افت فریم ها مقداری عجیب است و به نظر حاصل عدم بهینه سازی مناسب در این بخش است. انیمیشن های بازی اکثرا قابل قبول هستند ولی برخی از آنها هم واقعا مسخره و عجیبند، مانند انیمیشن دویدن گارسیا که حالتی عجیب و غریب و حتی خنده دار دارد. همین طور انیمیشن های صورت شخصیت ها هنگام حرف زدن و .. بسیار ضعیف و بی کیفیت هستند و به هیچ عنوان حالتی طبیعی ندارند. خوشبختانه با توجه به اهمیت نور و تاریکی در این بازی که در بخش گیم پلی بیشتر برای شما توضیح خواهیم داد، سازندگان توجه ویژه ای به نورپردازی بازی داشته اند و شاهد نورپردازی با کیفیت و زیبایی در این عنوان هستیم.
گرافیک هنری Shadows of the Damned به مانند سایر عناوینی که رد پای سودا ۵۱ در آنها وجود دارد، خاص و دیوانه وار و عجیب و غریب است و هر کس که این عنوان را تجربه کرده باشد، کاملا این مسئله را درک کرده است. محیط ها جذاب و تا حدودی استرس زا طراحی شده اند تا مقداری باعث وحشت و ایجاد حس نا امنی در شما شوند، البته اصلا نه در سطح یک بازی وحشت بقا، بلکه در حد و اندازه های یک شوتر سوم شخص با تم وحشت. تنوع محیط ها در بازی فوق العاده است. تقریبا یک بار هم یک محیط تکراری در بازی نمی بینید. هر بار و در هر مرحله محیط کاملا عوض می شود، ولی هر کدام از دیگری جالب تر و جذاب تر هستند. طراحی دشمنان یکی از بهترین بخش های بازی است و بازی در این مورد واقعا بی نقص و بدون حرف و حدیث ظاهر شده است و کمبودی در دشمنان (و همینطور در محیط های بازی) از نظر طراحی احساس نمی شود.
دشمنان بازی که شیاطین گوناگون هستند، بسیار عالی و مخوف طراحی شده اند و شاهد تنوع بالایی در آن ها هستیم تا به این شکل، انواع و اقسام موجودات مخوف مختلف، در بازی در برابر شما ظاهر شوند و هرگز احساس خستگی یا دلزدگی از کمبود تنوع شیاطین نداشته باشید. ایده طراحی برخی از دشمنان بازی واقعا قابل توجه و خاص است که خب می دانید خاص بودن در بازی های سودا ۵۱ مثل یک امضاست. همانطور که می دانید نوعی خاص از طنز تاریک هم در طراحی های عناوین سودا ۵۱ به چشم می خورد که در این بازی نیز در طراحی برخی شیاطین کاملا مشخص است، مانند خود پادشاه اصلی شیاطین یعنی فلمینگ که ۳ سر بر روی هم دارد و نوعی طنز سیاه در خلق وی چه از لحاظ ظاهری و چه شخصیتی به کار گرفته شده است. طراحی باس های بازی هم جالب و جذاب است و البته بهتر است بگوییم در زمنیه طراحی ظاهری، برخی از آنها بسیار خوب و برخی هم معمولی هستند. نهایتا در مورد بخش جلوه های بصری عنوان Shadows of the Damned باید گفت این بازی در زمینه گرافیکی، هم دارای نکات مثبت قابل توجه مانند طراحی شیاطین و محیط ها و باس های بازی است و هم نکات ضعف فاحشی به ویژه از لحاظ فنی مانند کیفیت بسیار پایین تکسچرها و گاها افت فریم و باگ و برخی انیمیشن های ضعیف در خود دارد که سبب می شود در مجموع بتوانیم بگوییم شاهد عنوانی با گرافیک تقریبا قابل قبول هستیم و نه ذره ای بیشتر.
