چرا به آرزوهایمان نمیرسیم؟
اهداف و آروزها بخشی از زندگی همه ماست. هر کسی در هر موقعیتی اهداف و آرزوهایی دارد که دوست دارد به آنها برسد.
احتمالا اگر همین الآن از چندتا از دوستانتان بپرسید که دوست داری در زندگی به چه چیزی برسی؟؟ احتمالا به طور مشترک جواب میشنوید که یک زندگی خوب داشته باشم، یک ماشین خوب و خانوادهای که همدیگر را دوست داشته باشیم، شاد باشم و دغدغهی پول نداشته باشم.
اما در این مطلب میخواهیم یک سوال مهمتر از خودمان بپرسیم: چرا به اهداف و آرزوها و چیزهایی که دوست داریم نمیرسیم؟
حاضر به تحمل چقدر رنج هستید؟
همه ما دلمان میخواهد خوشحال و خوشبخت باشیم، به قدر کافی پول داشته باشیم و همه ما را تحسین کنند. مارک منسون میگوید: این ها را همه دوست دارند چون دوست داشتنشان خیلی راحت است، اما سوال اصلی که باید از خودمان بپرسیم این است که من برای چیزهایی که دوست دارم چقدر سختی را حاضرم تحمل کنم؟
حتما مثل نابرده رنج گنج میسر نمیشود را شنیدهاید، کل حقیقت زندگی هم همین است. در واقع بسیاری از ما، اهداف و آرزوهایمان را دوست داریم اما آنقدری که لازم باشد برای بدست آوردنش زحمت نمیکشیم. همه ما دوست داریم که دغدغه پول نداشته باشیم اما چند نفر از ما حاضر است ۷۰ساعت در هفته کار کند،با افراد مختلف سروکار داشته باشد و هر روز درگیر بروکراسی و کاغذ بازی ادارات مختلف باشد؟
چقدر حاضریم برای به دست آوردن اهداف و آرزوهایمان فداکاری کنیم؟ یا چقدر حاضریم برای چیزی که دوست داریم تلاش کنیم؟ اکثر ما یک ساعت کاری مشخص و یک حقوق مشخص داریم، چه طور وقتی اطرافمان را با چیزهای ثابت پر کردیم، انتظار پیشرفت داریم؟ تمام اهداف و آرزوهای ما طی چند سال معمولی بودن به دست میآیند؟
تبدیل به اهدافمان شویم
دارن هاردی در کتاب اثرمرکب میگوید: وقتی شما چیزی را میخواهید باید تمام ویژگیهای آن را در خودتان ایجاد کنید. او میگوید زمانی که تصمیم به ازدواج گرفتم در مورد ویژگیهایی که همسر آیندهام باید داشته باشد ساعتها فکر کردم و تصمیم گرفتم تمام آن ویژگیها را بنویسم، حدود ۴۰ صفحه از مشخصاتی که از همسر آیندهام انتظار داشتم نوشتم و بعد با خودم فکر کردم که خب من چنین شخصی با این مشخصات را باید از کجا پیدا کنم؟
جواب این سوال در عین سادگی بسیار سخت بود، من برای داشتن چنین همسری باید تبدیل به مردی میشدم که مناسب چنین همسری باشد پس این بار با خودم فک کردم که چنین دختری، چه مردی را مناسب خودش میداند و تمام ویژگیهایی که باید آن مرد داشته باشد را نوشتم. من برای بدست آوردن همسری که دوست داشتم باید خودم هم تغییر میکردم. پس با تغییرات خودم شروع کردم و در عین ناباوری بعد از مدتی دختری دقیقا با مشخصاتی که میخواستم را دیدم و توانستم نظر او را به خودم جلب کنم و امروز او همسرم است.