گیم پلی Shadows of the Damned به معنای واقعی جذاب، سرگرم کننده و خوش ساخت از کار در آمده است. یک شوتر سوم شخص با تیراندازی و مبارزات بسیار عالی (که البته وقتی شینجی میکامی در ساخت بازی حضور دارد باید هم همین طور باشد) و خوش دست و متنوع. شما در بازی با گارسیا پیشروی می کنید و البته جانسون نیز همواره همراه و یار اصلی شماست و گذشته از آن بهترین و جذاب ترین شخصیت بازی نیز هست و بار طنز بازی را نیز با دیالوگ های بسیار عالی و به موقع خویش بر دوش می کشد. جانسون در حالت عادی به عنوان یک مشعل عمل می کند که محیط را روشن کرده و برای مبارزات نزدیک و Melee نیز استفاده می شود، اما در صورت نیاز وی می تواند به شکل اسلحه های مختلف نیز در بیاید و گارسیا را در برابر شیاطین یاری دهد. جانسون توانایی تغییر شکل به ۳ سلاح را داراست که شامل پیستول، شات گان و مسلسل اتوماتیک هستند. هر کدام از این سلاح ها با پیدا کردن الماس های آبی در بازی که از باس ها به جا می مانند به فرم جدید و قوی تری ارتقا می یابند و قابلیت های جدیدی هم به آن ها اضافه می شود. همینطور با یافتن الماس های قرمز در بازی که با گشت و گذار در محیط پیدا می شوند یا می توانید آن ها را از کریستوفر (فروشنده بازی که یک نیمه شیطان نیمه انسان است) خریداری کنید، می توانید میزان آسیب، سرعت ریلود یا ظرفیت خشاب این سلاح ها را ارتقا دهید. همینطور با این الماس های قرمز می توانید میزان خط سلامتی گارسیا را نیز ارتقا دهید و طولانی تر کنید. خط سلامتی گارسیا با استفاده از الکل (خاک عالم!) پر می شود که آن را می توانید در طول مراحل بازی پیدا کنید و یا از کریستوفر و ماشین های خرید و فروش، با استفاده از الماس های سفید که واحد پولی این بازی هستند، خریداری نمایید.
جانسون همین طور می تواند یک شلیک ویژه نوری به نام “light bullet” هم انجام دهد که هم برای بی حرکت کردن و گیج کردن دشمنان استفاده می شود و هم برای استفاده در یکی از مکانیک ها و المان های اصلی بازی یعنی حل پازل های “تاریکی”. “تاریکی” یکی از مهم ترین المان ها و مکانیک های گیم پلی این عنوان است که باعث بخشیدن تنوع بسیار زیادی به بازی شده است و حتی پازل ها و معماهایی نیز با کمک آن خلق شده اند. اگر گارسیا وارد منطقه ای که سراسر تاریکی است شود، در مدتی کوتاه اتفاقی نمی افتد ولی بعد از آن خط سلامتی گارسیا شروع به کم شدن می کند تا زمانی که از آنجا خارج شود و یا منطقه را روشن نماید. این کار معمولا با استفاده از یک شلیک روشنایی یا “light bullet” به سر یک بز که در مناطق مختلف بازی روی دیوارها قرار دارد انجام می شود، اما معمولا یافتن این سر بزها نیاز به حل کردن پازل های دیگری مانند باز کردن قفل یک سری از درب ها دارد. دیگر راه های از بین بردن تاریکی شامل یافتن و کشتن شیطانی است که تاریکی را بازدم کرده و در منطقه پخش می کند، و یا استفاده از برخی لوازم آتش زن برای از بین بردن موقت تاریکی. در برخی پازل ها، راه حل تنها در صورتی به دست می آید که گارسیا در تاریکی باشد و سریعا کارهای لازم را انجام دهد. اما تاریکی لعنتی دردسر دیگری نیز دارد. دشمنانی که در تاریکی ظاهر می شوند یک لایه از آن را دور خود دارند و حتی با از بین بردن تاریکی منطقه، آن لایه دور آن ها باقی می ماند. این دشمنان ضربه ای نمی خورند مگر آن که با شلیک گلوله نورانی تاریکی دور آن ها را از بین ببرید تا ضربه پذیر شوند. یکی از نکات نه چندان جالب در گیم پلی بازی، کنترل شخصیت گارسیا در راه رفتن و تغییر جهت دادن و هنگام دویدن است که چندان خوش دست و راحت نیست و می توانست بسیار بهتر از این طراحی شود. شاید در عنوانی وحشت بقا مانند اویل ویتین هم کنترل شخصیت بازی کمی لغزنده باشد ولی آن عمدی است تا بازیباز را دچار استرس بیشتری کند، اما در این بازی نیازی به چنین کاری نیست و سازندگان می بایست بیشتر کنترل شخصیت اصلی بازی را بهینه سازی می کردند.
باس فایت های مختلفی نیز در بازی وجود دارند که این باس ها نیز به مانند دشمنان بازی طراحی و تنوع خوبی دارند و جزو نقاط مثبت بازی به شمار می روند و نحوه شکست دادن هر کدام از آنها بسیار متنوع و جذاب است و باید از المان های مختلف مثل تاریکی و انجام دادن مینی گیم ها و … برای شکست برخی از باس ها استفاده نمایید و در مجموع می توان گفت باس فایت های بازی چه از لحاظ طراحی و چه از لحاظ تنوع بسیار عالی و هیجان انگیز هستند. جالب است بدانید که برای افزودن تنوع بیشتر به مراحل بازی بخش هایی از بازی به صورت ساید اسکرولینگ و دو بعدی در می آید و باید مراحلی را این گونه تجربه کنید که دقیقا مانند این است که نسخه دو بعدی و ساید اسکرولینگ Shadows of the Damned را تجربه می کنید که این هم از آن کارهای خاص سودا ۵۱ است و اتفاقا تنوع خیلی خوبی هم به بازی بخشیده است. قطعا تجربه چند مرحله دو بعدی با پلتفرمینگ و ساید اسکرولینگ در میان یک شوتر سوم شخص با تم وحشت و شیاطین، جذابیت خاصی دارد. یکی از نکات منفی که در بخش گیم پلی بازی وجود دارد و بسیار عجیب است، نبود بخش نیوگیم پلاس است که به شخصه برای من در بار اول تجربه بازی در نسل هفتم، سبب شد تا بازی را دوباره شروع نکنم وگرنه قطعا بعد از تمام کردن بازی دوباره آن را آغاز می کردم ولی با کمال ناباوری دیدم که چنین بخشی در بازی وجود ندارد. نهایتا و در مجموع همان طور که مشاهده می کنید، عنوان Shadows of the Damned موفق می شود تا جذابیت گیم پلی خود را به بازیباز تحمیل نماید و حتی اگر با کمی با دید منفی هم بازی را شروع کرده باشید، هر چه جلوتر بروید می بینید که دوست دارید حتما این عنوان را به پایان برسانید و گیم پلی متنوع و جذاب آن به همراه دشمنان و شیاطینی با طراحی جالب و باس فایت هایی هیجان انگیز و ارتقاهای لذتبخش و پازل های دلنشین و ساده، سبب شده اند تا Shadows of the Damned در زمینه گیم پلی کاملا موفق عمل کند و این بخش تبدیل به دلیل اصلی پیشنهاد کردن این عنوان به تمام بازیبازان باشد.
در زمینه صداگذاری و موسیقی بازی Shadows of the Damned بسیار عالی عمل می کند و البته در مورد موسیقی بازی از قبل از ساخت آن هم می دانستیم که با وجود استاد آکیرا یامائوکا، بازی موسیقی فوق العاده ای خواهد داشت و پس از تجربه آن نیز کاملا به این نکته پی می برید که موسیقی به بهترین شکل با بازی هماهنگی دارد و دقیقا حال و هوای دنیای جهنمی و شیاطین را با خود به همراه دارد و به خوبی با اتمسفر و فضای تاریک بازی هماهنگ است و البته که از کسی که موزیک های شاهکار سایلنت هیل را ساخته است انتظاری غیر از یک موسیقی بی نظیر نمی رود. به شخصه علاقه زیادی به قطعات موسیقی این بازی و کلا قطعات موسیقی ساخته شده توسط یامائوکا دارم و جدا از داخل بازی، بارها آن ها را به صورت جداگانه نیز گوش می دهم. صداگذاری شخصیت های Shadows of the Damned نیز به خوبی و با حس و حال کافی از سوی صداگذاران انجام شده است و شاهد اجرای خاص صداگذارارن بازی هستیم که به خوبی فضای خاص و متفاوت این عنوان را درک کرده اند و خوب می دانسته اند که مثلا صحبت کردن در نقش یک شیطان بسیار متفاوت از صحبت کردن و صداگذاری یک انسان باید انجام شود و حرف زدن شخصیت های مختلف بازی کاملا با حس و حال بازی هماهنگی دارد.
در راس اینها هم صداگذاری جانسون قرار دارد که نه تنها بهترین شخصیت بازی است بلکه بهترین صداگذاری را نیز دارد. البته باید بگیوم که دلیل این که وی بهترین شخصیت بازی است، همین صداگذاری عالی وی و دیالوگ های جالب اوست، زیرا که وی چهره و صورت ندارد که در بازی آن را ببینیم و. حسش را تشخیص دهیم، بلکه فقط با صدای او باید ارتباط برقرار کنیم که این موضوع هم کاملا رخ می دهد و جانسون موفق می شود تا ارتباط خوبی با بازیباز برقرار کند و همچنین به خوبی بار طنز سیاه بازی را نیز به دوش بکشد و به بهترین شکل ایفای نقش نماید. همچنین فلمینگ و کریستوفر و خود گارسیا نیز صداگذاری های خوب و مناسبی دارند و ایراد خاصی در این زمینه بر بازی وارد نیست. هر چند که باید به این نکته اشاره کرد که کیفیت بسیار پایین و ضعیف انیمیشن های صورت شخصیت ها هنگام حرف زدن تا حدودی از کیفیت این بخش می کاهد، ولی خب این موضوع همان طور که در بخش های قبلی این مطلب هم اشاره شد، به بحث گرافیک مربوط می شود و نه صداگذاری. نهایتا در مورد بخش صداگذاری و موسیقی بازی Shadows of the Damned باید گفت صداگذاران و سازندگان موسیقی بازی موفق شده ان کار خود را به خوبی و با کیفیت بالا انجام دهند و نمره قبولی را دریافت نمایند.