چقدر تلاش می کنیم؟
چند نفر واقعا شبیه به کسی شدیم که لیاقت رسیدن به اهداف و آرزوهایمان را دارد؟ مارک منسون میگوید اگر هر بار که به آرزوهایمان فکر میکنیم اول از خودمان بپرسیم که من برای رسیدن به این اهداف چه کاری باید انجام دهم؟ دیگر آنها آرزوهایمان نیستند، بلکه اهدافی هستند که از بودنشان در زندگی لذت میبریم.
تقریبا همه ما بخش زیادی از زمانمان را غرق در رویاهایمان هستیم و به تمام چیزهایی که دوست داریم میاندیشیم، حتی فکر کردن به آنها هم گاهی شیرین است، اما حقیقت جایی خارج از رویاهایمان است اگر واقعا میخواهیم شبیه رویاهایمان زندگی کنیم باید وارد راه سخت و گاهی طولانی شویم و مهمتر آنکه به اندازه آن تلاش کنیم.
اما متاسفانه اکثر ما، به همین رویاپردازی اکتفا میکنیم و وقتی وارد زندگی واقعی میشویم برای اینکه با سختیها و کشمکشها مواجه نشویم، سطح انتظاراتمان را پایین میآوریم و آنقدر به این کار ادامه میدهیم که در نهایت از خودمان میپرسیم واقعا این زندگی بود که من میخواستم؟ و بعد درگیر اتفاق بدتری میشویم که دائم از خودمان بپرسیم اگر چند سال قبل فلان کار را کرده بودم چه؟ یا اگر این کار را نمیکردم چه؟ و به همین سادگی تمام زندگی را از دست میدهیم.
رویایم را نمیخواستم
دکتر مارک منسون میگوید: من عاشق نواختن موسیقی راک بودم و در کودکی همیشه خودم را تصور میکردم که روی صحنه مشغول نواختن هستم و جمعیت زیادی مرا تشویق میکند. این رویا آنقدر برای من پر رنگ بود که در دانشگاه رشته موسیقی را انتخاب کردم. من میخواستم به رویای خودم برسم پس باید ابتدا درسم را تمام میکردم بعد مدتی کار میکردم تا پول درآورم بعد یک اسپانسر برای آلبوم موسیقیم پیدا میکردم و بعد از انتشار آن، میتوانستم رویایم را تبدیل به حقیقت کنم.
من کاملا عاشق رویایم بودم و راه را به خوبی میدانستم اما هرگز نتوانستم به رویایم برسم. چون متوجه شدم من تنها عاشق همان صحنه از رویایم هستم نه فرآیند و سختیهای رسیدن به آن. به همین دلیل هم شکست خوردم، چون سخت تلاش نکردم. من نصف عمرم را صرف این رویا کرده بودم اما در نهایت فهمیدم که من این رویا را نمیخواستم.
درست مانند افراد بسیاری که خودشان را در یک خودرو بی.ام.دبلیو و در حال رانندگی در یکجاده فوقالعاده تصور میکنند و عاشق این رویایشان هستند، اما زمانی که به آنها میگویید برای داشتن این رویا باید زودتر از دیگران از خواب بیدار شوید و دیرتر بخوابید و بیشتر از همه تلاش کنید، حاضر به پذیرفتن آن نمیشوند. آنها خودشان را نزدیک به هدفشان نمیکنند.
عاشق مسیر باشید
اگر واقعا میخواهید بدانید که چرا به اهداف و آرزوهایی که دوست دارید نمیرسید، بهتر است آنها را برای خودتان لیست کنید و راههای رسیدن به هر کدام را تصور کنید، تمام سختیهایی که باید برای آن تحمل کنید را تصور کنید و ببینید آیا واقعا آنها اهداف شما هستند یا تنها یک رویا که عاشق نتیجه آن هستید؟ اگر چیزی را واقعا میخواهید برای به دست آوردنش جسارت به خرج دهید، و خودتان را تبدیل به فردی کنید که لایق آن باشد.
برگرفته از QUARTZ