Shadows of the Damned همان عنوان خاصی است که انتظار داریم وقتی نام سودا ۵۱ را در یک بازی بشنویم، ساخته شود و همان امضای جنون آمیز همیشگی عناوین این بازیساز بزرگ و با دل و جرات را همراه خود دارد و دنیای خاص و شخصیت های خاص و قوانین خاص دنیای بازی و المان های خاص گیم پلی و البته همان طنز سیاه همیشگی بازی های این بازیساز را با خود دارد و هر چند که وی کارگردان بازی نبوده است ولی خوب می دانیم که عناوین استودیو گراس هاپرز مستقیما حاصل اندیشه و سبک بازیسازی وی هستند. قطعا Shadows of the Damned در داستان و شخصیت پردازی و گرافیک و برخی موارد گیم پلی، ضعف هایی دارد که برخی از آنها بزرگ و تاثیرگذار هم هستند، ولی باید بدانید که عناوین سودا ۵۱ همیشه همین طور هستند و هدف وی ساختن یک بازی خاص و متفاوت با همه بازی های دیگر است و در این راه آن قدر نکات مثبت و یونیک هم به بازی هایش اضافه می کند تا بدون توجه زیاد به ضعف ها، بتوانیم از عناوین وی همواره لذت ببریم و دل و جرات او در ساخت انواع و اقسام عناوین مختلف که هر بار هیچ ربطی به هم ندارند و حتی سبک هایشان هم گوناگون است، تحسین کنیم، زیرا که در دوران بازی های تکراری و همیشه مانند هم، وجود افراد خلاقی مثل سودا ۵۱ با دل و جرات بالا و ریسک پذیری، لازم است و باعث می شود تا هنوز هم بازی های خاص را در این صنعت ببینیم و بتوانیم از تجربه بازی هایی مثل Killer 7 و Shadows of the Damned و No More Heroes و Killer is Dead و Lollipop Chainsaw و Black Knight Sword بهره مند شویم و مقداری از حال و هوای تکرار بیرون برویم. عناوینی که شاید ضعف داشته باشند ولی خاص بودن و یونیک بودن آن ها تمام مشکلات را به کنار می زند و نکات مثبت پرتعدادشان هستند که در یاد بازیباز باقی خواهند ماند.
بگذارید خیلی راحت بگویم. Shadows of the Damned محصول کیفیت بالای کار شینجی میکامی در زمینه ساخت شوتر سوم شخص با تم وحشت است که در ترکیب با دیوانه بازی های خاص و منحصر به فرد سودا ۵۱ و با موزیکی عالی از Akira Yamaoka، معجونی را پدید آورده است که تجربه کردن آن برای هر علاقمندی به این سبک، حداقل برای یک بار واجب است و اگر بازی دارای حالت نیوگیم پلاس بود (که متاسفانه نیست) قطعا تجربه آن برای چند بار هم قابل پیشنهاد بود، زیرا که یک عنوان بسیار خوش ساخت، خاص و جذاب است. در واقع شاید اگر تک تک و بسیار ریزبینانه و دقیق به هر بخش بازی Shadows of the Damned نگاه کنیم، ایرادات تقریبا زیادی را می توان از آن گرفت، ولی وقتی کلیت آن را به عنوان یک بازی که هدفش سرگرم کردن است بسنجیم، Shadows of the Damned یک بازی بسیار بسیار جذاب و دیوانه وار است که هرگز بازی مانند آن را تجربه نکرده اید و بدون هیچ شکی از آن لذت خواهید برد. باید بگویم وقتی اخیرا مجددا به سراغ پلی استیشن ۳ خود رفته و این بازی را مجددا تجربه کردم، هنوز هم برایم از خیلی بازی های جدید، جذاب تر و جالب تر بود و واقعا نکاتی دارد که هر بازیبازی را از جنون خاص سودا ۵۱ و بازی هایش شگفت زده و متعجب می کند. شک نکنید که اگر این بازی تجربه نکرده اید هنوز هم دیر نیست که به سراغ آن بروید و یک شوتر سوم شخص به معنای کلمه “خاص” را بازی کنید. Shadows of the Damned گاهی به شما استرس می دهد، گاهی شما را می خنداند، گاهی شما را می ترساند، گاهی شگفت زده می کند، گاهی اکشن محض است، گاهی شوتر سوم شخص، گاهی پازل، گاهی وحشت بقا و گاهی هم عنوانی دوبعدی و ساید اسکرولر. همین تنوع است که آن را تبدیل به عنوانی جذاب کرده است که سازندگانش از ریسک کردن نترسیده و ایده هایشان را در بازی پیاده کرده اند. در این صنعت به بازی هایی مانند Shadows of the Damned و سازندگانی مانند سودا ۵۱ و شینجی میکامی نیاز داریم.
گیمفا